علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

بوی بهار می رسد!

1394/12/16 18:11
نویسنده : الهام
1,223 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی بهار به زمین و زمینیان لبخند می زند، شاهد همه نعمت و همه زیبایی هستیم؛ نه این که زمستان زیبایی های خاص و نعمت های فراوان و منحصر به فرد نداشته باشد که دارد، ولی بهار از آن رو زیباتر می نماید و انسان را به شکرگزاری بیشتر وا می دارد که بیشتر مقابل چشمان مان خودنمایی می کند! در واقع مزیت مهم زمستان سرد این است که به ما فرصت می دهد تا زیبایی های متفاوت بهار را بهتر درک کنیم...

بهار با نوروز دوست داشتنی و هوای معتدل و لطیفش به ما فرصت می دهد بیشتر در کنارش بنشینیم و به زیبایی های دلنشینش بنگریم! بهار به ما فرصت نو شدن می دهد! فرصتی که شاید برایمان منشأ شروعی دوباره و یا حتی تولدی دوباره باشد!

بهار به ما نوید یک سرآغاز می دهد! سرآغاز همراه شدن با تغییر و دگرگونی طبیعت!

آخر هفتۀ اخیر به یک پیک نیک دوست داشتنی در جوار طبیعتی گذشت که به بهار می رسید!

با ما بمانمحبت

دو هفته ای می شود که خانوادۀ ما در رأس یک خانه تکانی عمده، فریزر تکانی را آغاز کرده استخندونک و از آن جا که یک فقره (واحد شمارش متعلقات گوسفندیخندونک) کله پاچه از فرستاده های مادرجانمان در سفر بهمن ماه دایی علی مان به تهران، در فریزمان رو نمایی کرده است کار خانوادۀ ما در دو جمعۀ اخیر پختن کله پاچه و خوردن آن به عنوان صبحانۀ جمعه و در معیت دایی محسن مان و عیال بوده استمحبت

جایت سبز در هفتۀ اول کله پاچه خوران، ما بعد از خوردن صبحانه عازم سرخه حصار شدیم تا انرژی وافری که در اثر خوردن کله پاچه کسب شده بود را بسوزانیم و هنوز اندرکف فلسفۀ این خوردن و فلسفۀ آن سوزاندن انرژی مانده ایمگیج و از آن جا که مادرمان دست به دوربین نشدند، شن بازی های ما با همان سطل و بیل معروف مان و البته مدفون کردن قطارهایمان زیر آوار از دید دوربین مخفی ماند و تنها هنر به ثبت رسیده هلیکوپتر سازی ما و مادرمان با استفاده از طبیعت بود:

و اما جمعۀ هفتۀ اخیر که هوا بسی لطیف تر بود بعد از خوردن سانس دوم کله و پاچۀ همان بعبعی مادرمردۀ مذکور، عازم لتیان شدیم و جایت بسیار سبز، لتیان همیشه زیبا، باز هم بدجور زیبایی هایش را به ما نمایاندزیبا!

این ما هستیم! کودکی جامانده از کله پاچه که گرسنگی بر او غلبه کرده است و پدرش در جاجرود برای او کیک و آبمیوه ای خریده است که به وقت خوردن آن چنان چه چه و به به می کند که حد ندارد! آن قدرها که حتی حاضر نیست از خوردن دست بکشد و برای دیداری دوباره از سد، از ماشین پیاده شودفرشته

و کوله ای پر از تجهیزات مخصوص بازیفرشتهعلاقۀ این روزهایمان به کوله تا حدی ست که واگن های توماس را "کوله پشتی توماس" و قسمت عقب تریلی هایمان را "کوله پشتی تریلی" می نامیمعینک

نمایی از سدِ سراسر برکت و رحمتمحبت

در نزدیکی رودخانه اتراق کردیم و در آرامشی دوست داشتنی ضمن بودن در کنار هم، از صدای دلنشین آب لذت بردیمزیبا

