علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

به رنگِ زندگی

1393/12/25 9:35
نویسنده : الهام
1,286 بازدید
اشتراک گذاری

دقیقاً یک سال قبل بود که این روزها در حال هماهنگ سازی با خاله مهدیه مان برای رفتن به ولایت بودیم! و خاله مهدیه در تکاپوی نو کردنِ خانه و نصب کاغذ دیواری و تعویض درب ها و ... بودند که در همین گیر و دار آوینا جان و خاله مهدیه مان به مدت یک روز و نیم میهمان منزل ما بودند و در اینجا می توانی گردش یک روزۀ ما و آوینا جانمان را در پارک چیتگر ببینی!آرام

و اما این روزها هنوز عید فرا نرسیده است که خانوادۀ خاله مهدیه درست مثل هر ساله چشم انتظارشان هستند تا برای تعطیلات به ولایت بروند! و البته که امسال بر خلاف سال های قبل که تجربه گرِ انتظاری شیرین بودند، چشم انتظاریِ تلخیِ را تجربه می کنند! و همین چند روز قبل بود که در یک بعدازظهرِ اسفندی، خواهر خاله مهدیه با مادرمان تماس گرفتند در حالی که بدجور هوای خاله مهدیه را کرده بودند!غمگین

خداوند بر همۀ رفتگان رحمت فرستد و کسی چه می داند شاید ما هم که این روزها در تکاپوی رفتن به استقبال عید هستیم سال بعد بین دوستان و خانواده مان نباشیم...آرام

و همین مسأله است که باعث می شود مادرمان تجربه هایی را که در سه دهه از زندگی کسب کرده اند و با اعتقاد قلبی به آن ها یقین پیدا کرده اند، در قالب توصیه ها اینجا ثبت کنند برای ما و آیندگان مان...زیبا

و همانا توصیه های مادرمان این است:

" پسرم به یاد داشته باش تنها چیزی که می تواند هر آن چه که مایۀ مباهاتت به حساب می آید، را از تو باز پس گیرد، غرور می باشد! به یاد داشته باش که مرز بین این سه مورد، یعنی داشتنِ اعتماد به نفس، قرار گرفتن در مقام شکرگزاری به خاطر داشته ها، و غـــــــــرور، بسیار باریک است! به یاد داشته باش که همان روزی که به داشته هایت افتخار کنی و به خاطر داشتنِ آن ها بر خود ببالی، همان روز سرآغازی ست برای از دست دادنِ تدریجی و یا ناگهانی آن ها!"

"هرگز دلی را نشکن! هرگز قدرتِ آهی که از یک دل شکسته بر می خیزد را دست کم مگیر! یک دل شکسته قادر است تمامِ زندگیت را زیر و رو کند، همان گونه که دعای خیر مظلومی در حق تو قادر است تمام زندگیت را زیر و رو کند."

" پسرم به یاد داشته باش که توقعات بی مورد و بی جای تو از دیگران، تو را بین خواهد برد! پس هرگز از کسی توقع بی جا نداشته باش! در مقابل به یاد داشته باش که پا گذاشتن روی خواسته های به جا، نیز به مرور زمان به ضرر تو خواهد بود! زیرا وقتی مراعاتِ طرف مقابلت را می کنی و روی خواسته هایت پا می گذاری، این فداکاریت فقط برای یک یا نهایتاً دو بار در نظر آن ها ارزشمند خواهد بود و پس از مدتی از خود گذشتگی های تو برایت به صورت وظیفه به حساب می آید! چرا که بی انصافی مردمان باعث خواهد شد که به مرور زمان خواسته های به جایی که یک یا چند بار از آن ها گذشته ای، را نادیده بگیرند!"

"بدان و آگاه باش که مرز بین شجاعت و حماقت بسیار باریک است! هرگز شجاعت را با حماقت اشتباه نکن! چرا که عاقبت عملی که بر پایۀ شجاعت است با نتیجۀ عملی که بر پایۀ حماقت است، از زمین تا آسمان با هم اختلاف دارد."

" به انسان ها احترام بگذار! محبت های دیگران را هر چند به اندازۀ بی نهایت باشد، به حساب حماقتشان مگذار! و  هرگز از محبت و اعتمادِ کسی سوء استفاده نکن!"

"آن ها را که ناخواسته و از روی نادانی رنجیده خاطرت می کنند ببخش! آن ها را که خواسته و از روی قصد باعث رنجشت می شوند ببخش! چرا که آرامشت در گرو بخشیدنِ دیگران است... ولی عملی که باعث رنجش خاطرت شده است، را هرگز فراموش نکن! آن را در گوشه ای از ذهنت نگه دار زیرا نگه داشتنش باعث می شود تو آن نادانی را در حق دیگران مرتکب نشوی و به یاد داشتنش موجب می شود از جایی که یک بار ضربه خورده ای، دیگر بار ضربه نخوری!"

"هرگز به هیچ کس و هیچ چیز اعتمادِ محض نکن! زندگی به مادرت آموخته است که انسان از همان جایی ضربه خواهد خورد که فکرش را نمی کند!"

"در مهم ترین و بزرگ ترین تصمیمات زندگیت سهم بیشتر را به احساست بده تا به عقلت! این در حالی ست که لازم است در امور کوچک زندگیت سهم بیشتر را به عقلت بدهی و با منطق هر چه بیش تر تصمیماتِ کوچکت را بگیری! چرا که همین تصمیمات کوچک عاقبت راهِ منطقی بودن را به تو نشان خواهد داد و زندگیت را بر اساسِ منطق پیش خواهد برد و تو قادر خواهی بود بزرگ ترین تصمیمات زندگیت را بدونِ اعمال حساب و کتاب های فراوان و بر پایۀ احساسات قلبی ات اتخاذ کنی!"

