علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

اولین سالگرد وبلاگمان...

1392/8/28 19:02
نویسنده : الهام
771 بازدید
اشتراک گذاری

دقیقاً دو سال پیش در یک همچین ماهی مادرمان عازم منزل خاله مهدیه شد و از آن جا که از دیدن وبلاگ آوینا جان به شدت به وجد آمده بودند در یک اقدام جوگیرانه برایمان یک وبلاگ به ثبت رساندند...

به ثبت رساندن وبلاگ همانا و رها کردنِ آن همانا... و دقیقاً یک سالِ تمام وبلاگِ ثبت شدۀ علیرضای بینوا خاک خورد تا این که سال گذشته دقیقاً در 28 آبان 1391 مادرمان همزمان چند پست در وبلاگمان به ثبت رساندند و تا 29 آذر یعنی یک ماه بعد سری به وبلاگمان نزدند!!!!

اوایل مادرمان ماهیانه مطلب می گذاشتند تا این که خواننده های باحالی به وبلاگمان سر زدند و تحت تأثیر نظرات پرمهرشان مادرمان را سرِ ذوق آوردند و نمونۀ بارز این خوانندگان خاله فهیمه مادر امین جانمان بودند که لطف زیادی را نسبت به مادرمان ابراز کردند (البته مدتی ست از نت فاصله گرفته اند و ما در فراق ایشان بسی اندوهگین هستیم و از ایشان بی اطلاعناراحت)... و به دنبالِ آن گذارِ دیگر خواننده های با محبت به وبلاگمان خورد و انگیزۀ مادرمان را دو چندان کرد و ایشان را بر سرِ ذوق آورد...

و این گونه شد که از فروردین امسال وبلاگمان تقریبا هر روز، بروز رسانی می شود و سرِ مادرمان حسابی با نی نی وبلاگ و دوستان نی نی وبلاگی گرم است...از تجارب ایشان بهره مند می شوند و از حضورشان دلگرم...

مادرمان می نویسند از فراز و نشیب زندگی مان... از دغدغه های این روزهایمان... از دغدغه های خودشان و بابایمان...

مادرمان می نویسند تا اگر در روزگاران آینده کنارمان نبودند از طریق همین نوشته ها اندیشه های خود را به ما منتقل کنند...

می نویسند تا ما در آینده آگاه باشیم از تفکر مادری که دلش می خواست فرزندش ارزش های خانواده را بداند و این ارزش ها برایش ارزشمند باشد...

مادرمان باز هم می نویسد هر چند کارش زیاد باشد و زمانش اندک، و شک ندارد که ارزش نوشته های امروز فردا آشکار می شود، وقتی بخوانیم و از گذشته آگاه شویم و درس بگیریم...

.... و به لطف پروردگار از این پس باز هم می نویسد...

هفتۀ گذشته و در آستانۀ یک سالگی وبلاگمان مادرمان سری به صفحات اول وبلاگمان زدند و چقدر خوشحال بودند از این که این مطالب را نوشته اند. با خواندن مطالب گذشته تمام خاطرات آن روزهایمان برای مادرمان زنده شد...

از آن جا که ممکن است در آینده پست ثابت و یا قالب وبلاگمان تغییر کند از این صفحات عکس گرفته و در اینجا به ثبت می رسانیم...

و آمار یک سالۀ وبلاگمان:

هزاران شاخه گل رازقی تقدیم به تک تک بازدید کننده های وبلاگمان اعم از آشنا و فامیل و دوستان قدیمی و همکارانِ مادرمان و دوستان خوب نی نی وبلاگی مان+ خوانندگان خاموش و روشنقلب

بسی خوشحالیم از این که تنها نیستیم و تو نیز در کنارمان هستیلبخند با ما بمانقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

