علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

یکی بیاد کمک...

1391/11/23 17:02
نویسنده : الهام
442 بازدید
اشتراک گذاری

میگن کار دنیا برعکسه راست میگن....

الان یه هفته است که آنفولانزا دارم و بد جوری بدنم درد میکنه. چون شبها تبم بالا بود مامانم دوباره منو برد دکتر و کلی بهم دارو دادند که اتفاقا روی همش نوشته خواب آور، ولی فکر کنم داروی خواب آور روی من اثر عکس داره می دونی چرا؟ خودت ببین.اولین شبی که دارو خوردم همه منتظر بودند نهایتا بعد از دو ساعت خوابم ببره ولی نه تنها خوابم نبرد از همیشه هوشیار تر بودم و از در و دیوار بالا می رفتم تا جایی که مامانم واقعا نگران شده بود که نکنه دارو ها برام مشکلی ایجاد کرده. 

مامانم تو اتاق بود وقتی برگشت روی میز نهارخوری نشسته بودم کاری که تا بحال اصلا نکرده بودم. بعد از اینکه صندلی ها رو کشیدند جلو که نتونم برم بالا بازم به تلاشم ادامه دادم آخه میدونم که خواستن توانستن است دیگه....

مامان و بابا اون شب بخاطر اینکه من همیشه پسر آرومی هستم خدا رو شکر کردند. حالا دیگه قدر یه بچه آروم مثل من رو که زیاد خراب کار نیست بیشتر می دونند...

وای اگه علیرضا همیشه مثل اون شب می بود چی می شد؟؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان سام
24 بهمن 91 19:38
انشااله هیچ وقت پسرگلت مریض نباشه و همیشه خندون باشه.

مرسی عزیزم.