بماند که ساعتی بعد چند نفر از جوانان بسیار پرشور و حال شهرمان کنار رودخانه را با پارتی های شبانه اشتباه گرفتند و با این که همگان آمده بودند گوش جان به صدای طبیعت بسپارند، با صدای فراصوتی موسیقی ماشین شان نهایت فرهنگ خود را به نمایش گذاشتندعصبانیو ما نفهمیدیم اگر قرار نیست به صدای طبیعت گوش فرا دهیم چرا به آن پناه می بریمسوال

در همان حال که ما غرق در بازی خود بودیم و اجازه داشتیم آب را از رودخانه به سد خودمان هدایت کنیم و ماشین هایمان را در آب غرق کرده و سپس عملیات امداد و نجات را پیاده کنیمخسته، دایی محسن مان بر ما وارد شده و تمرکزمان را دچار اختلال نمودندخندونک

ما در حال ادای جملۀ مقدس:" امان از دست تو، دایی محسن!بدبو"خندونک

نکتۀ جالب ماجرا آب رسانی با سطلی بود که قسمتی از آن شکسته بود و تا آب از رودخانه به سد ما می رسید تقریبا همه اش بین راه از دست می رفت و فی ما بین شلوار ما و البته خودمان تبدیل به یک عدد موش آب کشیده شددرسخوان

دقیقا مشخص نیست در این پوزیشن در حال ادای چه عبارت مقدسی هستیمبغل

و اما وقتی مادرمان ما را به حرف گرفته اند تا از ژست هایمان عکس برداری کننددروغگو و ما به سبک برخی کاندیداهایی که در حال خام نمودن مردم و دادن وعده و وعید هستند، سیاستمدارانه توضیح ارائه می دهیمعینک

و در همان حال که ما متفکرانه در حال خلق بازی های جدید هستیم، این است بساط مادرمان و همسر دایی محسن مان! بله مادرمان به اشتباه بادام هایی خریده اند که اصلا مناسب آپارتمان نشینی نیستندخنده چرا که آنقدرها سخت می نمایند که حتی در لتیان و با وارد آوردن ضربه های سنگین سنگ بر آن، به سختی قادر به شکستن آن ها هستندبدبو پوست این بادام ها در مراحل چای پزی آتیشی طعمۀ حریق می شود و یکی از ابزار مهم در آتش افروزی به حساب می آیدزیبا

بعد از اتمام فرآیند آب رسانی به سد، لباس هایمان تعویض می شود و وقتی لحظه ای مادرمان برای عکسبرداری از طبیعت اطراف از ما غافل می شوند، گندم های برشته ای که برای خوردن همراه برده ایم، را به بازی می گیریم و مادرمان را در این پوزیشن قرار می دهیم:"عصبانی"

و اما شکار مادرمان از طبیعت زیباهیپنوتیزم

جایت سبز بعد از صرف نهار به جاده زدیم و در بین مسیر از درختانی که با شکوفه های زیبای خود به استقبال بهار می روند، عکسبرداری نمودیممحبت

پس از توقفی کوتاه در جاجرود به تهران آمدیم و در پی جبران کمبود سرخه حصار خونمان، برای صرف چای آتیشی عصرانه و نیز بازی والیبال دوست داشتنی به سرخه حصار رفتیم و آن جا را نیز غرق در شکوفه های زیبا یافتیممحبت 

در سرخه حصار تا دلت بخواهد خانوادۀ ما علائم ورزشکاری از خود بروز دادندخندونک و احدی برای عکسبرداری از ما که در حال خانه سازی با چوب بودیم، داوطلب نشدشاکی

