عینک خیلی بهم میاد مگه نه؟؟؟؟
ای وای درست وقتی که یواشکی رفته بودم سراغ عینک مامانم، خودش از راه رسید اونم با دوربینش.... مامانی تو رو جان مادرت بذار یه کم باهاش بازی کنم... فقط وقتی میریم ددررر بهترین فرصته که رو به روی مامان تو ماشین بشینم و در یک فرصت مناسب که حواسش نباشه غافلگیرش کنم و عینکشو از رو چشماش بردارم.... البته قبلا همیشه در حال نقشه کشیدن جهت حمله به عینک آفتابی بابام بودم ولی حالا دیگه ازش خسته شدم و دنبال سوژه جدیدم... آخه من عینک زدن رو خیلی دوست دارم وقتی عینک میزنم احساس بزرگی می کنم ببینید چقدر بهم میاد!!!! عینک زدن و نگه داشتن عینک روی چشم واقعا کار سختیه...... الان میفهمم که مامانم چه کار مهمی میکنه عینکش رو نگه میداره ...