علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

و اما بعد...

1394/10/17 18:20
نویسنده : الهام
2,730 بازدید
اشتراک گذاری

در چهارمین روز زمستان با وجود خنکای هوا، پس از مدت ها میهمان جنگل های سرخه حصار بودیم که ماوقع آن چه در روز تعطیل گذراندیم، و یک تجربۀ نه چندان شیرین را در ادامۀ مطلب خواهید دید...محبت

ما و تریلی نفت کش مانزیبا آن یکی کامیون که در حال نشان دادن آن به دوربین هستیم "پاک کُن کامیونی (پاک کُنی به طرح کامیون)" نام دارد که بعد از چند هفته ای انتظار بابایمان آن را برایمان خریداری کرده اند و ما چپ و راست در حال تشکری با عبارت" بابایی دست شما درد نکنه برای من پاک کن کامیونی خریدید" هستیمتشویق

و هیزم تر است که چشمان آدم را تر می کند و احیای آن جز در موارد خاص، امکان پذیر نمی شود!سکوت

یادتان باشد برای احیای آتش آهسته و پیوسته در آن بدمیدآرام

و موفقیت یک مرد در احیای آتشی که رو به خاموشی بودراضی

و جهت همرنگ شدن با جماعت، در حال مکیدن کشکفرشته

و اصرار بر بازی با بزرگ ترها! توپی که در تصویر نمی بینی در حال سیر در آسمان است و ما و دایی محسن مان از منتظران توپخندونک

و وقتی تپش قلب شدید اجازه بازی به مادرمان نمی دهد! و دایی محسن و همسر مشغول بازی و ما هم مشغول وارد شدن به بازی!

در داشتن یک شخصیت محتاط همین بس که وقتی مادرمان به ما تذکر می دهند مراقب عبور ماشین باشیم، با دیدن هر ماشینی که از دور پیدا می شود به سمت مادرمان می رویم و حتی نگران دایی محسن و همسرشان نیز هستیم که خدای نکرده زیر ماشین نروندفرشته

و ما در سرخه حصار هم چنان مشغول بازی و طراحی صحنه تصادف و عملیات امداد و نجاتعینک

و چایی که محصول فرو رفتن دودهای زیادی در چشمان دایی محسن مان استمحبت و یک عکس با طعم لبخندتشویق

و سپاس ای جوجه پز گردش های آخر هفتهمحبت

با وجود لخت بودن درختان از هر گونه سبزی این است سبزه های روی زمینزیبا

بفرمائید جوجه با طعم زعفران خراسان و دود هیزم های جنگلی!خندونک

و اما بعد!

حدود هشت ماه پیش وقتی مادرمان ناچار به عمل جراحی شدند و یک آزمایش خون کامل انجام دادند متوجه انحراف کمی در عدد مربوط به TSH و ویتامین D3 شدند و پزشک برای مادرمان آمپول های تزریقی D3 و قرص های خوراکی مربوط به این ویتامین را تجویز کردند ولی در مورد تیروئید (TSH) چیزی نگفتند و تصور مادرمان این بود که لابد این قلم بی اهمیت بوده که با وجود یادآوری مادرمان، دکتر چیزی به ایشان نگفته است!

مدتی گذشت و مادرمان که داروهای هورمونی بعد از عمل را مصرف می کردند متوجه علائم گرگرفتگی، کاهش وزن، افزایش اشتها، تپش قلب، اضطراب، اختلال خواب، کاهش خونریزی قاعدگی شدند و تصورشان این بود که لابد این مسأله به دلیل استفاده از داروهای هورمونی و نیز خروج فیبرم ها از رحم است. با مراجعه به دکتر ایشان برای مادرمان سونوگرافی نوشتند که در آن علاوه بر وجود فیبرم های کوچک و جدید در دیوارۀ داخلی رحم، دیوارۀ رحم بسیار نازک تر از معمول گزارش شد و سونوگرافیست انجام تست تیروئید و تست ذخیره تخمک را پیشنهاد داد. ولی دکتر بدون توجه به این موارد، قرص های مربوط به یائسگی را برای مادرمان تجویز کرد!

بعد از مراجعۀ دوباره مادرمان به مطب دکتر برای مادرمان چند آزمایش نوشتند که مربوط به هورمون های زنانه و البته تیروئید بود و این مسأله را مستقیم عنوان کردند که علت علائم مربوطه، یائسگی زودرس است و این مسأله تمام دنیا را روی سر مادرمان خراب کرد! چون حتی اگر پای بچه دومی هم در میان نباشد، یائسگی پر است از مشکلات مربوط به خود!!!

