علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

کودکانه هایت را دوست می دارم!

1395/5/24 20:41
نویسنده : الهام
3,179 بازدید
اشتراک گذاری

تخیلاتت را دوست می دارم وقتی برای آماده شدن و رفتن به پارک با شوق روانۀ اتاقت می شوی و همزمان دوست خیالی ات را صدا می زنی:" ملوچ بیا بریم!" و وقتی بر دوچرخه ات سوار می شوی و به او اعتراض می کنی:" ملوچ چرا پا نمی زنی؟!" و وقتی همۀ تقصیرها را به گردن ملوچ بینوا می اندازی...بغل

نگاه جستجوگرت را دوست می دارم وقتی که دکمۀ سلفی دوربین گوشی را کشف می کنی و از خودت و ملوچ عکس یادگاری می اندازی و در مواجهه با صورت نشسته و موهای پریشان مادری که تازه تخت را ترک کرده است معصومانه می گویی:" مامانی میای جس (ژست) بگیریم؟"بوس

حرکت دست ها و پاهای کوچکت را دوست می دارم وقتی کفش های اسپورت به پا می کنی و پا به پای مادرت در خانه ورزش می کنی و حلقه زنان آواز می خوانی!درسخوان

شیرین زبانی هایت را دوست می دارم وقتی از دیدن لباس مجلسی بر تن مادرت ذوق زده می شوی و او را عروس خانم می خوانی و اصرار داری که جشنِ در راه، جشن دامادی دایی محسنت نیست بلکه قرار است مادرت عروس خانم باشد و بابایت آقای داماد! و در همین راستا هر روزه آلبوم های عکس شش سال قبل را مرور می کنی و رو به مادرت:" مامانی بیا کتاب عروسیت و با هم بخونیم!"بوس

خلاقیت هایت را دوست می دارم وقتی صبح زود قبل از مادرت بیدار می شوی و تمام پیراهن های کمدت را بر روی زمین پهن می کنی و در پاسخ به اعتراض مادرت که چرا لباس هایت را نقش بر زمین کرده ای، می گویی:" اینا لباس نیستند اینا هواپیما هستند، اینام بال هاشونه!"عینک

ادامه مطلب تو را می خواندچشمکمحبت

 

قاه قاه خنده هایت را دوست می دارمبوس

 آرامشت را دوست می دارم، وقتی در آغوش پدرانه ای جای می گیری!

"روز بخیر" گفتن هایت را دوست می دارم! همان عبارت دلنشینی که در ساعات مختلف روز بارها و بارها بر زبانت جاری می شود حتی وقتی که لنز دوربینم روی تو زوم شده است!بغل

شیطنت های کودکانه ات را دوست می دارم وقتی نگاه دوربین روی تو متمرکز می شود!

پا به پا آمدنت را دوست می دارم وقتی در لطافت اردیبهشتی تلو، کیلومترها را با شوق قدم می زنی تا زمینی که پدرت به تازگی خریده است، را ببینی!

تکیه کردن هایت را دوست می دارم وقتی حس تکیه گاه بودنِ پدری را کامل می کنی!

جدی بودنت را دوست می دارم وقتی احساس مرد بودن می کنی!

"دستم را بگیر" گفتن هایت را دوست می دارم و دستم را تا همیشه به تو می دهم!

ژست های کودکانه ات را دوست می دارم حتی وقتی برای خوشامد عکاس، خنده هایی زورکی بر لب می نشانی!

بی حوصلگی هایت را دوست می دارم وقتی حواست پیش من نیست!

عشقِ به پروازت را دوست می دارم وقتی می خواهی یک هواپیما باشی!

گِل بازی هایت را دوست می دارم حتی اگر نتیجه اش دیدن چنین صحنه ای پس از پایان بازی باشد! 

اعتصاب های چند ثانیه ای ات را دوست می دارم وقتی عمر یک دلخوری در پاکی کودکانۀ قلبت بسیار کوتاه می شود!

زبان شیرینت را دوست می دارم وقتی از روی شیطنت و با لبخندی مرموز مرا "الهام" می خوانی و پدرت را " محسن"!

ضد حال زدن هایت را دوست می دارم چرا که هر ضدحال زدنی مساوی ست با ثبت لحظه ای متفاوت از تو!

"اطاعت میشه قربان" گفتن هایت را دوست می دارم وقتی در پی هر کاری که بر عهده ات می گذارم، آن را ادا می کنی!