"پسرم به یاد داشته باش که بیهوده ترین بحث ها در زندگیت همان بحث هایی است که در رابطه با مسائل اعتقادی باشد! هرگز در مورد مسائل اعتقادی با کسی بحث نکن که نتیجه ای نخواهی گرفت! ما هرگز نمی توانیم اعتقادات مذهبی و قلبی دیگران را با بحث کردن تغییر دهیم! تو فقط در صورتی می توانی روی قلب و اعتقادات آدم ها تأثیر گذار باشی که اول از همه درستی فکر و زندگیت مدت ها در مقابلِ چشمانِ آن ها بوده باشد و بدین وسیله تو اعتماد آن ها را جلب کرده باشی و دوم این که آن ها در زندگیت با تو همراه شده باشند و از نزدیک شاهد آرامشی باشند که در نتیجۀ اعتقادات خاصی که داری، نصیبت شده است!"

"در جمع های مختلف و مخصوصاً به وقتِ مناظره، نظرت را اعلام کن و از گفتنِ نظرت امتناع مکن و نترس؛ حتی اگر نظرت با نظر همگان مخالف باشد! ولی به یاد داشته باش که پافشاری بر آن فقط انرژی ات را هدر خواهد داد و تو و طرف مقابلت را خسته خواهد کرد و بحث بی نتیجه خواهد ماند! به یاد داشته باش که مردم به وقتِ بحث و مناظره از بین گفته های تو، همان را که علاقه به شنیدنش دارند، می شنوند و سایر حرف های تو در آن لحظه شنیده نخواهد شد! ولی مردم بعد از پایانِ بحث در مورد حرف هایت فکر خواهند کرد و این جاست که باید همیشه نظرت را اعلام کنی حتی اگر در آن لحظه هیچ کس حرفت را تأیید نکند!"

"پسرم به یاد داشته باش که مهم ترین سرمایۀ تو اعتماد انسان ها به توست! قبل از حرکت جای پایت را محکم کن و کارهایت را همیشه از روی فکر انجام بده تا اشتباهات مکرر در زندگیت موجباتِ سلب اعتماد اطرافیانت را فراهم نیاورد! چرا که همین اعتمادسازی از جانبِ تو، موجبات پشتیبانی اطرافیان را برایت فراهم خواهد کرد و راهِ تو را در رسیدن به اهداف و موفقیت ها کوتاه تر خواهد کرد!"

"حساسیت روی مسائل بیهوده را کنار بگذار و به خاطر مسائل بیهوده و بی ارزش زندگی را بر خود و اطرافیانت سخت نکن! دنیا آن قدر مسائل بزرگ دارد که مسائل کوچک و پیش پا افتاده در هیچ کجای آن قابل تأمل نیست!"

"هرگز به کسی ظلم نکن و هرگز زیر بار حرف زور نرو! همیشه به یاد داشته باش که خداوند از ظلم کردن و زیرِ بار ظلم رفتن بیزار است! اگر کسی به ما ظلم کند و ما زیرِ بار حرف زور برویم عاقبت خشم خداوند دامنِ ظالم را خواهد رفت و در این میان شک نکن که دودش در چشم همان هایی خواهد رفت که زیر بار حرف زور می زیسته اند!"

"هرگز در برابر بی عدالتی سکوت نکن! چه آن بی عدالتی دز حق تو باشد و چه در حق بینوایی و  چه در حق قدرتمندی! مطمئناً برایت خوشایند نخواهد بود که دیگران در مقابل بی عدالتی که در حقِ تو روا شده است سکوت کنند، پس تو نیز از حق دیگران دفاع کن!"

"به یاد داشته باش آن که همواره و در همه حال و با همه کس (حتی زورگو!) مهربان است، انسان کاملی نیست! انسان کامل آن است که موقعیت های مختلف را به درستی تشخیص می دهد و در مواقع مختلف قادر است عصبانیت، خشم، عطوفت، گذشت، و سکوتِ خود را بروز دهد."

"داشته هایت را با دیگران به اشتراک بگذار! و البته دانسته هایت را! بدان و آگاه باش که مادرت به شدت به جملۀ مقدس "از هر دست بدهی از همان دست هم می گیری" ایمان دارد! شاید انسان ها قدر لطفت را ندانند ولی قطعا خداوند می بیند و چندین برابرش را نصیبِ تو خواهد کرد."

" پسرم برای همگان خیر بخواه تا خداوند به تو خیر بدهد! ایمان بیاور به جملۀ مقدس "آدم ها نانِ قلب شان را می خورند!" به یاد داشته باش که مرز بین رقابت و حسادت و تنگ نظری بسیار باریک است! ایمان بیاور به این که روزیِ آدم ها دست ما نیست و حتی اگر جایی نانِ کسی را آجر کنیم، خداوند از جای دیگری روزی اش را خواهد رساند و این ما هستیم که در رقابت خنده داری که به راه انداخته ایم، بازنده خواهیم بود!"

"دلبندم به یاد داشته باش که وقتی برای احیای آتشی که در حال خاموشی ست تلاش می کنی اگر به یک باره در آن بِدَمی ممکن است آن آتش ناگهان شعله ور شود و تو را بسوزاند! پس آرام و به آهستگی در آتش بِدَم! و همواره مراقب ابروی (و آبروی) خود باش که طعمۀ آتش نشود!"

"بدان و آگاه باش که راز موفقیتت در زندگی تجزیه و تحلیل رویدادهای گذشته است! تو نیز درست مثل هر انسانی حق داری در زندگیت اشتباه کنی و وقتی یک اشتباه را برای بار اول انجام می دهی بر تو خرده ای نیست ولی خودت را مقید کن که اولین باری که یک اشتباه را مرتکب می شوی آخرین بار باشد و هرگز یک اشتباه را در زندگیت حتی برای دومین بار تکرار نکن!"

"پسرم به یاد داشته باش که هر درِ بازی ممکن است دست تو را در لولای خود گرفتار کند و در اثرِ فشار ناشی از لولای در آه از نهادت برخیزد! پس همیشه با احتیاط به درهای بازِ پیشِ رویت نزدیک شو! و مراقب انگشتانِ نحیفِ دستانِ کوچکت باش!"