تحویل جواب آزمایش به گذشت یک هفته زمان نیاز داشت و در گذر چند روز مادرمان در سایت های مختلف علائم مربوط به یائسگی زودرس را مطالعه می کردند و در شوک آن بودندترسو. تا این که یک جمله مبنی بر شباهت علائم پرکاری تیروئید به یائسگی زودرس یافتند و علائم پرکاری تیروئید را مرور کردند. مادرمان متوجه شدند که کاهش وزن و افزایش اشتها جزو علائم یائسگی زودرس نیست و مختص پرکاری تیروئید است! این جمله خیال مادرمان را اندکی راحت تر کرد تا این که جواب آزمایش آماده شد و آزمایش نیز نشان داد همان پرکاری جزئی پس از عمل که به آن توجه نشده حالا بسیار زیاد شده است و سیستم عامل(خندونک) بدن مادرمان را بدجور دچار مشکل کرده است، طوری که باعث کاهش ترشح پروژسترون و عدم ضخیم شدن دیواره رحم (کم شدن حجم قاعدگی) شده است. هم چنین ساخت و ساز بدن بالا رفته و باعث کار کردن بیش از حد کلیه (تکرر ادرار)، سیستم گوارشی(دفع مکرر)، قلب (تپش قلب و لرزش دست) و در نتیجه تبدیل گرمای زیاد (تعریق فراوان) شده است و مادرمان هم چنان در عجب بودند از پزشک باتجربه ای که قبل از انجام آزمایش این مسأله را آن هم به اشتباه به او گفته است و لااقل تحمل نکرده است تا جواب آزمایش آماده شودعصبانی!

مادرمان بلافاصله جواب آزمایش را به مطب برده و آن را تحویل منشی دادند تا به رویت دکتر برسد و پس از دو ساعت انتظار معمول(!) با اعلام این که همه چیز عالی ست و هیچ مشکلی نیست از مطب بیرون آمد و جواب آزمایش را تحویل مادرمان دادتعجب!!!

وقتی مادرمان از او پرسیدند که آیا آزمایش تیروئید ایشان مشکلی ندارد؟!!! با پرسش منشی از دکتر مشخص شد که اعلام کردند بله، تیروئید که مشکل دارد ولی به ما مربوط نیست و باید به متخصص غدد مراجعه شود!!!!تعجب حالا شما تصور کنید اگر مادرمان جواب آزمایش را نمی خواندند و بدون هیچ پرسشی از مطب خارج می شدند، تپش قلب شان که در روزهای آخر به لرزش شدید دست نیز تبدیل شده بود، به کجا می رسید!شاکی این حرکت دکتر معادل این است که یک معلم در کلاس درس انتظار داشته باشد دانشجویان همه چیز را بلد باشند و چیزی به آن ها تدریس نکند!هیپنوتیزم

مادرمان تازه فهمیدند که لابد دکتر پس از دیدن آزمایش قبل از عمل، انتظار داشته اند که مادرمان خودبخود بفهمند که تیروئید دچار مشکل است و باید خودشان به متخصص غدد مراجعه می کردند!!!!

در واقع مشخص شد پزشکی با این همه سابقه که پول های سر به فلک کشیده ای دریافت می کند برای بیماری که سه عمل را نزد ایشان تجربه کرده است و یک سزارین، لابد کرایۀ زبانش را نیز می خواهد اگر اعلام کند که باید بیمار به متخصص غدد مراجعه کند!

در طرف مقابل این ماجرا متخصص غددی است که مادرمان به او مراجعه کرد! پزشکی که با وجود نتیجۀ آزمایشی که روبروی او قرار دارد و همه چیز را نشان می دهد، به آزمایش اعتماد نمی کند و بیش از نیم ساعت را به گفتگو با بیمار و بررسی تمام علائم موجود می گذراند تا مطمئن شود که بیماری همان است که آزمایش نشان داده استتشویق

و اما پس از مراجعه به داروخانه در داروخانه، متی مازول که قرص مخصوص پرکاری تیروئید است با متزونیدازول اشتباه گرفته می شود و باز هم مطالعات مادرمان کارساز می شود و نسخه خوان داروخانه را متوجه اشتباه خود می کند! تصور کنید اگر مادرمان به جای متی مازول، مترونیدازول مصرف میکردندبدبو

نکتۀ اخلاقی این ماجرا این است که لطفا هنر پزشکی، آزمایش خوانی، نسخه نویسی و نسخه خوانی را خودتان بیاموزید و فقط به وقت مراجعه به مطب پزشکان و داروخانه ها حق ویزیت و حق نسخه خوانی پرداخت کنید! و در اثر تشخیص های اشتباهی که هنوز به اثبات نرسیده به شما تحویل می دهند از آن ها تشکر کنید!

و خداوند موتور جستجوگر گوگل را از ما نگیرد!خندونک

به یاد داشته باشید که آن اصلی که می گوید باید به پزشک اعتماد کرد تا مراحل درمان بهتر پیش برود، همیشه صادق نیست و از دیدگاه ما هرگز به یک پزشک، هر چند معروف و کاربلد اعتماد محض نکنید تا بهبودی زودتر حاصل شود!آرام

و اما علت غیبت های مکرر مادرمان در ماه های اخیر مشخص شدخندونک که همانا پرکاری تیروئید و اختلال در حواس پنجگانه استخندونک و اما جای شما سبز حدود یک هفته اخیر را نیز در سفر به ولایت گذرانده ایم و تازه بازگشته ایم!به زودی وبلاگ مان با جزئیات سفرمان به ولایت به روز خواهد شد!

