و اما بعد...
در چهارمین روز زمستان با وجود خنکای هوا، پس از مدت ها میهمان جنگل های سرخه حصار بودیم که ماوقع آن چه در روز تعطیل گذراندیم، و یک تجربۀ نه چندان شیرین را در ادامۀ مطلب خواهید دید...
ما و تریلی نفت کش مان آن یکی کامیون که در حال نشان دادن آن به دوربین هستیم "پاک کُن کامیونی (پاک کُنی به طرح کامیون)" نام دارد که بعد از چند هفته ای انتظار بابایمان آن را برایمان خریداری کرده اند و ما چپ و راست در حال تشکری با عبارت" بابایی دست شما درد نکنه برای من پاک کن کامیونی خریدید" هستیم
و هیزم تر است که چشمان آدم را تر می کند و احیای آن جز در موارد خاص، امکان پذیر نمی شود!
یادتان باشد برای احیای آتش آهسته و پیوسته در آن بدمید
و موفقیت یک مرد در احیای آتشی که رو به خاموشی بود
و جهت همرنگ شدن با جماعت، در حال مکیدن کشک
و اصرار بر بازی با بزرگ ترها! توپی که در تصویر نمی بینی در حال سیر در آسمان است و ما و دایی محسن مان از منتظران توپ
و وقتی تپش قلب شدید اجازه بازی به مادرمان نمی دهد! و دایی محسن و همسر مشغول بازی و ما هم مشغول وارد شدن به بازی!
در داشتن یک شخصیت محتاط همین بس که وقتی مادرمان به ما تذکر می دهند مراقب عبور ماشین باشیم، با دیدن هر ماشینی که از دور پیدا می شود به سمت مادرمان می رویم و حتی نگران دایی محسن و همسرشان نیز هستیم که خدای نکرده زیر ماشین نروند
و ما در سرخه حصار هم چنان مشغول بازی و طراحی صحنه تصادف و عملیات امداد و نجات
و چایی که محصول فرو رفتن دودهای زیادی در چشمان دایی محسن مان است و یک عکس با طعم لبخند
و سپاس ای جوجه پز گردش های آخر هفته
با وجود لخت بودن درختان از هر گونه سبزی این است سبزه های روی زمین
بفرمائید جوجه با طعم زعفران خراسان و دود هیزم های جنگلی!
و اما بعد!
حدود هشت ماه پیش وقتی مادرمان ناچار به عمل جراحی شدند و یک آزمایش خون کامل انجام دادند متوجه انحراف کمی در عدد مربوط به TSH و ویتامین D3 شدند و پزشک برای مادرمان آمپول های تزریقی D3 و قرص های خوراکی مربوط به این ویتامین را تجویز کردند ولی در مورد تیروئید (TSH) چیزی نگفتند و تصور مادرمان این بود که لابد این قلم بی اهمیت بوده که با وجود یادآوری مادرمان، دکتر چیزی به ایشان نگفته است!
مدتی گذشت و مادرمان که داروهای هورمونی بعد از عمل را مصرف می کردند متوجه علائم گرگرفتگی، کاهش وزن، افزایش اشتها، تپش قلب، اضطراب، اختلال خواب، کاهش خونریزی قاعدگی شدند و تصورشان این بود که لابد این مسأله به دلیل استفاده از داروهای هورمونی و نیز خروج فیبرم ها از رحم است. با مراجعه به دکتر ایشان برای مادرمان سونوگرافی نوشتند که در آن علاوه بر وجود فیبرم های کوچک و جدید در دیوارۀ داخلی رحم، دیوارۀ رحم بسیار نازک تر از معمول گزارش شد و سونوگرافیست انجام تست تیروئید و تست ذخیره تخمک را پیشنهاد داد. ولی دکتر بدون توجه به این موارد، قرص های مربوط به یائسگی را برای مادرمان تجویز کرد!
بعد از مراجعۀ دوباره مادرمان به مطب دکتر برای مادرمان چند آزمایش نوشتند که مربوط به هورمون های زنانه و البته تیروئید بود و این مسأله را مستقیم عنوان کردند که علت علائم مربوطه، یائسگی زودرس است و این مسأله تمام دنیا را روی سر مادرمان خراب کرد! چون حتی اگر پای بچه دومی هم در میان نباشد، یائسگی پر است از مشکلات مربوط به خود!!!