"به یاد داشته باش حتی اگر تمامِ دنیا با تو سرِ ناسازگازی داشته باشند مادرت تو را جانانه دوست خواهد داشت و حتی اگر در زیرِ خاک مدفون شده باشد باز هم قلبش عاشقانه برای تو خواهد تپید!محبت و البته که خداوند همواره یار و پشتیبانِ تو خواهد بودآرام"

در ادامۀ مطلب گشت و گذار ما در جمعۀ گذشته به تصویر کشیده شده است! با ما همراه شو و گردشی در سرخه حصارِ زیبا را تجربه کنمحبت

این گل های زیبا هدیه ای ست ناب، تقدیم به تو رفیق و همراه همیشگیمحبت

و ما در عکس سمت راست در حال خوش و بش با آقای پیشی هستیم! خیلی هم جدی! و عکس سمت چپ نمایی نزدیک از پیشی را نشان می دهد! جالب این جاست که به وقتِ نهار خوردن هرگز بی خیالِ پیشی و غذایش نشدیم و به مددِ همین پیشی تشویق شدیم که هر چه سریعتر بازوی کبابی را نوش جان نموده و استخوانش را به پیشی هدیه دهیمخوشمزه

حجب و حیای ما را در عکس ها داشته باش و همین حجب و حیاست که ژست گیری های هنری دایی محسن مان را با خاک یکسان می کندشیطان

و اما کار مهم ما در آخرِین گردش 93 خاک بازی بود و بسیار به ما خوش گذشتجشنآن که می بینید خاکبرداری شده است خانۀ مادرجانمان است و آن آدمکی که با سیخ های خشک ساخته شده هنرِ دست مادرمان است و همانا باباجانمان می باشدخجالت ما نیز در دو عکس زیر در حال اضافه کردنِ دو عدد سیخ قوس دار هستیم و آن ها را "علیرضا" و "امیرِ خاله" نامیده ایمخندونک

و غفلت مادرمان باعث شده است از خاک ریختن بر کفش مان لذت ببریم و کفش مان را زیر خاک مدفون کنیمفرشتهنگران نباش این خاک هیچ بلایی بر سرِ هیچ بنی بشری نیاورده است! نمونه اش مادرِ خودمان که اَهَمِّ بازی های دوران کودکی شان را خاک بازی تشکیل می داده استدرسخوان

و این بود آخرین گردش از سلسله گردش های ما در سرخه حصار زیبا و در سال 93!

حال این که چهارشنبه سوری را باز هم میهمان سرخه حصار خواهیم بود و یا در ولایت به سر خواهیم برد سوالی ست که هیچ کس جز بابایمان قادر به پاسخگویی به آن نمی باشدغمناک و همین روزهاست که ما بدجور دلتنگ ولایت هستیم و تا از خواب بیدار می شویم این است پرسشِ هر روزه مان از مادرمان:" امروز میخوام کجا بریم؟!" و مادرمان:"می ریم پارک" و ما:"نــــــــــه!!! بیریم خونۀ مادرجون"فرشته

پسندها (6)

نظرات (26)