سپاس از همۀ شما دوستان خوبی که در نبود ما به خانۀ مجازی مان سر زده و پیام پر از مهر برایمان نگاشته اید!محبت

پسندها (5)

نظرات (21)

صدف
17 دی 94 20:22
سلام الهام خانم اتفاقا اومدم وبلاگتون بنویسم به صورت عجیبی برای اولین بار بیشتر از یک ماهه پستی نذاشتید که دیدم خداروشکر شاهد پست جدیدی هستیم. چقدر با خوندن ابتدای پستتون نگران شدم یک لحظه غم عجیبی احساس کردم و واقعااآاا خوشحال شدم که بعدش خوندم مشکل خاصی نبوده . انشالله که همیشه تنتون سلامت باشه و واقعا از دکتر وزیری که انقدر بهشون ایمان داشتید بعید بود. خواستم بنویسم چرا به ایشون جوابتون رو نشون ندادید که بعد متوجه شدم ازقضا پیش خود ایشون هم رفته بودید.جای تاسفه. منم هیچ وقت به جواب دکترا اطمینان نمیکنم و واقعا خداروشکر بخاطر قابلیت بالای سرچ در گوگل که مارو از بی اطلاعی نجات داده. امیدوارم که هیچ گاه پای هیچ مسلمون و غیرمسلمونی به بیمارستان و مطب دکتر باز نشه خصوصا دکترهای بی وجدان. همیشه به گردش و خوشگذرونی و سفر و جوجه کباب خوردن و .... باشید و روی بیماری رو هیچ گاه نبینید .
الهام
پاسخ
سلام صدف جان، ممنونم که به یادمون هستید و بهمون سر می زنید بله متأسفانه این مشکل از دکتر وزیری بوده! جالبه که ده روز بعد از عملم که دوباره رفتم مطب خودم دوباره آزمایش رو نشونش دادم و گفتم تیروئیدم عددش کمی پایینه ولی چیزی نگفت! منم که تا بحال اصلا خودم و اطرافیانم تجربه تیروئید نداشته ایم ، فکر کردم چیز مهمی نیست! بعدش هم که بی توجه به حرف سونوگرافی که نظرش بر انجام آزمایش تیروئید بود، آزمایش نداد و مستقیم رفت سراغ همون چیزی که نباید میرفت! قبل ترها وزیری وقتی به موردی شک می کرد تا آزمایش یا سونو نمی نوشت و جوابش رو نمی دید، در مورد بیماری چیزی نمی گفت و این سیاستش بود، چون اگه خلافش ثابت میشد خودش زیر سوال می رفت! و این بار که به من این حرف و زد منم شک نکردم که درست میگه چون هیچوقت از روی شک حرفی نمی زد! واقعا اذیت شدم! واقعا ناراحتم از دستش من پرکاری تیروئید و می تونستم با خوردن دو ورق قرص برطرف کنم، ولی حالا برای نوع پیشرفته ش باید دو سال دارو مصرف کنم!!! فکر میکنم عوارض یائسگی وزیری رو هم دچار اختلال حواس کرده! کار خیلی خوبی می کنید! آدم باید خودش به هوش باشه وگرنه دکترا و حتی این دکتر معروف حواسشون خیلی به جا نیست ایشالا که روز و روزگار بر شما هم خوش باشه
زهرا مامان ایلیا جون
18 دی 94 1:42
سلام گلمممممممممم خوبی .علی رضا جون خوبه چه خبر احوال ممنونم بهمون سر میزنی رمز خصوصی
الهام
پاسخ
سلام زهرا جان ممنونم از لطفت عزیزم رمز نرسیده دوستم. لطفا دوباره برام بذار
مامان محمدحسین
18 دی 94 20:46
سلام الهام عزیز و مهربان و رفیق شفیق ، اتفاقا منم تعجب کردم که پستی نذاشتین و مانند صدف خانم آمدم برایتان پست بگذارم که تیتر جدید جذبم نمود ، ای جانم که چقدر دلم میخواهد برای یک ساعت تنهای تنهای دور از هیاهوی محمدحسین جان ، به این مکان دوست داشتنی میرفتم ، و اما در مورد آزمایش که برای منم این اتفاق افتاده که فقط با سرچ خود توانستم از نتیجه آزمایش مطلع بشم و حتی متصدی آزمایشگاه نیز اعلام بی اطلاعی می نمایند ، مرتب با خودم میگم اون افرادی که به اینترنت دسترسی ندارند چه جوری به پزشکان اعتماد می کنند ، برای نمونه محمدحسین جان که اسید میل نمودند ابتدا ما را به رادیولوژی فرستادند و شما خودتون میدونین که چقدر این اشعات مضر هست و اصلا برای پسری کمتر از 4 سال 5 بار تحت اشعه قرار گرفتن چقد مضر هست ، و اگر با اصرار من نبود که اسید خوردن چه ربطی به رادیولوژی دارد هرگز دکتر محترم اقرار نمیکردند که ما فکر کردیم باتری خورده است ، سوای روده درازی بنده ، خوشحالم که فرزند دوم را منتظر خواهیم بود
الهام
پاسخ
