علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

چگونه از مامان خود تشکر کنیم؟؟؟

1392/2/8 11:53
نویسنده : الهام
4,637 بازدید
اشتراک گذاری

نی نی های عزیز در شُرُف روز مادر هستیم و من می دونم همۀ شما نی نی ها و مخخخخخخخخخخخخخخخخصوصاً خود من به دنبال پیدا کردن راهی برای تشکر از این همه زحمات مامان هامون هستیم.....

من یک راه خوب بلدم و میخوام اون رو به شما هم آموزش بدم...البته در شرایط مختلف کمک کردن فرق می کنه و من الان قصد دارم دوتا از راه ها رو به شما آموزش بدم...

وقتی مامانتون غذا می پزه اگه از غذا خوشتون نیومد دهانتون و محکم قفل کنید و از خوردن غذا جداً خودداری کنید!!!! چرا می خندی خوب معلومه که نخوردن غذا بهتر از خوردن و بیرون ریختن غذا از دهانه دیگه!!! مگه نه!!شما با این کارتون از مامانتون و مخصوصاً باباتون تشکر می کنید..چون این به اقتصاد خانواده هم کمک می کنه و اگه شما غذا رو نخورید بالاخره یکی دیگه اونو می خوره....

حالت دوم وقتی هست که از غذا خوشتون میاد در این صورت مطابق شکل عمل کنید:

بعد از خوردن غذای خوشمزه که تا ته خوردید کاسۀ خودتون و به حالت وارون روی سرتون بذارید...

و حالا کاملا فیگور بگیرید و اصلا به مامانتون نگاه نکنید که ممکنه کاسه بیفته و ژست سینمایی تون خراب شه!!!!

موقع عوض کردن پوشک هم می تونید به مامان کمک کنید...به این صورت:

چند وقته من اصرار دارم که پوشکم و خودم بندازم سطل آشغال و به این صورت به مامان کمک کنم...مامانم پوشکم و میذاره تو پلاستیک و میده دستم تا بندازم تو سطل...منم همیشه این کار و درست انجام میدم غیر از دو روز..

یه روز که پوشکم و بردم بندازم، سطل آشغال سر جاش نبود و مامانی شسته بود گذاشته بود تو تراس. منم دلم نیومد پوشکم و پس بیارم و بدم به مامان و برای این که حس کمک کردنم کاملا گل کرده بود پوشک و گذاشتم روی طبقۀ بالای جا سیب زمینی پیازی و بعد مامانم پیداش کرد و منو توجیه کرد که نباید بذارم اونجا....

چند روز گذشت و دوباره سطل آشغال نبود و رفته بود مرخصی منم با خودم فکر کردم و یادم اومد مامانم گفته روی جا سیب زمینی پیازی نذارم بخاطر همین گذاشتم توی کابینت و در و بستم...

در ضمن من در زمینۀ بردن پارچۀ مخصوصم از آشپزخونه به پذیرایی نقش مهمی ایفا می کنم و قبل از غذا وقتی مامان صدام می زنه که بیا پارچه تو ببر سریع می رم تو آشپزخونه و پارچه رو می گیرم و با اشتیاق هر چه تمام تر میارم و به جای این که بدم دست بابام تا پهن کنه میندازم جلوش. و اگه بابام خونه نباشه چند لحظه به اطراف نگاه می کنم و می برم تو اتاقم پارچه رو میندازم و میام پیش مامان و خوشحالیم و از انجام این کار ابراز می کنم...در این لحظه من از شدت کمک کردن در اوج سرورم  و به مامانی اشاره می کنم که ظرف غذارو هم بده تا خودم ببرم!!!!

در نتیجۀ این اعمال نیکوکارانه مامانم ازم تشکر کرده و بهم گفت دیگه ازم کمک نمیخواد....

شما هم می تونید به این صورت عمل کنید و نهایت تشکر خودتون رو به مامانی ابراز کنید...

مامان های مهربون روزتون پیشاپیش تبریکُ تبریکُ تبریک...

البته ناگفته نماند که از اونجا که خاطره جون مربی مهدم پیش بینی می کرد که تقدیر از مامانی و گرفتن کادو از من ساخته نیست خودش یه کارت برای مامانی درست کرد با یه آفتابگیر خوشگل داد به مامانم...

متشکرم خاطره جون عزیزم.بووووووووووووووووس.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان امین
9 اردیبهشت 92 7:23
خاله جون چقدر زحمت کشیدی شما، واقعاً دست گلت درد نکنه که به مامانی کمک می کنی. امین هم همینطوره وقتی می گم وسایلتو بزار سر جاش، سریع می بره یه جایی، پشت کمد، داخل کمد، پشت درمی زاره و سریع میاد. واقعاً خدا قوت چه زحمتی شما دو تا می کشید. الهام جون روزت مبارک عزیزم

واقعا بچه های ما خیلی کمک می کنند!!!
ممنون عزیزم.روز زن و روز مادر بر شما هم مبارک.
مامان عبدالرحمن واویس
9 اردیبهشت 92 16:59
دستت درد نکنه خاله جون ...الهام جون پیشاپیش روزت مبارک عزیززززززززززززززززززززم

مرسی عزیزم.روز زن و مادر بر شما هم مبارک.
مامان امین
9 اردیبهشت 92 17:25
بلبلان آواز در گل یافتند، شاعران در زن تکامل یافتند، زن محبت را تلافی می کند، خستگی را ترمه بافی می کند، زن درخشان می کند الماس را، زن تجلی می دهد احساس را، روز زن بر شما مبارکباد.

واقعا زیبا بود.ممنون فهیمۀ عزیزم.
مامان زهرا
10 اردیبهشت 92 0:34
سلام روز مادر بر شما مادر خوب و نمونه مبارک
خیلی زیبا نوشتی مرسی
تقدیم شما و علیرضا

مرسی زهرا جونم.منم به شما تبریک می گم.
مامان طاها
10 اردیبهشت 92 10:28
ای جوووونم مردم از خنده چقدر تو شیرین کاری میکنی پسر خوشگل و مهربون.
کارات واقعا شیرینه مامانت با سبک نوشتنش بیشتر شبرینش میکنه.

مرسی خاله جونم شما لطف دارید.