مامان علی
25 اسفند 93 20:11
آهای دختره دارم میرم بیرون میام میخونمت اما میشه عنوان پستت ویک چیز قشنگتربزاری؟؟؟ توصیه نوشت مادرانه! جوجه شمار آخرسالی!واز اینجور چیزا!!!وصیت نامه نوچ!
الهام
پاسخ
به روی چشم عنوانش رو الان عوض می کنم
مامان علی
25 اسفند 93 21:08
من برم شام بپزم دیگه میام! نه اینکه باد شد اومدیم، گفتم دروغ نگفته باشم
الهام
پاسخ
دیگه الان مشخص شد حسابی خرید هات و کردی و بیرون کاری نداری که عاملی به نام باد باعث شده بیرون نری
صدف
25 اسفند 93 22:52
وای دلم بسی گرفت با خوندن ابتدای این پست.... ایشالا که سایه تون همیشهههه بالا سر خانواده باشه ... لغت وصیت نامه رو که دیدم تو دلم یهو خالی شد ... ولی نکات بسیار بسیار زیبایی رو نوشتید .. که صد البته با قلم شیوای شما به این حد زیبا نگارش شدن انشالا که یک چهارشنبه سوری خاطره انگیز رو پیش رو داشته باشید چه تهران باشید چه در ولایت ... البته که چهارشنبه سوری در تهران که جز رعب و وحشت چیز دیگه ای به همراه نداره من که در حد امکان چهارشنبه سوری در خونه کمین میکنم و بسی نگران اعضای خانواده از جمله پدرم هستم که خارج از خونه هستن همیشه به خوشی
الهام
پاسخ
الــــــــــــهی ممنونم عزیزم ولی مرگ هم واقعیتی ست که همه مون از زمانِ وقوعش بی اطلاعیم و بالاخره لازمه خودمون رو براش آماده کنیم مثل این که لغت وصیت نامه خیلی ها رو آزرده عنوان پست رو عوض کردم ولی تو پست موقت چهارشنبه سوری یادم رفته عوضش کنمالان اون رو هم تصحیح میکنم لطف داری عزیزم منم قبل ترها چهارشنبه سوری ها رو خونه نشین بودم ولی اگه بتونیم امسال تا بیرون شهر بریم خوب میشه البته اگه کسی ما رو ببره
مامان علی
26 اسفند 93 1:09
آخ که این روزها من یاد دوستی میفتم که سال آخر دبیرستان ازدواج کرد رفت شاهرود ،دوماه بعد تو حموم دچار گازگرفتگی شد و فوت کرد!به همین راحتی!اون روزها خیلیامون باهم درد دل میکردیم که آره باورمون نمیشه وانگار شاهروده ومانمیبینیمش و...بعدش تصمیم که باهم مهربون باشیم ونماز بخونیم! وتو عالم نوجوونیخداترس میشدیم و....اما!وقتی خواهر کوچیکتره با همسر خواهرش ازدواج کرد ورفت!خیلیا گفتن بابا خودش زنش وکشته و....وما باز تصمیم گرفتیم هیچ وقت همسر اختیارنکنیم و....چقدر احساسی تصمیم میگرفتیم و از روی معده!حرف میزدیم.چقدر بر اش اشک میریختیم!چندسال بعد یکی از بستگانم فوت شد ومن وقتی میدیدم خواهرش یک قطره اشک نمیریزه چقدر ازش بدم اومد و چقدر تودلم ناسزا گفتم وقتی گفتمش بزار بغضت بشکنه گفت من بغض ندارم همه رفتنیم وبالاخره چی!اما الان میگم چقدر ازروی عقل حرف میزد،الانه منم سنگدل شدم خیلی گاهی که میگن فلانی مریضه میگم خوب میدونی چند سالشه!اگه قراربود همه زنده بمونن دنیا رو آدم برمیداشت!بدون اینکه فکر کنم اون دختر وپسر وهمسرم. وخونه ای داره که عاشقانه دوسش دارن وسایه وامیدشونه وباز دارم ازروی عقل میگم!چقدر جایگاه عقل واحساس نزدیک وباریکه!خیلی خیلی باریک خداوند مهدیه عزیز وبیامرزه،وقتی پسرخالم فوت شد همه میگفتن چشش به دنیا نیست 22سالشه ولی خوب زندگی کرد هرکار که میخاست کرد وهرجا میخاست رفت!لذت برد و....امیدوارم مهدیه عزیز تو سالهای آخر عمرش حداقل با دل خوش زندگی کرده باشه واونچه باید وشاید واز دنیا گرفته باشه همه رفتنیم درسته اما مهمه کی وچرا وکجا!خدایا حکمتت وشکر چرا میاریمون این دنیا وچرا میبریمون،
الهام
پاسخ
درست میگی اون روزها منم به اندازۀ شما و دوستانت حساس بودم و الان حساسیتم کمتر شده! و در واقع باید همین طور باشه می دونی در هر شرایطی باشی خودت رو به جای طرف مقابلت می گذاری و به جای اون ناراحتی! شاید اون وقت ها اگه یک مادر می مُرد به اندازۀ مرگ دوستت ناراحت نمی شدی! و اما این روزها که خودت حس مادری رو تجربه کرده ای از مرگ یه مادر به شدت متأثر میشی! این طور نیست؟! و البته که خب عقل هم دخیله در این مسأله خدا پسر خاله ت رو رحمت کنه! منم بعد از رفتنِ مهدیه و خانواده اش خیلی خیلی روند زندگیم رو تغییر داده ام! به این نتیجه رسیدم که دنیا ارزش حتی لحظه ای شاد نبودن رو نداره
مامان علی
26 اسفند 93 1:39