سلام الهام عزیزم، ممنونم از لطف و محبتت و این که به یاد ما بودی و بهمون سر زدی ایشالا تشریف بیارید تهران با هم بریم اونجا آزمایشگاه ها رو که نگو! اغلب نه اخلاق دارند و نه اطلاعات دقیقا همینه! وقتی باید برای آدم آزمایش بنویسند، نمی نویسند و وقتی لازم نیست کلی خرج رو دست آدم میذارند! من تو همین برو و بیا و داروهای یائسگی حدود پونصد پیاده شدم، در صورتی که با یک آزمایش حل می شد! چند سال پیش مهدیه هم آوینا رو که آرنجش نیمه درفته بود می بره بیمارستان و دکتر برای بچه دو ساله رادیولوژی می نویسه وقتی از مطب میان بیرون یه دانشجوی پزشکی دست آوینا رو با یه حرکت جا میندازه! قربانت عزیزم، خیلی هم خوشحال میشم از نظرات پرمهرت اگه حواس پرتی دکترا بذاره ایشالا بچه دوم رو هم منتظر خواهیم ماند من که دیگه کلا زده شدم از دکتر و زایمان و بارداری و بچه
مامان مهری
19 دی 94 9:54
سلام الهام جون.. خوشحالم که علت تپش قلبت رو پیدا کردی و خدا رو شکر بهتری. علائم یائسگی تو سن 34 سالگی!!!!! به حق حرفهای نشنیده!!!!! یعنی با خوندن این پست یاد تجربه خودم تو بارداری مهراد افتادم که دقیقا مشکلی مشابه این پیش اومد. برای چکاپ فکر میکنم توی دو ماهگی بارداریم آزمایش دادم و وقتی برای نشون دادن آزمایش پیش متخصص زنانم رفتم گفت هیچ موردی نیست و اصلا به تیروئید توجه نکرد. خدا خیر بده یه پزشک عمومی که از دوستان همسرم بود و بصورت اتفاقی آزمایشم رو نشونش دادم چون من هم به مشکل هورمون tsh شک کرده بودم. خدا خیرش بده گفت حتما برو پیش متخصص غدد. رفتم و وقتی گفتم که متخصص زنان اصلا اشاره ای نکرده خیلی عصبانی شد و گفت تیروئید میتونه باعث سقط یا زایمان زود رس بشه.! منم وقتی برای گله رفتم پیش دکتر زایمانم. منشی خیلی راحت برگشت گفت خانم خیلی حساس نباش. الان خیلی چیزها مثل برنج هندی و ماکروفر و موبایل هستن که ضرر بیشتری برای جنین دارن.!!!!!!!!!!!! خلاصه که متخصص زنان ما هم قبول نکرد اشتباهش رو. حالا هم یه یادگاری از دوران بارداری مهراد برای من مونده و اونم کم کاری تیروئیده که با یه قرص لووتروکسین ناشتا کنترل میشه. امیدوارم برای شما طبق گفته دکتر بعد دوسال خوب خوب بشه چون خیلی سخته . کاملا درک میکنم. مامان منم یه دوره ای تیروئید پرکار داشت که رفت بیمارستان شریعتی و ید تزریق کرد و حالا تیروئیدش کم کاره. امروزه بیماری های تیروئید متاسفانه خیلی شایعه. راستی وقتی خوندم دوباره مهمون های ناخونده توی رحم ات داری خیلی ناراحت شدم. روی ماه علیرضا جونی کشک بسابم رو ببوس.
الهام
پاسخ
سلام مهری جون، خوبی عزیزم؟ مهراد گلم چطوره؟ بله خداروشکر علت رو پیدا کردم ولی هنوز علائمم بعد از دو هفته مصرف دارو بهتر نشده برای تپش قبلم قرص مخصوص قلب داده که تا یک ماه مصرف کنم، ولی خداروشکر به مرور بهتر میشم یائسگی برای بعضی از خانم ها زودتر از موعد پیش میاد ولی اغلب برای موارد خاصی که من جزو هیچکدوم از اون موارد نبودم! این دکتر رفتن من 28 آذر بود و اونقدر از حرف دکتر متأثر شده بودم شب یلدا تنها نیتی که برای فال گرفتن به ذهنم رسید همین بود و حافظ هم مثل همیشه بهم پاسخ درستی داد و گفت تنم سالمه و دقیقا روز بعدش من به طور اتفاقی فهمیدم که دکتر اشتباه کرده ماجرای تیروئید شما هم مثل منه! من نمی دونم وقتی تیروئید همه سیستم عامل هورمون های خانم ها و مخصوصا هورمون های زنانه رو تحت تأثیر قرار میده و تنظیمش برای اقدام به بارداری و در طول اون اینقدر مهمه چرا پزشک زنان از کنارش بی تفاوت رد میشه منشی دکتر واقعا دلیل منطقی و قانه کننده ای آورده شاید دوز ید برای مامانت زیاد شده که کم کار شده؟ حالا من به دکتر غدد هم اعتماد کامل ندارم و آزمایش بدون تاریخی رو که برام نوشته همون اول اسفند انجام میدم که یهو کم کاری تیروئید نگیرم بله متأسفانه! حالا شما تصور کن دکتر با این تأخیر و بی تفاوتیش تو این شرایط با من چه کرده فدای محبتت دوستم، مهراد نازنینم رو می بوسم
مامان مهراد
19 دی 94 10:03
