مامانم میگه خدا کسایی رو که نماز می خونند خیلی دوست داره...
دارم الله اپپر می کنم...اول دستامو میبرم بالا نیت می کنم بعد دستام و می ندازم و چند بار اونا رو تکون میدم.ببینید.. ...
آقای دکتر گفته باید از دندونای شیری مراقبت کنیم..
وقتی نه ماهم بود و تازه اولین دندونای فک پایینم در اومد مامانم برام یه مسواک انگشتی خرید و دندونام و مسواک می زد ولی الان دیگه دوست ندارم با اون مسواک بزنم. دوست دارم مسواکم مثل مسواک مامان و بابام بزرگ باشه...چند بار که موقع مسواک زدن به پرو پاشون پیچیدم خودشون حساب کار دستشون اومد و واسم یه مسواک بزرگ خریدند.ببینید چه حرفه ای مسواک میزنم.. ...
دارم با مادر جونم الو می کنم...
همیشه دلم میخواد مثل بابام راه برم و با تلفن صحبت کنم. آخه من یه مرد بزرگم دیگه.. الان دارم یه چیز خنده دار واسه مادر جونم تعریف می کنم.. می دونم خیلی دلت می خواد بدونی چه چیز خنده داری بوده!!!! صحبتم خیلی طول کشید خسته شدم نشستم دیگه. .. مامانم هیچوقت گوشیشو نمیده به من تا باهاش صحبت کنم. بعضی وقتا گوشی بابام و برمیدارم و تا وقتی صفحه اش روشنه باهاش صحبت میکنم و وقتی صفحه اش خاموش شه پرتش میکنم یه گوشه ای و عن قریبه که فاتحشو بخونم... بابام سیمکارت یه گوشی رو در آورده تا وقتی باهاش صحبت میکنم ضرر نداشته باشه ولی فقط یه ساعت باهاش بازی کردم... اینم یه گوشی تلفن سالم بوده که من به این روز در اوردمش...
دیگه از بازی خسته شدم دارم تلویزیون نگاه می کنم..
بازی با قابلمه منو ببینید..
این قابلمه یادگاری دوران زندگی دانشجویی مامانمه و بعد از این که چند نسل دست به دست شده اینک من دارم ازش استفادۀ متفاوتی می کنم نمی دونید گذاشتن و برداشتن در قابلمه چه حالی میده... یکی از بهترین بازی های من چرخوندن قابلمه تو سینی یا روی سرامیکه. ...
کلاهم قشنگه؟؟
مامانم این سطل ها رو گذاشته تا من توپ و مکعب ها رو بندازم توش. فکر کنم هدفش تقویت نشونه گیری من بوده!!!! ولی من فکر می کنم این سطل ها می تونه کلاه خوبی باشه. به نظر شما این طور نیست؟؟؟؟ببیییییییینید... ...
این منم..اینجا آشپزخونمونه...اینا هم اسباب بازی های منه
میخوام سیب رنده کنم بخورم.. این عصای منه باهاش راه می رم ..... ...
لازمۀ نظم و ترتیب!
امان از دست این مامان...من هر روز کابینت و مرتب می کنم باز میاد همه چی رو بهم می ریزه!!! ...