حس پیروزمندانه ات را دوست می دارم وقتی از عهدۀ کاری بر می آیی و احساس مفید بودن می کنی!

سلفی های منحصر به فردت را دوست می دارم وقتی تمام هم و غمت در یک سلفی به حضور ماشین پلیست ختم می شود!

و البته که از دیدگاه تو این عکس هم سلفی به حساب می آید! و تو کِی بجز در جمع اسباب بازی هایت اینگونه آماده و سرزنده ژست گرفته ای؟!فرشته

عشق سلفی بودنت را دوست می دارم وقتی در مرور عکس های ثبت شده در گوشی ام رد پای انواع و اقسام عکس هایی را می یابم که به دور از چشم من، از خودت انداخته ایبوس

ژست های دوچرخه سواری ات را دوست می دارم وقتی اصرار داری به سبک دوچرخه سواری که در جاده های بیرون شهر دیده ای لباس بپوشی و دوچرخه بِرانی!

"نان" خوردن هایت در خلوت کودکانه را دوست می دارم وقتی اصرار داری که آن را مانند "خانه"، "هندوانه" و "آتش" به شیوه ای کتابی و مشابه آن چه در کتابت می خوانی ادا کنی!

بافتنی کردن هایت را دوست می دارم وقتی دو مدادِ رنگی میل بافتنی ات باشد و نوار تفلون، کلافِ نخت!

اصرار در خود شانه کشیدن بر موهایت را دوست می دارم حتی اگر نتیجه اش زلفی چنین پریشان باشد!

ژست های صحرایی ات را دوست می دارم وقتی حیواناتت را نیز در کوله ات می گذاری و همراه می کنیفرشته

علاقه ات به پاندای کونگ فو کار را دوست می دارم وقتی کنگ فو لحظه به لحظه ات را دنبال می کند!

خواب معصومانه ات که نشانگر یک دنیا خستگی ناشی از بازی کردن است را دوست می دارمبوس

نقاشی هایی که هرازگاه هوس کشیدنش را می کنی، دوست می دارم! مخصوصا که سوژه اش منِ همیشه خندان باشم و تو و پدرت، دست در دست هم و خانه مان که تو در نقاشی ات همیشه آن را حسابی گرم  می کشی!

"تامی تراکتور" ت را دوست می دارم! همان که برای پیدا کردنش تمام خیابان های اطراف حرم امام حسین را زیر پا گذاشته ام تا تو به مراد دلت رسیده باشی و صاحب یک "تامی تراکتور" باشی!

دلواپسی های کودکانه ات را دوست می دارم وقتی بردنِ یک ماشین توسط جرثقیل پلیس چندین روز فکر تو را مشغول می کند و تمام تلاشِ من می شود توضیح به تو که ماشین خلاف کرده است وقتی مقابل تابلوی "حمل با جرثقیل" پارک کرده است... و وقتی توضیحاتم چیزی از حجم نگرانی های تو کم نمی کند، ناچار می شوم حرف تو را بپذیرم که بعد از رفتن جرثقیل، پلیس صاحب جرثقیل را بازداشت و ماشین را پس گرفته است. در نتیجه تو ساعتی بعد نفس راحتی می کشی که:" مامان خداروشکر که آقای پلیس اون دزدای بدجنس و دستگیر کرد و ماشینِ آقا رو ازشون پس گرفت!"هیپنوتیزم

اقتدارت را دوست می دارم وقتی بر بالای برج کنترل پرواز مستقر می شوی و هواپیماها با اجازۀ تو عبور و مرور می کنند!

کلاهِ بزرگ تر از سرت را دوست می دارم! همان کلاهی که مادربزرگ مهربانت از لابلای لباس های دایی ات دست و پا کرده است تا از چشمانت در مقابل آفتاب سوزان محافظت کند!

چشمان زیبایت را دوست می دارم حتی وقتی آن ها را به رویم می بندی و دیدنِ معصومیتش را از من دریغ می کنی!

اعتراضت به قلدر بازی های امیرعلی، پسر کوچکِ خاله ات، را دوست می دارم و آرزوهایت را! درست مثل آرزوی داشتن برادری هم سن و سال مصطفی، پسر خالۀ دوازده ساله ات را!