دوباره سلام. یه اسفند برای داداش جونت دود کن الهام جون . هم اینکه تازه نامزد کرده و دوم اینکه این عکس های ورزشکاری در حال دمیدن در آتش رو ازش میزاری اون هم با یه تی شرت تابستونی توی دی ماه!از ما گفتن بود. من عاشق باری های بچه ها هستم وقتی که میشنن و با خودشون حرف میزنن و با ماشین هاشون بازی میکنن. خیلی حال میکنم و دلم میخواد ساعت ها بشینم و به حرفهایی که با خودشون و ماشین هاشون می زنن گوش بدم. کس نخوارد پشت من جز ناخن انگشت من. با این هنر هایی که نام بردی پس نتیجه می گیریم ما فقط یه مهر دکتر کم داریم که پای نسخه هامون بزنیم. واقعا خدا این گوگل رو به ما زیاد نبینه. الان دیگه از شیر مرغ تا .... توش پیدا میشه البته اگه اینترنت نفتی ما جواب بده و جزئ فیلتری ها نباشه
الهام
پاسخ
سلام مجدد مهری جانم خودم هم تازه متوجه شدم که تو اون سرما با تیشرت بوده ولی حقیقت پشت پرده این بوده که خانمش کاپشن داداشم رو برداشته و روی پاهاش انداخته تا سرمایی بودنش رو چاره کنه و شما در همین روزهای دی ماه من و ندیده اید که تو سرما با مانتوی نازک میرم دانشگاه و بر می گردم! بس که با پرکاری تیروئید گرم تر از قبل شده ام منم عاشق زمزمه های علیرضام و گاهی آروم می گیرم و تا زمانی که نفهمیده نگاهش می کنم! گاهی با خودم میگم از نجواهاش فیلم بگیرم ولی می ترسم بی خیال گفتن بشه و تا دوربین و بیارم لذت شنیدنش رو از خودم هم محروم کنم دقیقا همینه اتفاقا ما تو دانشگاهمون دو تا دکتر داریم که برای تدریس دروس تنظیم خانواده هیات علمی شده اند و کارمندها اغلب دفترچه هاشون و میارن تا براشون نسخه بنویسه! از این پس منم میخوام دفترچه م و ببرم و آزمایش های پیشنهادیم و بهش بگم بنویسه و مهر بزنه خدا رحمت کنه پدر موسس گوگل رو اینترنت منم برخلاف قبل خیلی خرابه
زهره مامانی فاطمه
19 دی 94 11:09
سلام الهام جون خوبی اول اینکه خیلی ممنون که مراحل پخت جوجه کباب رو توی سرما گذاشتی ماهم یه فیضی ببریم میبینم که با عروس وداماد هم به گل وگشت بودید ای قربون گل پسر شیرینم برم با اون کشک تو لپش خوب خواهر توی تیروئید هم باید ثابت کنی که زرنگی که شما پرکاری بنده کم کار من از سال 88 متوجه کم کاری تیروئیدم شدم اونم بخاطر داروهای هورمونی برای بارداری توی دوران باردای شدت گرفت الان روزانه قرص لوتیروکسین میخورم خدابزرگه خواهرم انشااله تنت سالم ولبت خندون باشه
الهام
پاسخ
سلام زهره جانم، شما خوبید؟ یاد گرفتی حالا! آهسته و پیوسته باید بدمید جاتون سبز فدای محبتت زهره عزیزم عزیزمیاین چه حرفیه شما خیلی خانم و پرکارتر از من هستی کلی خندیدم از ارتباطی که برقرار کرده بودی بین تیروئید و کارش شنیدم کم کاری هم خیلی بده، من قبل از عمل پنج سال پیش آزمایشگاه بهم گفت کم کاری تیروئید دارم ولی اون زمان هم دکتر وزیری توجهی بهش نکرد و مشکلی هم پیش نیومد، فکر کنم یا آزمایشگاه اشتباه کرده بود و یا خودبخود رفع شده که بعید می دونم! برای همین این بار هم فکر کردم چیز مهمی نیست و به این گرفتاری افتادم ممنونم زهره عزیزم فاطمه جون و می بوسم
مامان آرمینا
19 دی 94 11:16
سلام الهام جون.خوبید عزیزم.گل پسرم خوبه؟ماجرا رو خوندم.خیلی ناراحت شدم.واقعا آدم دلش میسوزه وقتی که همچین مسایلی رو میبینه.دکتری که چندین ساله مریضش بودید اینقدر بی اهمیت از کنار موضوعی به این مهمی میگذره.منم کم کاری تیرویید دارم یه سری از مسایلی که گفتید مثل بی حسی دست و پا و تپش قلب و بی حوصلگی و..... بار اول به دکتر زنان مراجعه کردم و سریع گفت کم کاری دارید ولی میزان کم و نصف قرص مصرف کنید.حدود ۴_۵ماه مصرف کردم و البته هنوز علایمش رو داشتم و میدونستم که تیروییدم تنظیم نشده.یه آزمایش دیگه دادم و پیش متخصص غدد رفتم.که دکتر غدد آزمایش رو قبول نداشت و مثل شما دستور یه آز دیگه داد و آزمایشگاهی که خودش معرفی کرد.که در آزمایش بعدی متوجه شد خداروشکر نرماله.ولی گفتن که دو ماه دیگه بازم آزمایش بدم.انشالله شمام بعد از مدتی مصرف قرص تیرویید تنظیم.بشه و علایم رو نداشته باشید.علیرضا جون رو از طرف من ببوسید
الهام
پاسخ