من وهمسرم خیلی متفاوتیم والبته مکمل!اون بی سرزبون و بخشنده و باگذشت و صبور و سر خوش !من عجول و عنق و عصبی و باسرزبون و عیار! متقاعد کننده!اما در جمع من به نظر تا دهن باز نکردم خجالتی واروم میام!واون به شدت اجتماعی اما همش ظاهره!واون فوق العاده خجالتی وتورودربایستی و....داره و من محکم و پررو! هر شبی یک موضوعی پیش میندازم و مجبورش میکنم دربارش نظرش و بگه باهم صحبت میکنیم،همچین زیر پوستی میرم بالا و حرفهام ومیزنم!امشب قبل شام بحث انداختم به نظرت ما ادما کدوم رومون واقعیه!اینی که باهم رقابت داریم وزیراب میزنیم وهمش پشت هم صفحه میزاریم و کینه داریم و کوته بینیم یا وقتی برای یکی از طرفین اتفاقی بیفته ویا مرحوم بشه و ما اشک میریزیم وازش به عنوان فر شته یاد میکنیم!دوست داشتم بدونم چی فکر میکنه وقتی دو نفر بحث میکنن کار به جای باریک میکشه و فردا یکی ازطرفین میمیره!آیا طرف رو محکوم میکنه یانه!جواب ونمیگم چون دیگه کامل همسرم وهرجاببینی میشناسیش!!!! اما واقعا چرا ما اعتدال نداریم!جای که باید خاموش باشیم میحرفیم وبرعکس!وقتی که باید خوش باشیم تیشه بهم میزنیم و بخل داریم بعد مرگِ طرف، شرمنده رفتارمون میشیم!من خودم آدم کینه ای هستم! سر هرچی فکر میکنیم درسته، بحث راه میندازیم به چه وحشتناکی! کاملا موافقم بحث اعتقادی بین دو دسته متضاد راه به جایی نداره وفقط مخ مبارک الکی کارگرفته میشود!وگاها چه سکوتهای نامیمونی از بعضی ادمهای شاهد بحث سر میزند!خیرخواهی ونیکی چه صفات خوب ودواز لمسی تو جامعه امروز!اما ای دریغا خواهرجان من ملت رو درک نمیکنم شما چطور؟ الهام جون بقیه حرفام وصبح میام مینویسم،شب خوش
الهام
پاسخ
میگم عیار و خوب اومدی زهراخب با این توصیفاتی که از خودت و همسرت کردی هر کس از این جا گذری بکند تا چندین سال دلش به حال همسرِ بینوایت خواهد سوخت حالا جدای از شوخی باید همین طور باشه یعنی وقتی مثلا من قادر به دفاع از خودم نیستم باید طرفم کسی باشه که بتونه از حق من دفاع کنه دیگه برای همینه که شما زوج موفقی هستید می دونی من فکر می کنم اگر از کسی خاطرات بدی داشته باشیم و ازش بدی دیده باشیم حتی بعد از مرگش هم دل خوشی از اون نداریم و از دستش ناراحت هستیم! ولی چون دستش از دنیا کوتاهه و دیگه رفته ازش به خوبی یاد میکنیم! ولی وقتی به کسی بدی می کنیم، بعد از مرگش به شدت دچار یأس فلسفی می شیم و ناراحتیم که چرا در ایام حیاتش فرصت خوبی کردن بهش رو از دست داده ایم و باهاش به بدی رفتار کرده ایم و اینه که باعث ناراحتی و عذاب وجدان مون میشه مورد بعدی حالتیه که در ایام حیات طرف مقابل باهاش خوب تا کرده ایم و مشکلی نداشته ایم اونوقت از عذاب وجدان خبری نیست ومشکل فقط دلتنگیه
مامان کوثر
26 اسفند 93 7:37
واقعا، ناگهان چه زود دیر میشود ممنون الهام جان بابت نکات خوبی که ذکر کردی، گرچه برای علیرضا بود ولی ما هم سعی میکنیم به یادمان بماند
الهام
پاسخ
فدای محبتت عزیزم خیلی وقت بود این موارد رو چک نویس کرده بودم و این روزها که تعطیل شدم تو وب قرار دادم و چند مورد رو هم اضافه کردم کوثر جون و می بوسم
مامان علی
26 اسفند 93 8:22
ولی غرور خواهر جان به گمانم چیز خوبیست!تاحدی!وای بدان روز که غروری به جا باشد نابجا بشکند، مسیر زندگی را عوض خواهد کرد باور کن غرور لگد مال شده عین آتش بر خرمن زندگیست، محبت هم به من آموخت نیکی چو از حد بگذرد نادان خیال بد کند،راست میگویی عزیز دل هرگاه خیالم جمع وقال گوش رازی. واگویه کردم فردا بر لب طاقچه مدعیان بود! الهام عزیز چوب دل هم زیاد خورده ام تابخواهی! صدای رسواییش بس بلند است، دور همه دوستان نادوست خط کشیده وکنج عزلت گزیده ایم! و باز هم سخن فراوان که چه و چه!! درکل دست مریزاد هرچی تو دلم بود وانگارگفتی شاید من قلمم وزبونم! تنده بوس رو مینویسم خیلیها جبهه بگیرن!اما تو لفافه قشنگ گفتی خواهر قشنگ!ممنون دوستم واسه عوض کردن اسم پست،رنجیدگی خاطرم این روزها فراوان است بادیدن اسم پست دوصد چندان شد اما الان راضیم! راضی راضی الهی عمر نوح کنی وسایت رو سر پسری وانگشت هداییت تو دستش باشه عزیز دلم. ------------------------ الهی بگردم که اینقدر جانانه عکس دراماتیک خان دایی را اشفته کرده با اون گردن کج ونگاه پر حجب وحیا ببوسش الهام،بابا دستش وبگیر ببرولایت دل بچم واب کردی خوب مواظب خودتون باشین،سفربی خطر
الهام
پاسخ
ببین منظورم از غرور عزت نفس نیست! این چیزی که شما میگی اسمش عزت نفسه نه غرور! علت این که این جمله رو نوشتم اینه که بارها دیدم که هر کس به هر چیزی می نازه در شرایطی قرار می گیره که از همون ناحیه ضربه می خوره! شاید این یک امتحان خداوند باشه ولی عینِ واقعیته! چند وقت قبل در اطرافم خانواده ای که هیچ مشکلی نداشتند به بهانه های واهی مادر خانواده از هم پاشید! در واقع ما همه به چشم دیدیم که ایشون کور شدند و خوبی های زندگی و همسرشون رو ندیدند! گذشت زمان به من نشون داد که غرور بی مورد مرد خانواده و افتخار به اون چیزهایی که داشته باعث شده این اتفاق بیفته! شاید اسمش غرور نباشه و نامِ دیگری به خودش بگیره! در مورد غروری که منظور شماست هم باز به نظرم زیاده از حدش خوب نیست! در واقع غرور بیش از حد باعث میشه آدم در شرایط مختلف خودش و اطرافیانش رو در سختی قرار بده و در واقع زندگی رو به خودش و اطرافیانش سخت بگیره! این مورد رو هم زیاد دیدم فدای محبتت عزیزمالهی که همیشه شاد باشی و سایه ت روی سر علی باشه و زندگی بر وفق مرادت آره می بینی چه طور فاتحۀ عکس رو خونده ما که میخوایم بریم ولایت ولی متاسفانه ناچار شدیم بمونیم تا آقا محسن از کارفرما پول بگیره و بده به اکیپ های اجراییدر واقع پیمانکار جماعت از اسفندماه بیزاره! چون نقدینگی کمه و روی اعصابایشالا اگه امروز کارفرما بتونه از کارفرمای خودش (شهرداری) پول بگیره! در این صورت پول ها دست به دست خواهد شد و به دست کارگر بیچاره هم خواهد رسید و ما هم فردا راهی ولایت خواهیم شد در غیر این صورت ناچاریم هم چنان تا پایان اسفند خونه نشین باشیم و برای تحویل سال برسیم خونه مامانم