متأسفانه واقعیت غم انگیزی که در سرخه حصار رفتن های این روزهایمان به چشم می خورد، تمایل عظیم هم وطنانمان از زن و مرد به قلیان کشیدن در ملأ عام است! اغلب نیز جوانان عضله ساز و باشگاه روندۀ قلیان به دست دیده می شوند! و بدتر آن که به جای این که قلیان را نماد بی برنامگی بدانند، استفاده کنندگان از آن خود را اشخاصی دارای فرهنگ بالا و روشنفکری تصور می کنندغمناک

به امید روزی که ورزش کردن در دامان طبیعت جایگزین قلیان کشیدن در دامان طبیعت شودمتنظر

در روزهای استقبال از بهار، از صمیم قلب لحظات خوشی را برایت آرزومندیم، رفیقمحبت

پسندها (6)

نظرات (16)

زهره مامانی فاطمه
19 اسفند 94 10:25
یه سلام بهاررررری خدمت دوست عزیزم الهام نازنین الهی که سال پیش روتون سالی سرشاراز سلامتی وشادی وموفقیت باشه ای جانم بااین ژستا گل پسر اون پوزیشن سخنرانیش مو نمیزنه بااین پوسترهای تبلیغات نمایندگان ولی در عمل به گفتار البته که علیرضای عزیزم همه حرفاش صداقت ودرستی ست شازده داماد هم ژستای قشنگی گرفتن انشااله همیشه به کله پاچه خوردن اونم از نوع مادرجانی اش خداقوت این روزها بااین خانه تکانی خواهر
الهام
پاسخ
سلام به روی ماه زهره عزیزم منم براتون یک دنیا شادی و سلامتی و آرامش در جوار خانواده رو آرزو می کنم فدای محبتت عزیزم ایشالا که همین طور باشه و پسرکم صداقت و درستی رو پیشه کنه بازم لطف داری عزیزم جاتون سبز بود زهره جانم در واقع فریزر تکونی شما هم خدا قوت فاطمه گلم رو می بوسم
صدف
19 اسفند 94 23:06
سلام الهام خانم . به به واقعا پیکنیک تو این هوای عالی و بهاری میچسبه. ولی فکر کنم تابستون خیلییییی گرمی درپیش هست چون علی رغم اینکه زمستونه ولی هوا گاهی کاملا مشابه گرمای تابستون میشه منم که گرمایی . خدا به دادم برسه... عکسهاتون هم مثل همیشه عالی بودن و نکته جالب اینکه من فکر میکردم عکسای علیرضارو در همه حالتهاش شما ثبت میکنید و عکاس شما هستید ولی باتوجه به اینکه در یکی از عکسهای علیرضا خودتون هم حضور دارید فهمیدم عکاسها متعدد هستن ایشالا همیشه شاد باشییییید و همیشه به گرددددددش
الهام
پاسخ
سلام صدف بانوجانم بله واقعا هوا خوبه و جاتون سبز بود این روزها هوا واقعا مناسب پیک نیک رفتنه، چون نه اونقدر گرمه که به دنبال سایه ای مناسب روان باشیم و نه اونقدر سرده که ناچار باشی چندین کیلو لباس رو یدک بکشی بازم امسال از سال قبل بهتره. امسال سوای روزهای پایان سال که هوا زودتر گرم شده، دی و بهمن سردتر بود و حال و هوا زمستونی بود؛ ولی سال قبل تمام زمستون هوا گرم بود نظر لطفته عزیزم و ریزبینی تون واقعا جای تحسین داره یه لحظه به خودم شک کردم و سریع رفتم ادامه مطلب و با خودم گفتم نکنه عکس ها رو اشتباهی آپلود کرده م ولی دیدم شما اون گوشۀ دنج عکس که من لابلای بادام شکستن در حال ایراد سخنرانی برای زن داداشم بودم رو هم دیده ایدآفرین بر دقت نظرتون عکس ها رو اغلب من می گیرم ولی اون روز چون دستم بند بادام شکستن و زبانم بند سخنوری بود () این کار رو به داداشم محول کردم چون حوصله ش از همسرم بیشتره و عکس های متنوع می گیره ضمن این که جوونند دیگه باید کار کنند ممنونم عزیزم م م م م
