تولد یک سالگی
تولد من مرداد ماه بود.25 مرداد و چون تولد من 15 ماه رمضان بود تولد یه سالگیم می افتاد 25 اُم ماه مبارک.
بابام که روزه می گرفت و مامانم هم با این که از چند روز قبل یادش بود ولی اونقدر که در حال سحری و افطار پختن بود روز 24 مرداد نزدیک غروب یادش اومد که میخواد برام جشن تولد بگیره و سریع رفتیم برای خرید تولد...
دایی علی هم اون روزا تهران بود و ما می تونستیم یه تولد چهار نفره بگیریم البته مختصر و مفید...اینطوری....
و این منم با کلاهم که اصلا ازش خوشم نمیاد و میخوام درش بیارم...
و بالاخره کار خودم و کردم و شروع کردم به خراب کردن کلاهم اونم با خشم تا درس عبرتی بشه برای مامانم که از این کلاه ها سر من نذاره..
اصلا تولد خلوت بهم خوش نمیگذره... آخه یه آهنگ گذاشتند ولی کسی دست دست نمیکنه...پس باید خودم جشن تولدم رو شاد کنم....
و اینم از کیک تولد چهارنفره ما...
این کیک آدم و می بره تو فکر...پس کی موقع کیک خوردن میشه آخه...
و من هنوزم اندر کف کیکم...
یک سالگی گذشت ایشالا جشن تولد دو سالگی من همتون دعوتید دوستان خوبم...