غروب در جمکران
غروب بیست و یکم ماه رمضان در مسیر قم به تهران گذشت تا لحظات اذان مغرب در مسجد مقدس جمکران سپری شود. جای شما سبز خنکای نسیم شبانگاهی و افطار مسافران روزه دار در گوشه گوشۀ این صحن مقدس بسیار زیبا و روحانی می نمود.
و زیباتر و روحانی تر از آن ما بودیم که به تقلید از مادرمان که این بار با ایشان همراه شده بودیم مهر و تسبیح و حتی کتاب دعا برداشته بودیم و به سبک مادربزرگ هایی که آن جا نماز می خواندند بر صندلی ها نشستیم و آن چنان عبادت می کردیم و کتاب دعایمان را می خواندیم و تسبیح می گفتیم که هر چقدر رها نامی به دوستی با ما اصرار ورزید و خودش را هلاک نمود ما از نیایش مان غافل نشدیم و زیباتر آن که دم به دم به سوی مادرمان که در حال نماز بود دست دراز می کردیم و "قبول باشه" می گفتیم
اَلسَّلامُ عَلیکَ حینَ تَقوم
سلام بر تو؛ آن گاه که میایستی
السَّلامُ عَلیکَ حینَ تَقعُد
سلام بر تو؛ آن گاه که مینشینی
السَّلامُ عَلیکَ حینَ تَقرءُ وَ تُبیِّن
سلام بر تو؛ آن گاه که (قرآن) میخوانی و بیان میکنی
اَلسَّلامُ عَلَیکَ حینَ تُصَلّی وَ تَقنُت
سلام بر تو؛ آن گاه که نماز میگزاری و قنوت میخوانی
اَلسَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَرکَعُ وَ تَسجُدَ
سلام بر تو؛ آن گاه که رکوع و سجود میآوری
اَلسَّلامُ عَلَیکَ حینَ تُهَلِّلُ وَ تُکَبِّر
سلام بر تو؛ آن گاه که «لا اله الا الله» و «الله اکبر» میگویی
اَلسَّلامُ عَلَیکَ حینَ تَحمَدُ وَ تَستَغفِر
سلام بر تو؛ آن گاه که (خدا را) میستایی و آمرزش میخواهی،
اَلسَّلامُ عَلَیکَ حینَ تُصبِحُ وَ تُمسی
سلام بر تو؛ آن هنگام که روز را آغاز میکنی و آن گاه که روز را پشت سر میگذاری
سفر نیم روزۀ ما به قم با زیارت حضرت معصومه پایان یافت و نائب الزیارۀ شما دوست عزیز بودیم