سلام مریم جان، شما خوبید؟ آرمینا جونم چطوره؟ واقعا متأسف میشه آدم! ولی درس خوبی گرفتم و اون اینه که به هیچ دکتری اعتماد نکنم من به حدی اضطراب داشتم و بی تاب بودم که وقتی دیشب یکی از دوستان و که تو اون مدت خونه مون بودند رو دیدم، بعد از فهمیدن بیماریم می گفت اتفاقا اضطرابت خیلی پیدا بوده! و یا حتی یک روز که یک برگه رو دادم به همکارم بهم گفت که چرا دستت اینقدر لرزش داره؟! به منم گفته اسفند برم آزمایش ولی گفت تا اسفند هم بعیده تنظیم بشه فقط باید آزمایش بدی تا دوز دارو رو کم کنم و شاید لازم باشه تا دو سال دارو مصرف کنی ممنونم از راهنماییت دوست خوبم آرمینای گلم رو می بوسم
مامان ریحانه
19 دی 94 11:57
الهام جون فکر کنم کامنتم خصوصی شد اگه دوست داشتی عمومیش کن
الهام
پاسخ
باشه دوست خوبم
مامانی
19 دی 94 13:16
سلااااااااااااام رفیق در چه حالی؟ بسی مشعوف شدم از دیدم پست جدیدتون جوجه کباب رو.... اونم با زعفران ناب خراسان نوش جان و پسرک کلاه به سرمان .... قدو بالاشو قربون
الهام
پاسخ
سلام عزیزم م م م م خداروشکر خوبیم لطف داری رفیق ببخشید که من هنوز نتونستم به شما سر بزنم جای شما سبز عزیزم لطف داری ریحانه جون، آریا جون و می بوسم
مامانی
19 دی 94 13:20
اینقده از دست این دکترا شاکی ام که حد نداره چه به روزت گذشته خواهر یائسگی... خداروشکر که خودمون صاحب کمالاتیم و یه پا دکتریم والا با این دکترا معلوم نبود چه به روزمون میاد و خوشحالم که مشکل خاصی نیست و ان شاا... به زودی برطرف میشه
الهام
پاسخ
حق داری ریحانه جون، باورتون میشه من مخصوصا روی پزشک کودکان خیلی حساسم و همیشه بعد از رسیدن به خونه دوباره دوز و موارد مصرف داروها رو از گوگل سرچ می کنم دقیقا
مامان عطرین
19 دی 94 14:22
امان ازین دکنرا امان منم ازین تجربه های بد زیاد دارم از دکترها واقعا هیچ مرجع و قانونی هم نیست کمی اینها رو مسئولیت پذیر تر کنه انشالله زود خوب شی و نیازی به درمان بلند مدت نداشته باشی و اما تازه داماد رو ببین تو این هوای سرد چه تیپی زده جلوی عروس خانم راستی من هنوز شمارو ندیدم یک عکس از خودت بذار بابا دلمون اب شد اخه موقع خوندن مطالبت هیچ تصوری ندارم ازت بذاری ها باشه
الهام
پاسخ
متأسفانه همین طوره! و از این دکتر دقیق و اشتباه نکن خیلی بعید بود یک همچین مورد ساده و پیش پا افتاده ای رو اشتباه کنه و اون همه با قطعیت به من اعلام کنه! باورتون نمیشه بعد از پنج ساعت انتظار تو مطب نوبتم شد و ساعت دوازه شب از مطب اومدم بیرون و کلی تو ماشین اشک ریختم! این قدر که متأثر شده بودم و مطمئن بودم که دکتر اشتباه نمی کنه دقیقا!البته خانم داداشم خیلی سرماییه و کاپشن داداشم رو کش رفته ولی خب ما کلا خانواده گرمایی هستیم باور می کنید بارها و بارها خواستم پست جدید بذارم و نتونستم، ایشالا این روزها بهترم میام و یه پست میذارم عزیزم، شما خیلی لطف دارید عزیزم و ناگفته نماند که من دیدنی هم نیستم اصلا
mahtab
19 دی 94 14:56
سلام الهام جون همیشه به گردش... از دست این دکترهای مسئول ادم گاهی دلش میخواد سرش رو بکوبه به سقف واقعا عجیبه!!! خدا رو شکر که به خیر گذشته من کم کاری تیروئید دارم و سالهاست دارم لوو تیروکسین مصرف میکنم اصلا چیز خاصی هم نیست در عین اینکه تنظیم نبودنش خیلی مشکل سازه اما با مصرف قرص خیلی خوب تنظیم می شه و علت خیلی از مشکلات و بیماریها هم همینه به نحویکه که توفامیل ما هر کی مریض باشه مامانم سریع می گه برو یه از تیروئید بده
الهام
پاسخ
سلام مهتاب جانممنونم دوست خوبم واقعا همین طوره! من که خیلی ناراحت شدم مخصوصا این که از جایی که فکرش رو نمی کردم ضربه خوردم! بله دکتر هم می گفت پرکاری بهتر از کم کاریه ولی خب برای من خیلی گرون تموم شد من تو شرایط سختی هستم و زمان برام خیلی مهمه! مخصوصا که فیبرم ها دوباره سر زدند و من و تو دردسر انداختند مامانت حق دارند مهتاب جون! اتفاقا منم این روزها خیلی به اطرافم دقیق تر نگاه می کنم، سال قبل یه دانشجو رو آوردم پای تخته که دستش خیلی عرق می کرد طوری که ماژیک توی دستش سر می خورد اون موقع علتش رو نمی دونستم ولی وقتی نشانه های بیماری رو توی سایت ها خوندم دیدم این هم می تونه از علائم پرکاری تیروئید باشه! گرچه که من بیشتر تپش قلب و کاهش وزن رو داشتم تا تعریق
mahtab
19 دی 94 14:57