زری
20 اسفند 94 8:12
سلام الهام جون،خوبین؟ ایشالاهمیشه به گردش وشادی
الهام
پاسخ
سلام عزیزم شکر خدا شما خوبید زری جان نازنین جونم خوبه ممنونم و همین طور شما
مامان مهری
20 اسفند 94 10:07
سلام الهام جون. وقتی میگی بوی بهار میرسد.... نا خوداگاه میگمیم پیشاپیش سال نو تون مبارک. دو وعده کله پاچه جانانه هم نوش جونتون. توی قزوین هم درخت ها شکوفه دادن. دیدن شکوفه های زیبا انرژی عجیبی بهم میده . خیلی دوسشون دارم. فقط امیدوارم یه سرما نزنه بهشون رو و سال پر برکتی باشه برای همه مون. دلم براشون می سوزه. چه ژست های بانمک و هنرمندانه ای داره علیرضا خان توی این پست. چقدر خوبه که شما به فرهنگ آپارتمان نشینی و این نکات ریز اهمیت میدی و بادوم رو توخونه نمی شکنی. کاش همه این شکلی باشن. ما هم تو خونه قبلی که آپارتمان بود خیلی مراعات می کردیم ولی متاسفانه بودن همسایه هایی که اصلا دقت نمی کردن. اقفاقا چند روز پیش به یادش افتاده بودم و اینکه اگه ما الانم توی آپارتمان و یا طبقات بالایی بودیم چقدر باید به مهراد تذکر می دادیم.
الهام
پاسخ
سلام عزیزم، سال نو پیشاپیش بر شما هم مبارک مهری جانم جاتون سبز عزیزم چه خوب! اتفاقا روزی که ما آبیک بودیم با این که برف روی زمین بود ولی بوی بهار می اومد ایشالا که سال 95 سالی پر از برکت و رحمت باشه نظر لطفته عزیزم چشماتون قشنگ می بینه شنیدم گردو و بادوم رو باید تازه به تازه پوست گرفت و خورد برای همین یک پارچه دارم که برای شکستن گردو اون رو چند لایه پهن می کنم و صدا ایجاد نمیشه ولی این بادوم ها خیلی سفت بودند و چند ماهه طرفشون نرفته ام تا این که دیدم گردوهامون ته کشید و چاره ای نیست جز رفتن به سمت بادوم ها و بردم برای یک هفته مون بیرون شکستم و آوردم چه خوب که خونه تون ویلایی هست خیلی راحته ایشالا که سال خوبی داشته باشی مهری جانم
مامان مهری
20 اسفند 94 10:39
خصوصی داری عزیزم.
الهام
پاسخ
میام پیشتون عزیزم
مریم مامان آیدین
22 اسفند 94 1:05
سلام الهام جووونم خوبی دوستم....قربووون دوست خوبم و پسرکش که دلم حسااابی براتون تنگ شده بود...پست هارو میخونم اما با گوشی و واقعا وقت روشن کردن لبتاپ رو ندارم! وای بوی بهار...چقدر لذت بردم از دیدن این همه شکوفه و سبزینه و زیبایی کله پاچه هم نوووش جونتون...علیرضا هم میخوره واقعا؟....قربووونش آیدین عکس های علیرضا رو ظهر باهام دیده و میگه منو ببر اینجا میخوام با این دوستم دوست بشم چه عکس های خوش ژستی هم گرفته علیرضا جووونم خوشحالم پیک نیک ها هنوز برقراره و اختتامیه پستت...آی گفتــــــــــــــی...والا منم اصلا این فلسفه قلیون رو نمیفهمم ابداااا....تازه جالبه کلاس هم میدونن این مایه بی کلاسی رو!!! ببخشید که دیر اومدم...عزمم رو جزم کردم این دوروزه پرونده زمستون رو تو چند تا پست ببندم و بلاخره موفق شدم ببوس علیرضای گلم رو دوستم