زری
26 اسفند 93 9:20
خدابیامرزه خانواده ی آویناجون رو،روحشون شاد جملات زیبایی روبیان کردیدواستفاده کردم ایشالا که عمرطولانی داشته باشیدو لحظات شادی روکنارخانواده سپری کنید
الهام
پاسخ
ممنونم دوستم شما لطف دارید و همین طور شما
مامانی فاطمه
26 اسفند 93 9:36
ایشااله که هزار سال زنده باشی عزیزم واین وصیتها بصورت نصیحت به علیرضا جونم منتقل بشه . خداروح مهدیه خانم وهمسرش ودختر نازنینش رو قرین رحمت بی انتها بکنه این حرفا چیه سال دیگه بینمون نباشی مگه ما میزاریم تا نیایم شیرینی عروسی نبیرتو بخوریم شما هیچ جا نمیتونی بری حتی اون دنیا. ایشااله که هزار سال عمر کنی عزیزم وسایت بالای سر علیرضا نازم باشه
الهام
پاسخ
ممنونم دوستم و همین طور شما خدا همۀ رفتگان رو رحمت کنه این فقط یک احتمال و البته یک واقعیته که ممکنه برای هر کسی اتفاق بیفته زهره جون ایشالا که شیرینی عروسی نبیره ها رو با هم بخوریم نَه نِه! قربون محبتت عزیزمفاطمه جونم رو می بوسم
مامان علی
26 اسفند 93 10:03
الهام!!!دو کامنت قبلیم نرسیده!!!!!!!نگو توروخدا!نصفه شبی کلی تایپیدم!!!!!
الهام
پاسخ
رسیده عزیزم الان دارم تایید می کنمماشاله اینقدر هم تند نوشتی من کلی باید ویرگول اضافه کنم و نقطه ها رو پاک کنم و بجاش "و" بذارم
مامان علی
26 اسفند 93 10:06
اون غروره هم جفتش منظورم نیست!!!بعدا خصوصی مثالش و میگم منظورم چی بود!ایشالله کارگران بیچاره هم دم عیدی به حقشان برسن، چه پروسه ای بود!!!!
الهام
پاسخ
خوشحال میشم بدونم منظورت چیه رفیقبرام مثالت رو بنویس شاید منم تجربۀ تازه ای رو آموختم
مامان مهراد
26 اسفند 93 12:00
سلام. با خوندن وصیت نامه ناخوداآگاه دلم گرفت ولی وقتی تا انتها خوندم خیلی لذت بردم و برام جالب بود...مطمئنم علیرضا با داشتن مادری همچون شما همه این موارد رو بصورت ژنتیکی رعایت خواهد کرد. این وصیت نامه نه تنها برای علیرضا بلکه برای من سی ساله هم درس های زیادی داشت. ممنون عزیزم. امیدوارم سفر خوبی رو در کنار خانواده داشته باشین و حسابی خوش بگذره ....
الهام
پاسخ
سلام مهری جون این نظر لطف شماست دوستم راستش اینا مواردی بود که تو زندگی واقعا بهش رسیدم و تک تک شون رو با اعتقاد قلبی و یقین نوشته ام منم برای شما تعطیلات خوبی رو آرزو می کنم عزیزم
مامان مهری
26 اسفند 93 12:02
خاک بازی اقا علیرضا رو عشقه.... دوست ندارم اینو بگو ولی علیرضا و کارهاش همون هایی هستن که من دوست داشتم مهراد هم انجام بده. واقعا از دیدن نقاشی هاش لذت میبرم و خلاقیتی که داره.... بهت تبریک میگم چون بیشترش بخاطر تربیت خوب شما بوده. خدا حفظش کنه....
الهام
پاسخ
خاک بازی کلاً بازی خیلی باحالیه من وقتی میرم به خاطرات دوران کودکی خودم می بینم بهترین و سرگرم کننده ترین بازی هام با خاک بوده، چیزی که در همه جا هست و رایگانه و کلی میشه بهش شکل داد و طرح های زیبا ساخت ماشاله مهراد جون که خیلی جنتلمن و آقاست و خیلی از خاص بودن هاش رو علیرضا اصلا نداره بچه ها هم درست مثل ما بزرگ ترها، هر کدوم ویژگی های خاص خودشون رو دارند شاید مهراد جون هنوز نقاشی نکشه و یا علاقه نشون نده (که هنوز براش زوده) ولی مطمئناً قابلیت ها و استعدادهای زیادی داره که علیرضا نداره لطف داری مهری جون اتفاقا من همیشه به هنرهای ژله ای و دستی شما دوست خوبم غبطه می خورم و واقعا نمی تونم انجام بدم اون کارها رو مهراد جنتلمن و نازم رو می بوسم
مامانی
26 اسفند 93 14:21
خدا نکنه الهام جون ان شا ا... سالیان سال در کنار هم زندگی کنین و با علیرضای گلم خوش باشید و اینجا مطلب بذارین من بیام بخونم منم مثل بقیه دوستان با کلمه وصیت مشکل دارم جای وصیت نامه مادرمان چیز دیگه ای بذار لدفن چیزایی که نوشتی خیلی عالین و نباید تو وصیت نامه باشن اینا رو باید از الان به پسرامون یاد بدیم و باهاشون کار کنیم
الهام
پاسخ
عزیزم م م عنوان این پست و پست قبلی رو عوض کردم ولی حواسم به این یکی نبود خواهر ما دیگه سه دهه از زندگیمون و پشت سر گذاشتیم و باید خودمون رو برای وصیت نامه و این حرف ها آماده کنیمفکر کردید با این فشارهای روانی که ما دهه شصتی ها تحمل کردیم واقعا چند سال عمر خواهیم کرد؟! و باهات موافقم که باید این موارد و مواردی که هر کس مد نظرش هست رو از همین الان سرمشق زندگی بچه هامون قرار بدیم و خودمون انجام بدیم تا یاد بگیرند