دکتر وزیری؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!! اون که خیلی دقیقه یا بود؟ منم پیشش عمل شدم و خیلی راضی بودم...از امثال دکتر وزیری دیگه خیلی بعیده
الهام
پاسخ
بله متاسفانه! دکتر وزیری که منم بهش اعتماد محض داشتم و بارها و بارها هوش و ذکاوتش رو تحسین کرده بودم این بار یک همچین آشی رو برام پخت که یک دکتر تازه کار هم چنین آشی نمیپزه شاید مشکلات یائسگی روی دکتر اثرات بدی گذاشته و باعث اختلال حواس شده یائسگی واقعا بده! وقتی علائمش رو می خوندم فهمیدم که علت لرزش دست پیرها چیه و یا نفس نفس زدنشون
مامان ریحانه
19 دی 94 19:52
سلام الهام جون برای من هم جای تعجب بود اینهمه غیبت و ببخش که نتونستم بیام و جویای احوالت شوم چرا که من هم در این مدت گرفتار همین دکترها بودم به عناوین مختلف خیلی ناراحت شدم به خاطر مشکلاتی که برات پیش اومده و همچنین ناراحت شدم از بی مسئولیتی پزشکتون متاسفانه از این دست موارد کم نیست چنان که بنده نیز پارسال برای معاینه نزدیک متخصص زنانی رفتم که به شدت بد اخلاق است و همچنین از ایشون درخواست تست پاپ اسمیر کردم ایشون گفتند کمی عفونت داری ولی اگر جواب تست خوب باشد برات دارو تجویز نمیی کنم تا اینکه جواب تست آماده شد و منشی جواب رو نزد پزشک بردند و به من گفت همه چی خوب و عالیه و مشکلی نیست تا اینکه مشکلاتی که داشتم بیشتر شد ایندفعه نزد پزشک دیگری رفتم و جواب تست رو با خودم بردم وقتی به جواب نگاه کرد گفت که عفونت زیادی داشتی و تو تستت هم معلومه تعجب می کنم چرا دارویی برات تجویز نشده و دارویی که ایشون تجویز کردن و بهبودی که برای من حاصل شد و فقط من ماندم متفکر از اینهمه بی مسئولیتی و واقعا هم همین گونه است که گوگل کمک بزرگی به ما کرده است در امر پزشکی و تفسیر فاکتورهای آزمایشگاهی ولی اگر فردی اهل نت نباشد و یا اینکه واقعا دانش اینکار را نداشته باشد تکلیفش چیست با این اوضاع خراب فقط باید توکل کند به خدا با تمام پر چونگی هایم و تاسف از اینکه دوره ی درمان دو هفته ایت به دوسال افزایش یافت باز برایت آرزوی سلامتی می کنم و امیدوارم که خودت کمک بزرگی باشی در کنار طبیبان تا مراحل درمانت را بدون خطر پشت سر بگذاری منتظر خاطرات روزهای شادت می مانیم علیرضا خان عزیزم را ببوس
الهام
پاسخ
سلام ریحانه جونم قربون محبتت عزیزم، این چه حرفیه، همین که میاد سر می زنید و پست های جدید و می خونید، خیلی هم لطف می کنید هر دم از این باغ بری می رسد همین پزشکای بی مسئولیت وقتی در حاشیه پخش می شد کلی اعتراض کردند! نمی دونم با چه انگیزه ای؟! قضیه کشیدن بخیه های اون پسربچه هم که بماند ن رو هم هر کس می بینه بهم میگه چقدر لاغر شدی! حتی یه روز دو تا از دانشجوهای ترم پیشم رو تو راهرو دیدم و وقتی از کنارم رد شدند بهم گفتند! حالا دکتر لاغری یهویی من و به حساب هیچی نذاشت الا یائسگی زودرس که این لاغری اصلا جز علائم یائسگی نیست! خدا گوگل و از ما نگیره! تا گوگل هست غمی نداریم فدای محبتت دوستم، نازنین دوست داشتنی رو می بوسم
مامانی
20 دی 94 9:13
سلام الهام جان، ما همچنان در فکر کارهای پژوهشیت بودیم که مزاحم نشدیم هااااااااااااااااا خدارو شکر مشکلت به درستی تشخیص داده شد بالاخره واقعا این روزها باید دعا کرد اولا بیمار نشیم، بعدم اگه خدای ناکرده بیمار شدیم، دکتر خوب پیدا کنیم دیگه ادم جرات نداره مریض بشه!!!
الهام
پاسخ
سلام عزیزم فدای محبتت دوست خوبم مشغول بودم ولی به سختی! آخه تمرکز خوبی نداشتم و هنوز هم کاملا متمرکز نیستم خداروشکر دقیقاً! کاش بیمار نشیم یک کامنت خصوصی براتون گذاشته بودم، رسیده؟
مامان مانی
20 دی 94 10:23
سلام دوست خوب و قدیمی ام الهام جون امیدوارم حالتون خوب باشه خیلی دلتنگ شما و علیرضا جون بودم بعد اینهمه مدت واقعا بزرگتر شدن علیرضای گلمون رو حس می کنم نمی دونم بگم وقت نمی کنم یا بگم سرگرمی هام بیشتر شده خلاصه که کمتر میام به وبلاگم سر بزنم ولی هیچ وقت دوستایی مثل شما رو فراموش نکردم و نمی کنم حتما حتما علیرضای گلم رو ببوس برام واقعا تفکراتشون و تخیلاتشون تو این سن خیلی قشنگ و دوست داشتنی و شنیدنی هست برای من خوندن این مکالمات رد و بدل شده بین شما و علیرضا جووونم هم آشنا بود و هم جالب دوست دارم بیشتر به دوستایی مثل شما سر بزنم