دستانِ بازت را دوست می دارم چه آن زمان که برای خاص بودن آن را در مقابل لنز دوربینم می گشایی و چه آن زمان که با مهر به سمتم می آیی و با تمام عشقت دستانت را می گشایی و مرا در آغوش می کشی که :" مامان خیلی دوسِت دارم"

همیشه و در همه شرایط، همراه و پایه بودنت را دوست می دارم!

روابط صمیمانه ات را دوست می دارم وقتی برای خوردن آش دوغ و چای صحرایی میهمان چادر یک روستایی می شوی!

و سخاوتت را دوست می دارم وقتی به اتفاق پدرت برای دختران صحرا بلال می پزی!

تو را دوست می دارم وقتی تمام فکر و ذهن تو را عملیات امداد و نجات هواپیماهایی پر کرده است که مخزن خود را از دریاچه پر می کنند و آتش را فرو می نشانند!

"پدرانه" و "پسرانه" های تو و محسن را دوست می دارم وقتی تو به بودنش می بالی و او از حضورت پُرِ آرامش می شود!

همۀ کودکانه هایت را دوست می دارم، عشق پنج سالۀ من!بوس

تولدت مبارک، پسرمبغل

تولد نوشت چهار سالگی

پسندها (6)

نظرات (5)

مامان آریا و پوریا
26 مرداد 95 15:45
پستت عالی بود الهام جان چقدر کودکانه های شبیه به همی دارن آریا و علی رضا تولدش هم خیلی خیلی براتون مبارک باشه. الهی در پناه خدا باشه و زیر سایه ی پدر و مادر، عاقبت بخیر بشه
الهام
پاسخ
نظر لطفته عزیزم واقعا همینه، معصومیت و پاکیه که همۀ بچه ها رو بهم شبیه می کنه ممنونم عزیزم، خدا آریا و پوریا رو در کنار شما شاد و سلامت نگه داره
مامان و باباي امير
27 مرداد 95 13:26
سلام خیلی خوشحالم که بعد از مدتهای طولانی دوباره دیدمتون روی پسر گلمون رو ببوسید
الهام
پاسخ
سلام و منم خیلی خوشحالم که بعد از مدت ها بازم کامنت پرمهر شما دوست خوبم رو می بینم صدرای دوست داشتنی رو می بوسم
صدف
28 مرداد 95 1:08
سلام الهام خانم ما نیز نوع نگارش شمارو دوست میداریم حیف که تازگیا به ندرت نصیبمون میشه از خوندن پستتون لذت بردم. تولد 5سالگی گل پسر مباررررررک. همیشه تنش سلامت و لبش خندون باشه
الهام
پاسخ
سلام صدف عزیزم این نهایت لطف شما رو می رسونه عزیزم یک دنیا ممنونم و منم براتون سعادت و شادکامی آرزو می کنم
مامان عطرین
29 مرداد 95 23:27
عالی بود عالی چقدر حس و حال قشنگ داشت این مطلبت بذار انتخابشون نکنم و یک نمره 20 به ازاول تا اخرش بدم
الهام
پاسخ
یک دنیا ممنونم برای محبتت و از این که هنوزم به ما سر می زنید عطرین عزیزم رو می بوسم
زهره مامانی فاطمه
30 مرداد 95 14:06
ای جااااااااااانم عزیزم تولدت مبارک علیرضای نازنینم فکر مینکم بعداز مادر شدنم اولین پسر بچه ای که از ته دلم خیلییییییییییییییییییییییی دوستش داشتم ودارم علیرضاست وبعداز اون پسر عموی دو ساله ام ابالفضل. واقعا این دو پسر را باتمام وجود دوست دارم برایت دنیا دنیا سلامتی وشادی آرزو میکنم گل پسرم الهی که همیشه بخندی اونم از ته دلت الهام جونم به شما هم تبریک میگم 5 ساله مادر شدنت را انشاله سایه شما همیشه بر سرش باشه امروز 5 سال و5 روزگیت است اونم بهت تبریک میگم عزیزم فدای همه کودکانه هایت وهمه خلاقیت هایت عزیزم
الهام
پاسخ
یک دنیا ممنونم خاله زهره جانم دل به دل راه داره و خدا می دونه که منم شما و فاطمه جونم و خیلی خیلی دوست دارم و از همون اول هم ارتباط بسیار خوبی باهاتون گرفتم یک دنیا ممنونم برای همۀ محبتت زهره جانم الهی که شما هم همیشه شاد باشید و بهترین روزها رو در کنار هم داشته باشید فاطمه جون و از طرف من ببوسید عزیزم