مامانی
26 اسفند 93 14:28
دوباره برگشتم نکته های مادرنه ای که نوشتی رو خوندم ولی خداییش خیلی کارمون سخته کاش بتونم خودم انجام بدم بعد هم اریا رو اینطوری تربیت کنم و اما عالیست عکسها مخصوصا خاک بازی پسرک نمیدونم خاک ریختن تو کفش چه لذتی داره که اکثر بچه ها عاشقشن از جمله اریا دارم وسوسه میشم امتحانش کنم ژستش منو کشته امیدوارم هر جا هستین خوش باشین و هر چه زودتر دلتنگیهایتان برطرف شود پیشاپیش سال نو هم مبارک
الهام
پاسخ
لطف داری ریحانه جون بله منم موافقم که باید خودمون مراعات کنیم تا بچه ها یاد بگیرند حق با ماست! خاک ریختن روی کفش باید کار جانانه ای باشه! میگم بیا خودمون امتحان کنیم ببینیم درجۀ باحالیش چقدره ممنونم عزیزم و من هم برای شما بهترین ها و خیر ترین ها رو آرزو می کنم دوستم آریای گلم رو می بوسم
مامانی
26 اسفند 93 15:29
http://harkat.com/view/2f2e7701-2651-4b4a-8735-693e405904eb
الهام
پاسخ
سورپرایز بسیار جالب و زیبایی بود یک دنیا ممنونم از محبتتون عزیزم
مریم مامان آیدین
26 اسفند 93 16:15
سلام الهام جووونم...من این پست رو ندیده بودم...شاید چون زیر پست بالایی بوده...خلاصه شرمنده گلم الـــــــــــــهــــــــــــام جـــــــــــــــــــــــون خواهش میکنم اون کلمه وصیت نارمه رو عوض کن...بزار مادرانه....پند نوشت...هرچیزی که دوست دار ولی...اون کلمه خیلی انرزی منفی میفرسته...دوسش نداشتم...دلم گرفت و همه توصیه هات رو به علیرضا با جون و دل قبول دارم....خصوصا اون چند جمله طلایی....از هر دستی بدی از همون دست میگیری...هرکسی نون قلبشو میخوره....واقعا ای ولا امیدوارم علیرضای گلم با خوندن این همه پند مادرانه همونجوری باشه....که البته اینا یادگرفتنی نیست....همه اینا تو لحظه لحظه تربیتش داره بهش تزریق میشه...اون هم از مامان و بابای گل و خانواده پاکش
الهام
پاسخ
سلام عزیزم این پست و قبلا نوشته بودم و دیروز ویرایش و ارسال کردم برای همین رفت زیر پست قبلی من نمی دونم چرا همه تون روی این واژه حساس هستید آخه چرا انرژی منفی میده به روی چشم همین الان عوضش می کنم ممنونم عزیزم نظر لطفته دوستم و امیدوارم که همین طور باشه که تو میگی و علیرضا تک تک این نکات زندگی بخش رو با جون و دل در زندگیش به کار بگیره
مریم مامان آیدین
26 اسفند 93 16:19
و عکس ها....مثل همیشه زیبا امیدوارم چهار شنبه سوری چه اینجا و چه ولایت بهتون خیییلی خوش بگذره قربون خاک بازیش برم من پسرمونوآیدین هم علاقه زیادی به خاک بازی و خصوصا مدفون کردنش کفش هاش داره...یعنی هفته ای یک بار کتونی هاش مهمون ماشین لباسشوییه تصویر اون گل ها با منظره درختان پشت سرش خیلی خوشگل بود در آخر خدا مهدیه و خانواده کوچولوش رو رحمت کنه و به پدر و مادراشون صبر بده ببوس علیرضامو
الهام
پاسخ
لطف داری عزیزم م م و به شما هم همین طور! البته که امشب چهارشنبه سوریه و ما تهران موندگار شدیم! اگه به موقع محسن و داداشم بیان خونه میریم بیرون آتیشی بر پا کنیم و بپر بپر! و الّا باید بذاریم برای چند روز آینده که رفتیم شهرستان منم عاشق خاک بازی هستم! من کفش های علیرضا رو نشستم تا به حال! اون گلها تقدیم به شما رفیق دوست داشتنی بود ممنونم دوستم خدا همۀ رفتگان رو قرین لطف و رحمت کنه آیدین نازنینم رو می بوسم
مامان ریحانه
26 اسفند 93 16:47
واای شرمنده الهام جون نمیدونم پیام تبریک بالایی چرا اهنگش جا بجا شد عشقولی از کار در اومد اینم پیام جدید http://harkat.com/view/d39824f5-590f-4b67-b341-9d0844860110
الهام
پاسخ
این چه حرفیه عزیزم هم پیام تبریک و هم آهنگش بسیار زیبا بود و همین طور آهنگ و پیام جدیدتون یک دنیا ممنونم از محبتی که بهمون داری ودنیا دنیا شادی رو برای شما و آریا جون آرزو می کنم
مامان علی
26 اسفند 93 19:24
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥 پاس دارم آتش جاويد را يادگار فطرت جمشيد را چند روزى مانده بودش تا به عید آمد آتش در چنين روزى پديد بهر او آتشگهى آراستند از پليدى و سياهى كاستند پس ازآن هر روز در روزى چنين جشن سورى بوده در ايران زمين تا كه آتش را پرستارى كنيم از اهورا طلب يارى كنيم. 🔥🔥🔥🔥 🔥🔥🔥 ((چهارشنبه سوری خوش بگذره از اونجا که دیگه نیدونم چی پیش امد میکنه عید روهم بهتون' تبریک میگم و یک دنیا ارامش وسلامتی براتون آرزو میکنم تعطیلات خوش بگذره،مواظب خودتون باشن،دوستون داریم هوارتا،التماس دعا
الهام
پاسخ
ممنونم عزیزم من هم چهارشنبه سوری و لحظات خوبی رو براتون آرزو می کنم عزیزم و منم برای شما سلامتی و دل خوش را آرزو می کنم زهرا جانم و ما هم همین طور علی گلم رو می بوسم
مونا
27 اسفند 93 0:56