الهام
پاسخ
سلام عزیزم منم خیلی خیلی دلم براتون تنگ شده بود اتفاقا دیشب که در حال گشت و گذار تو لیست دوستان بودم دیدمتون که مدت هاست به روز نشدید یه خصوصی براتون میذارم چک کنید بچه ها رو که نگو خیلی دوست داشتنی هستند! مخصوصا از نوع کنجکاوشون که مانی جون باشه
محبوبه مامان ترنم
21 دی 94 8:57
سلام الهام جان. خدا را شکر که مشکل رو زود متوجه شدید. ان شاالله که با مصرف داروهای درست زود مشکلتون حل بشه . علیرضا جون رو ببوس
الهام
پاسخ
سلام محبوبه جونبله بازم خداروشکر ان شااله
زری
23 دی 94 0:09
سلام الهام جون بعدیه غیبت بازاومدم خیلی خیلی خوشحال شدم واسه سلامتیتون،وناراحت برای بی مسولیتی برخی ازپزشکان راستش واسه من ونازنین هم ازاین دست اتفاقهاافتاده ،ولی خداروشکرخودم منوجه شدم خداروشکرکه مترونیدازول رومتوجه شدین ،چون این داروازجمله داروهاییه که بعضیهابهش حساسیت دارن و بدن به شدت کهیر میزنه،وپزشکان هم متاسفانه این نکته روقبل ازتجویزنمیگن وبنده یه باربدجوری دچارکهیرشدم ایشالاهمیشه تنتون سالم باشه بوس برای علیرضاجون
الهام
پاسخ
سلام زری جانم خوش اومدی عزیزم ممنونم از لطفتون دوست خوبم مگه خودمون به هوش باشیم وگرنه به پزشکان خیلی اعتمادی نیست اون هم از اشتباهات دکتر داروخانه بود خداروشکر خودم فهمیدم و بهش یادآوری کردم فدای محبتت تون و همین طور شما نازنین جون و می بوسم
مریم مامان آیدین
29 دی 94 18:27
الهام جونم چقدر من دوست بدی بودم که این همه اتفاق برات افتاده و بی خبر بودم من واااقعا متاسفم....وای خدایا اگه تو پیگیر نبودی و قرص های هورمونی و یایسگی رو به خیال طبیعی بودن اوضاع ادامه میدادی چی میشد واقعا؟؟؟!!! اصلا اعصابم خورد شد واقعا خوشحالم که با درایت خودت این مشکل ختم به خیر شد...و آزمایش علیرضای قهرمان و آقا و گلم هم خوب بود من رو ببخش واسه این بی خبری ها....هفته پیش بلاخره خونه رو قولنامه کردیم...اولین دوست مجازی هستی که خبرش رو بهت میدم...راستش خواستم بدونی واقعا درگیر بودم که حتی وقت نداشتم با گوشی پست ها رو بخونم الهی همیشه گردش باشید و جوجه خوران و هوای پاک و لذت ببرید...و الهی همیشه تنتون سلامت باشه و دلتون خوش
الهام
پاسخ
مریم جان، این چه حرفیه عزیزم اصلا خودت رو ناراحت نکن، اتفاق است پیش می آید واقعا خطر بزرگی از بیخ گوشم گذشت، کما این که برام ضررهای زیادی هم داشت خیلی خیلی خوشحال شدم از این که بالاخره خونه موردنظرتون رو پسندیدید و قولنامه کردید، ایشالا که براتون پرخیر و برکت باشه قربون محبتت رفیق منم برای شما سلامتی و شادی آرزو می کنم آیدین نازنین رو می بوسم
هدیه
30 دی 94 0:47
سلام الهام خانم خوب هستین بعد این مدت که منتظر پست جدید بودیم با خوشحالی اومدم که پستتون رو بخونم که آخرش خیلی ناراحت شدم واقعا خدا بهتون سلامتی بده از این دکترا منم خیری ندیدم و الان 4 ساله درگیرشم که الانم دیگه پناه بردم به طب سنتی خداروشکر که بابا جواب گرفت با طب سنتی دعا کنید منم جواب بگیرم اگه جواب گرفتم بهتون می گم برید پیش دکترم برای فیبروماتون که دیگه نخوایین برید زیر تیغ عمل مگه چقدر توان دارید خیلی ناراحت شدم دباره سروکله فیبروماتون پیدا شده ان شالله همیشه سالم و سرحال باشید و مشکل تیروئیدتون هم برطرف بشه و براتون ماندگاری نداشته باشه مراقب خودتون باشید
الهام
پاسخ
سلام هدیه جان خداروشکر الان با مصرف داروها خیلی بهترم ایشالا که طب سنتی بتونه به شما کمک کنه منم این روزها پیگیر طب سنتی هستم تا اگه بتونم رشد فیبرم ها رو متوقف کنم خداروشکر که پدرتون از طب سنتی جواب گرفتند منم برای شما سلامتی و شادی آرزو می کنم
گلهای بهشت
1 بهمن 94 1:06
سلام ماشالله چه بزرگ شده پسرتون. خدا نگهش داره براتون. من حدود دوسالی نبودم!
الهام
پاسخ
سلام دوست خوبم ممنونم از لطفتون خیلی خوشحالم که بعد از مدت ها بازم شما رو اینجا می بینم