علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

من دارم غذا می پزم...

هر وقت مامانم داره غذا می پزه من میرم پاهاش و می گیرم و نق می زنم تا منو بلند کنه ببره بالا ببینم داره چیکار می کنه.. بعضی وقت ها که غذا پختن تموم میشه و گاهی اوقات میاد غذا رو هم بزنه منو بغل میکنه تا ببینم اونجا چه خبره!!! منم یاد گرفتم که غذا رو هم بزنم...ببینید... این مگس کش ملاقه ست و این سطل آشغال هم قابلمه... ...
15 آذر 1391

کنجکاوی!

مامانم همیشه میاد یه چیزی از این تو برمیداره. منم به محض این که می بینم رفته اونجا هر چی دستم باشه میندازم و سریع می رم سراغش ولی تا من میرسم درش بسته می شه... چند بار تلاش کردم درش و باز کنم ولی نتونستم... تا اینکه بالاخره تمام توانم و جمع کردم تا موفق بشم... می دونی میگن خواستن توانستن است.... سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام وا....... کی روی در این نقاشی ها رو کشیده وای وای چه کار بدی!!! دارم این نقاشی ها رو پاک می کنم اگه مامان ببینه خیلی ناراحت میشه!!! به به چه سرده این جا. من عاشق چیزای سردم ... باید چیزای خوشمزه ای اینجا باشه خیلی حیف شد درش باز نمیشه که ببینم ...
12 آذر 1391

من فقط میخوام فکس و درست کنم...

چند وقته احساس میکنم فکس خراب شده و وقتی با مادرجونم الو میکنم گوشی صدای بدی میده...یادش به خیر قبلا خوب کار میکرد ولی از شانس من هنوز چند بار باهاش الو نکردم که خراب شد!بابام وقت نمیکنه درستش کنه... امروز تصمیم گرفتم خودم درستش کنم ببینید...   نمیدونم چرا هر چی تلاش میکنم باز نمیشه...   بالاخره موفق شدم بازش کنم ببینم چه مشکلی داره؟   اینجا که مشکلی نیست فکر می کنم ایراد از این سیم باشه...   مامان بیا امتحان کن ببین گل پسرت چه کرده... چیکار کنیم دیگه ما تو کارای فنی استادیم...گوشی ها رو باز میکنیم، جارو برقی رو باز می کنیم، جارو شارژی و لپ تاب و خلاصه...
9 آذر 1391

من تاب تاب... من لالا...

تابستون همیشه مامانم برام آهنگ خواب "علی کوچولو" و " مهتاب اومده بالا" پخش می کرد و منو تاب تاب میکرد تا خوابم می برد آخه اون موقع من روی پا نمی خوابیدم... عجب اشتباهی کردم که حالا روی پا میخوابم چون مدت هاست دیگه از تاب تاب خبری نیست... تا اینکه تصمیم گرفتم که نق بزنم تا یه کسی به داد من برسه و منو تاب تاب کنه.. مامان ببین چه راحت خوابیدم!!!!! آخه چه طور دلت میاد من تاب تاب نکنم... ...
9 آذر 1391

هر کسی مراقب سلامتیش نباشه و مریض بشه باید دارو بخوره!!!

مثلا خرسی مریض شده.... دارم بهش دارو میدم که حالش زود خوب شه!!   خرسی داروی خوشمزه بخور خدا رو شکر کن چون اگه مامانم میخواست بهت دارو بده یه قطره های آهن بهت میداد که فورا بالا بیاری!!! البته من در این یک مورد پسر خوبی هستم و به خوردن قطره آهن علاقه دارم...   ...
9 آذر 1391

میشه دست از سر من بردارید تا یه کم در آرامش فکر کنم...

من رو تاب نشستم دارم انگشتام و میخورم و عمیقا فکر میکنم که مامانم با دوربین از راه می رسه و اینجوری تفکراتم و به هم می زنه... آخه من که به شما کاری ندارم؟؟؟؟دارم نقشه میکشم که وقتی از تاب اومدم پایین اول سراغ چی برم و حسابش و برسم... ...
9 آذر 1391