sahar
28 آبان 92 19:07
با شما میمانیم .ما هم کلی چیز از شما یاد گرفتیم .و نگاه شما به بعضی از ماجرا ها واقعا بر ما خوانندگان نی نی وبلاگ اثر گذاشته
الهام
پاسخ
قربانِ این همه محبت شما خاله سحر عزیزم این نهایت لطف شما را می رساند خوشحالیم که با ما می مانید. بودن در کنار شما بسی برایمان باعث افتخار است
مامان سویل و اراز
28 آبان 92 19:21
سلام سالگرد وبلاگتون مبارک ایشالا بعد از این روزهای خوب زندگیتونو ثبت کنین
الهام
پاسخ
سلام عزیزم ممنون از لطفت ان شا اله در کنار دوستان خوبی مثل شما
خاله فاطی
28 آبان 92 20:01
ایشاا.. 120ساله بشییییییییی الهام جون من عاشق نوشته هاتم با تو می مانم
الهام
پاسخ
فدای محبتت رِفیق بسی احساس غرور می کنیم که نوشته هایمان توسط دوست خوبی مثل شما خوانده می شود می نویسیم فقط و فقط به عشق رِفیق
خاله هنگامه
28 آبان 92 22:04
الهام عزیزم امیدوارم وبلاگ علیرضا وسیله ای باشه تا هیچ وقت از تو دوست عزیزم بی خبر نمونم و همیشه در وبلاگت از شادی هایت بنویسی. کمترین آرزویم این است:هرگز با چشمان مهربانت نامهربانی روزگار را نبینی.همیشه پایدار باشی.
الهام
پاسخ
فدای رفیق بامعرفتم که برای من و علیرضا خان وقت میذاره ممنون از همۀ لطف بی انتهای شما هنگامۀ عزیزم. منم برای شما و بچه ها بهترین ها رو آرزو می کنم
پرهام ومامانش
29 آبان 92 0:26
الهام
پاسخ
hesam &sahand
29 آبان 92 2:00
یه ساله شدن وبلاگتون مبارک
الهام
پاسخ
ممنونم دوست عزیزم
مامان ایمان جون
29 آبان 92 7:11
مبارکــــــــــــــــــــــــ
الهام
پاسخ
سپــــــــــــــــــاس
مامان ایمان جون
29 آبان 92 7:12
خصوصی
مامان آرمينا
29 آبان 92 22:45
عزيزم 1 سالگي وبلاگتون رو تبريك ميگم .باهات موافقم الهام جون .خيلي خوب شده كه روزمرگی هاي خودمون و جوجه هامون رو مينويسم من هم گاهي ميرم صفحات اول وب آرمينا رو نگاه ميكنم و متوجه ميشم كه چقدر تغيير كرده و بزرگ شده ولي به چشم ما نمياد.من كه قبل از درست كردن وبلاگ توي دفترچه خاطراتم مينوشتم ولي الان ديگه نه .حالا هم پيش خودم ميگم كه اگه همه چيز بپره چي؟؟؟؟.راستي دوباره سري به صفحات اول وب عليرضا جون زدم .عزيزم خيلي ناز و توپولي بوده .حتما ببوسش.
الهام
پاسخ
ممنونم مریم عزیزم من متاسفانه تا یک سالگی علیرضا چیزی ندارم و چند هفته قبل که عمه اش ازم پرسید علیرضا کی نشست و کی راه رفت و کی دندون در آورد کلی فکر کردم تا تونستم جواب بدم ایشالا نمی پره عزیزم. باید مرتب فایل پشتیبان بگیریم. سی دی بلاگ هم لازمه که من هنوز سفارش ندادم آره تا چند ماه پیش خیلی تپل بود و من همیشه بهش میگم اگه با همون وضعیت پیش می رفت عن قریب بود که منفجر بشه ممنونم از توجهت مریم جونم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
30 آبان 92 2:48
سلام دوست جونی مبارک باشه سال گرد ثبت وبلاگت ما با شما هستیم شما هم مارو تنها نگذار
الهام
پاسخ
سلام عزیزم. ممنونم از لطفت. به روی چشم
مامان کیامهر
30 آبان 92 9:24
مبارک مبارک خسته نباشی مامان پرتلاش. همیشه خوندن وبلاگ علیرضا جون به من انرژی میده امیدوارم صد هزار صفحه بشه
الهام
پاسخ
ممنونم عزیزم. شما هم خسته نباشید. منم از طرز فکر و دیدگاه شما خیلی خوشم میاد و از خوندن پست هاتون لذت می برم
صدف
30 آبان 92 12:23
سالگرد وبلاگتون مبارک ایشالا سالهای سال دوام پیدا کنه و خاطرات علیرضا خان اینجا ثبت بشه و بعدها متوجه بشه که چه مامان به فکرو باسلیقه ای داشته . راستی یه چن تا عکس از بچگیم گذاشتم دوست دارید یه سری به وبم بزنید همیشه خوش باشین ...
الهام
پاسخ
سلام عزیزم. ممنون. این نظر لطف شماست. واااااااااااااای عکس! کلی ذوق کردم الان میام
مامان بردیا
30 آبان 92 22:42
هورررررررررررررررررررررررررا.مبارک
الهام
پاسخ
(زهره)مامان فاطمه
3 آذر 92 10:50
ایشاله خودتو وبلاگت 200 ساله بشی عزیزم
الهام
پاسخ
فدای محبتت عزیزم. ایشالا شما هم سالیانِ سال بنویسید.
فهیمه
5 آذر 92 11:33
تبریک میگم ان شااله شاهد ثبت موفقیت های شما آقای علیرضا خان نوری باشیم.
الهام
پاسخ
ممنون عزیزم. ما از نظرات پرمهر شما انرژی مون مضاعف میشه