اولین سالگرد وبلاگمان...
دقیقاً دو سال پیش در یک همچین ماهی مادرمان عازم منزل خاله مهدیه شد و از آن جا که از دیدن وبلاگ آوینا جان به شدت به وجد آمده بودند در یک اقدام جوگیرانه برایمان یک وبلاگ به ثبت رساندند...
به ثبت رساندن وبلاگ همانا و رها کردنِ آن همانا... و دقیقاً یک سالِ تمام وبلاگِ ثبت شدۀ علیرضای بینوا خاک خورد تا این که سال گذشته دقیقاً در 28 آبان 1391 مادرمان همزمان چند پست در وبلاگمان به ثبت رساندند و تا 29 آذر یعنی یک ماه بعد سری به وبلاگمان نزدند!!!!
اوایل مادرمان ماهیانه مطلب می گذاشتند تا این که خواننده های باحالی به وبلاگمان سر زدند و تحت تأثیر نظرات پرمهرشان مادرمان را سرِ ذوق آوردند و نمونۀ بارز این خوانندگان خاله فهیمه مادر امین جانمان بودند که لطف زیادی را نسبت به مادرمان ابراز کردند (البته مدتی ست از نت فاصله گرفته اند و ما در فراق ایشان بسی اندوهگین هستیم و از ایشان بی اطلاع)... و به دنبالِ آن گذارِ دیگر خواننده های با محبت به وبلاگمان خورد و انگیزۀ مادرمان را دو چندان کرد و ایشان را بر سرِ ذوق آورد...
و این گونه شد که از فروردین امسال وبلاگمان تقریبا هر روز، بروز رسانی می شود و سرِ مادرمان حسابی با نی نی وبلاگ و دوستان نی نی وبلاگی گرم است...از تجارب ایشان بهره مند می شوند و از حضورشان دلگرم...
مادرمان می نویسند از فراز و نشیب زندگی مان... از دغدغه های این روزهایمان... از دغدغه های خودشان و بابایمان...
مادرمان می نویسند تا اگر در روزگاران آینده کنارمان نبودند از طریق همین نوشته ها اندیشه های خود را به ما منتقل کنند...
می نویسند تا ما در آینده آگاه باشیم از تفکر مادری که دلش می خواست فرزندش ارزش های خانواده را بداند و این ارزش ها برایش ارزشمند باشد...
مادرمان باز هم می نویسد هر چند کارش زیاد باشد و زمانش اندک، و شک ندارد که ارزش نوشته های امروز فردا آشکار می شود، وقتی بخوانیم و از گذشته آگاه شویم و درس بگیریم...
.... و به لطف پروردگار از این پس باز هم می نویسد...
هفتۀ گذشته و در آستانۀ یک سالگی وبلاگمان مادرمان سری به صفحات اول وبلاگمان زدند و چقدر خوشحال بودند از این که این مطالب را نوشته اند. با خواندن مطالب گذشته تمام خاطرات آن روزهایمان برای مادرمان زنده شد...
از آن جا که ممکن است در آینده پست ثابت و یا قالب وبلاگمان تغییر کند از این صفحات عکس گرفته و در اینجا به ثبت می رسانیم...
و آمار یک سالۀ وبلاگمان:
هزاران شاخه گل رازقی تقدیم به تک تک بازدید کننده های وبلاگمان اعم از آشنا و فامیل و دوستان قدیمی و همکارانِ مادرمان و دوستان خوب نی نی وبلاگی مان+ خوانندگان خاموش و روشن
بسی خوشحالیم از این که تنها نیستیم و تو نیز در کنارمان هستی با ما بمان