الهام
پاسخ
سلام مریم عزیزم فدای محبتت رفیق آره واقعا بوی بهار رو از نیمه های اسفند و امسال حتی زودتر میشد حس کرد جاتون سبز دوستم آره علیرضا تو آبش نون می ریزه و می خوره عزیزم م م م م چرا که نه! اتفاقا خیلی هم خوشحال میشیم گاهی که می بینم علیرضا داره تنهایی بازی می کنه و هیچ دوستی رو در کنارش نداره دلم یه جوری میشه فدای محبتت عزیزم، جای شما سبز دقیقا! متاسفانه نمادهای روشنفکری و باکلاسی تو جامعه داره بدجور تغییر می کنه! مثل همین قلیون کشیدن و سیگار کشیدن و یا رعایت قوانین رانندگی و عبور عابر پیاده از چراغ سبز و .... خیلی هم عالی الان میام برای خوندن پست های زیبایت آیدینی رو می بوسم
مامان محمدحسین
22 اسفند 94 10:08
سلام بر بانوی خوش ذوق ، ممنون که هوای دلمان را هم بهاری می کنی، قربون اون ژست های زیبا برم ، الهام جان برام دعا کن که این معده درد لعنتی دست از سر ما برداره تا بتونم یه لقمه رو راحت بخورم، پسر عزیزمون رو محکم ماچش کن
الهام
پاسخ
سلام بر الهام بانوی عزیزم م م خوشحالم که خوشتون اومده ای وای من! می دونم چقد سخته منم یه دوره بخاطر مصرف داروهای ضد حساسیت که به معده م نمی ساخت چند هفته بهش مبتلا بودم ایشالا که بهتر باشی عزیزم محمد حسین بانمک و دوست داشتنی رو می بوسم
مامان عطرین
23 اسفند 94 16:01
به به ، چقدر خوب که به استقبال بهار رفتین حظ کردم از دیدن عکسهای زیبای طبیعت . ماکه هنوز اندر خم کوچه خانه تکانی هستیم . واقعا ای کاش این بی فرهنگی قلیان کشیدن اونم تو طبیعت زیبا حالا چه پارک چه دشت و دمن ازبین میرفت . امیدوارم سال خوب و خوشی همراه با خانواده داشته باشین .
الهام
پاسخ
خوشحالم که خوشتون اومده عزیزم ایشالا با دل خوش متأسفانه سیگار کشیدن و قلیان و بر هم زدن آرامش دیگران رو نشان بافرهنگی می دونند منم سال خوبی رو براتون آرزو می کنم
مونا
26 اسفند 94 10:06
سلام الهام جون . چه طبیعت گردی زیبایی . نووووش جونتون کله پاچه . عروس خانم و آقا داماد خوبن ؟ جه خوبه که اونا هم با شما همراه هستن . اینطوری دسته جمعی طبیعت رفتن بیشتر می چسبه . علیرضا جاااااانم چطوره ؟ ببووووسش . چرا از سانس دوم کله پاچه خوری جا مونده ؟ تو بساط کله تون جای همه خوانندگان وبلاگ خالی !! عیدتون پیشاپیش مبارک و ان شاله سال پر از خیر و برکتی داشته باشین .
الهام
پاسخ
سلام موناجونم جاتون سبز بود عزیزم بله واقعا خوبه! قبلا برای بیرون رفتن باید کلی دنبال یک دوست پایه می بودیم مخصوصا بعد از رفتن مهدیه که همیشه پایه بودند ولی خداروشکر الان با بودنِ داداشم و خانمش احساس می کنم همۀ خانواده م کنارم هستند شکر خدا خوبه، دیر بیدار شد و چون تازه بیدار شده بود تمایلی به خوردن نداشت منم بهش فشار نیاوردم گفتم خودم فعلا بخورم دقیقا! جای همه تون سبز بود عید بر شما هم مبارک عزیزم سال خوبی رو براتون آرزو می کنم