تحویل جواب آزمایش به گذشت یک هفته زمان نیاز داشت و در گذر چند روز مادرمان در سایت های مختلف علائم مربوط به یائسگی زودرس را مطالعه می کردند و در شوک آن بودند. تا این که یک جمله مبنی بر شباهت علائم پرکاری تیروئید به یائسگی زودرس یافتند و علائم پرکاری تیروئید را مرور کردند. مادرمان متوجه شدند که کاهش وزن و افزایش اشتها جزو علائم یائسگی زودرس نیست و مختص پرکاری تیروئید است! این جمله خیال مادرمان را اندکی راحت تر کرد تا این که جواب آزمایش آماده شد و آزمایش نیز نشان داد همان پرکاری جزئی پس از عمل که به آن توجه نشده حالا بسیار زیاد شده است و سیستم عامل() بدن مادرمان را بدجور دچار مشکل کرده است، طوری که باعث کاهش ترشح پروژسترون و عدم ضخیم شدن دیواره رحم (کم شدن حجم قاعدگی) شده است. هم چنین ساخت و ساز بدن بالا رفته و باعث کار کردن بیش از حد کلیه (تکرر ادرار)، سیستم گوارشی(دفع مکرر)، قلب (تپش قلب و لرزش دست) و در نتیجه تبدیل گرمای زیاد (تعریق فراوان) شده است و مادرمان هم چنان در عجب بودند از پزشک باتجربه ای که قبل از انجام آزمایش این مسأله را آن هم به اشتباه به او گفته است و لااقل تحمل نکرده است تا جواب آزمایش آماده شود!
مادرمان بلافاصله جواب آزمایش را به مطب برده و آن را تحویل منشی دادند تا به رویت دکتر برسد و پس از دو ساعت انتظار معمول(!) با اعلام این که همه چیز عالی ست و هیچ مشکلی نیست از مطب بیرون آمد و جواب آزمایش را تحویل مادرمان داد!!!
وقتی مادرمان از او پرسیدند که آیا آزمایش تیروئید ایشان مشکلی ندارد؟!!! با پرسش منشی از دکتر مشخص شد که اعلام کردند بله، تیروئید که مشکل دارد ولی به ما مربوط نیست و باید به متخصص غدد مراجعه شود!!!! حالا شما تصور کنید اگر مادرمان جواب آزمایش را نمی خواندند و بدون هیچ پرسشی از مطب خارج می شدند، تپش قلب شان که در روزهای آخر به لرزش شدید دست نیز تبدیل شده بود، به کجا می رسید! این حرکت دکتر معادل این است که یک معلم در کلاس درس انتظار داشته باشد دانشجویان همه چیز را بلد باشند و چیزی به آن ها تدریس نکند!
مادرمان تازه فهمیدند که لابد دکتر پس از دیدن آزمایش قبل از عمل، انتظار داشته اند که مادرمان خودبخود بفهمند که تیروئید دچار مشکل است و باید خودشان به متخصص غدد مراجعه می کردند!!!!
در واقع مشخص شد پزشکی با این همه سابقه که پول های سر به فلک کشیده ای دریافت می کند برای بیماری که سه عمل را نزد ایشان تجربه کرده است و یک سزارین، لابد کرایۀ زبانش را نیز می خواهد اگر اعلام کند که باید بیمار به متخصص غدد مراجعه کند!
در طرف مقابل این ماجرا متخصص غددی است که مادرمان به او مراجعه کرد! پزشکی که با وجود نتیجۀ آزمایشی که روبروی او قرار دارد و همه چیز را نشان می دهد، به آزمایش اعتماد نمی کند و بیش از نیم ساعت را به گفتگو با بیمار و بررسی تمام علائم موجود می گذراند تا مطمئن شود که بیماری همان است که آزمایش نشان داده است
و اما پس از مراجعه به داروخانه در داروخانه، متی مازول که قرص مخصوص پرکاری تیروئید است با متزونیدازول اشتباه گرفته می شود و باز هم مطالعات مادرمان کارساز می شود و نسخه خوان داروخانه را متوجه اشتباه خود می کند! تصور کنید اگر مادرمان به جای متی مازول، مترونیدازول مصرف میکردند
نکتۀ اخلاقی این ماجرا این است که لطفا هنر پزشکی، آزمایش خوانی، نسخه نویسی و نسخه خوانی را خودتان بیاموزید و فقط به وقت مراجعه به مطب پزشکان و داروخانه ها حق ویزیت و حق نسخه خوانی پرداخت کنید! و در اثر تشخیص های اشتباهی که هنوز به اثبات نرسیده به شما تحویل می دهند از آن ها تشکر کنید!
و خداوند موتور جستجوگر گوگل را از ما نگیرد!
به یاد داشته باشید که آن اصلی که می گوید باید به پزشک اعتماد کرد تا مراحل درمان بهتر پیش برود، همیشه صادق نیست و از دیدگاه ما هرگز به یک پزشک، هر چند معروف و کاربلد اعتماد محض نکنید تا بهبودی زودتر حاصل شود!
و اما علت غیبت های مکرر مادرمان در ماه های اخیر مشخص شد که همانا پرکاری تیروئید و اختلال در حواس پنجگانه است و اما جای شما سبز حدود یک هفته اخیر را نیز در سفر به ولایت گذرانده ایم و تازه بازگشته ایم!به زودی وبلاگ مان با جزئیات سفرمان به ولایت به روز خواهد شد!
سپاس از همۀ شما دوستان خوبی که در نبود ما به خانۀ مجازی مان سر زده و پیام پر از مهر برایمان نگاشته اید!