سلام الهام جون. چه پست پرنکته ای. البته خداروشکر وقتی من رسیدم عنوان رو عوض کرده ای. راستش من فکر میکنم این نکات ارزشمنددددد فعلا توسط خود ما بزرگترها اجرایی بشه خیلی بهتره تا انشااله به طور خودکار بچه ها هم یاد بگیرن... اتفاقاامشب در حال و هوای چهارشنبه سوری بیادت بودم و با خودم گفتم بالاخره کار همسر الهام جون درست شد و تونستن برن ولایت. چون الهام جوووون کلییییی برنامه داشت برای اون ور!! سلسله سفرهایتان به سرخه حصار پایدارباد. سال نوهم پیشاپیش مبااااارک. تریپ علیرضا و دایی جونش منو کشته....!! پی نوشت"اینکه قبل تایید نظرات رو غلط گیری میکنی برای یکی مثل من عاااالیه. چون معمولا در حالی دارم نظر مینویسم که به دستم با علی و باران بنده و احتمال غلط املایی هست. هرچند خودم سعی میکنم غلط هامو به صفر برسونم. اما بهرحال از دقتت کمال تشکرررررر رو دارمممم. نوروزتون سبززززززز
الهام
پاسخ
سلام مونا جونمنم باهاتون موافقم و دقیقا همین چیزهایی رو که نوشته ام بهشون تو زندگیم رسیده ام و این روزها به وقتِ لزوم تو زندگیم پیاده شون می کنم ممنونم عزیزم. هنوز نرفتیم و چهارشنبه سوری رو در تهران گذروندیم که سعیم اینه امروز پست چهارشنبه سوری که آخرین پست 93 هم هست رو بذارم ایشالا که به شما هم خوش گذشته باشه در مورد ویرایش وظیفمه دوستم و اتفاقا شما غلط تایپی ندارید عزیزم دو گل زیبات رو می بوسم و سال خوبی رو براتون آرزو می کنم
مامان کیانا و صدرا
27 اسفند 93 7:31
سلام الهام جونم.حسابی شرمنده امقول میدم در اولین فرصت بیام پیشت و دلی از عزا دربیارم.آخه پستهارو نیمه خوندمامسال اولین عیدیه که مهدیه جون بین خونواده اش نیست و چشمان منتظر پدر و مادرش بی پاسخ میمونهروحشان شاد و قرین رحمت الهی منم بدجور به این جمله اعتقاد دارم که میگه:بگذار تا بگویم.....دنیا به این بزرگی یک کوزه ی سفالیست......باید که مهربان بود.....باید که عشق ورزید......زیرا که زنده بودن،هر لحظه احتمالیست.... الهام مهربانم پاینده باشی و سلامت
الهام
پاسخ
سلام عزیزم این چه حرفیه دوستمراحت باش این روزها همه مون شرایط همدیگه رو درک می کنیم و می دونم چقدر گرفتاریایشالا که همیشه سرتون به شادی گرم باشه خدا همۀ رفتگان رو قرین رحمت کنه و چه جملات قشنگینشنیده بودم ممنونم عزیزم و همین طور شما
مامان دوقلوها (ارغوان و امیر عباس)
27 اسفند 93 13:44
باز هفت سین سرور ماهی و تنگ بلور سکه و سبزه و آب نرگس و جام شراب باز هم شادی عید آرزوهای سپید باز لیلای بهار باز مجنونی بید باز هم رنگین کمان باز باران بهار باز گل مست غرور باز بلبل نغمه خوان باز رقص دود عود باز اسفند و گلاب باز آن سودای ناب کور باد چشم حسود باز تکرار دعا یا مقلب القلوب یا مدبر النهار حال ما گردان تو خوب راه ما گردان تو راست باز نوروز سعید باز هم سال جدید و ب باز هم لاله عشق خنده و بیم و امید عید شما مبارک
الهام
پاسخ
یک دنیا ممنونم عزیزم و منم سال نو رو بهتون تبریک میگم و براتون بهترین ها رو آرزو می کنم
هدیه
27 اسفند 93 21:54
سلامممممممممممم الهام خانم عزیز حالتون چطوره ؟ امیدوارم که حالتون خوب باشه و سایتون همیشه بالای سر کوچولوی نازتون باشه. آخ ببخشید حال علیرضای ناز چطوره امیدوارم که حالش خوب باشه . مثل همیشه زیباااااااااااااااااااا و عالی بود و وقتی خوندم با خودم گفتم حتما علیرضا جان باید به خودش بباله که همچین مادر مهربون و فهمیده ای داره درسته فقط یکبار دیدمتون اما شاید بگم که درواقع عین حقیقت هستش بارها دلم خواسته است که دوباره ببینمتون اما خوب می دانم هیچ وقت محقق نمی شود . اما تنها کاری که از دستم می یاد براتون آرزوی خیرو عاقبت به خیری هم برای شما و هم برای خانواده محترمتان کنم . راستی مراقب خودتون باشید اینو من به کسی می گم که واقعا از اعماق وجودم دوسش دارم انشالله در ولایتتون بهتون خوش بگذره و سالی پر از شادی و خیروبرکت رو آغاز کنید
الهام
پاسخ
سلام هدیه جانمخدا رو شکر علیرضا خوبه و ما هم خوبیم و ممنونم این نهایت لطف شما رو می رسونه عزیزم و من خودم رو لایق این همه لطفتون نمی دونم و من هم خیلی خیلی از دیدن تون خوشحال شدم و امیدوارم بازم فرصتی برای دیدار مجدد پیش بیاد و یک دنیا ممنونم برای آرزوهای قشنگی که برامون داشته ای و منم برای شما سالی بسیار نیکو و عاقبتی بسیار خیر آرزو می کنم عزیزم م م شما رو به خدا می سپارم
مامان کیانا و صدرا
3 فروردین 94 8:51
و آفرین به شما که باز هم در سرخه حصار زیبا روزی را گذرانده اید و شاد گشته اید.و آفرین به علیرضا خان که خاک بازی نموده اند و ژستهایی هنری و همراه با حجب و حیا داشته اند.روزگارتان همواره شاد و خرم.
مامان کیانا و صدرا
3 فروردین 94 8:52
و بسیار ممنونم از جملات زیبا و پندهای حکمت آمیزتانآفرین به تجارب سه دهه تان