زهرا مامان ایلیا جون
3 فروردین 95 5:49
سلام الهام جون دوست عزیز امیدوارم که سال خوبی رو در کنار خانواده شروع کرده باشی پسر نازتو ببوس خرابکاری هاشو خوندم خییییلی با مزه بود مخصوصا پرت کردن مهر خدا برات حفظش کنه بازم تبریک میگم
الهام
پاسخ
سلام عزیزم، ممنونم از محبت تون و منم سال خوب و خوشی رو براتون آرزو می کنم ایلیا جون و می بوسم فدای محبتت خدا نگهدار ایلیاجون باشه
مامان ناهید
8 فروردین 95 2:10
سلام الهام جان خوبید عزیزم؟سال نو مبارک باشه انشالله سال خوب و پربرکتی همراه با سلامتی و شادکامی داشته باشید
الهام
پاسخ
سلام ناهید عزیزم دلم حسابی براتون تنگ شده بود شما خوبید؟ بچه ها خوبند؟ از طرف من ببوسیدشون
مامان ناهید
8 فروردین 95 2:16
الهام جان آقا علیرضا خوبه دلم لک زده بود بر اتون اینقدر که اومدم اخرین پست را با لذت خواندم و کلی حال و هوام تغییر کرد خیلی وقته بخاطر یه سری مشکلات فنی نتونستم که ببام کم کم نیومدنم بی حوصله م کرده بود اما الان نت را شارژ کردم و با انرژی امدم و قصد داشتم پست بذارم که باز نشد
الهام
پاسخ
خوش اومدی عزیزم، وقتی آدم دیر به دیر میاد و فاصله میفته دیگه خیلی طول می کشه تا دوباره از نو شروع کنه مشتاقانه منتظر پست جدیدتون هستم
مامان ناهید
8 فروردین 95 2:24
ماشاالله به علیرضا برای خودش مردی شده بزرگ وشیطون شیطنتهاشو که می خواندم نمی دونی الهام جون چقدرذوق زده میشدم ببخشید دیگه شما حرص خوردین اما من برام بچگی کردن لچه ها لذت بخش هست هرچند که خودم در مقابل شیطنتهای بچه هام هم تا مرز کلافگی پیش میرم
الهام
پاسخ
فدای محبتت عزیزم منم درسته حرص خوردم ولی موقع نوشتن شون کلی خندیدم دنیای کودکانۀ بچه ها با همین خرابکاری ها جالبه
مامان ناهید
8 فروردین 95 2:26
امیدوادم تنتون سالم ودلتون شاد باشه علیرضا جونو ببوس
الهام
پاسخ
فدای محبتت ناهید عزیزم، منم براتون شادی و خوشی آرزو می کنم
مامان فهیمه
15 فروردین 95 8:26
سلام الهام عزیزم خوب هستید. آقا پسر گلتون خوبن سال نو با تأخیر مبارک. ایشالا سال خوبی پیش رو داشته باشید. بوس برا گل پسر خوشگل سال نو رو از طرف ما به آقای نوری هم تبریک بگید.
الهام
پاسخ
سلام فهیمۀ عزیزم ممنونم خداروشکر خوبیم، شما خوبید؟ ممنونم رفیق منم سال نو رو به شما و امین عزیزم و آقای جوانمردی تبریک میگم و براتون سالی پر از شادی و آرامش آرزو می کنم
مامان ناهید
18 فروردین 95 18:53
سلام خوبید فدای الهام جون وعلیرضای عزیزم واااای الهام جان میام حوصله پست گذاشتن ندارم چه کنم
الهام
پاسخ
سلام ناهید عزیزم فدای محبتت دوست خوبم در هر صورت ما منتظر پست جدیدت هستیم