علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

کودکی

مامانم این روزها وبلاگ منو به روز میکنه جو گیر شده یاد دوران بچگی خودش افتاده...شعر و بخونید... البته ناگفته نماند که شاعر این شعر مامانم نیست.ما شاعرش و نمیشناسیم!! پا به پای کودکی هایم بیا     کفش هایت را به پا کن تا به تا   قاه قاه خنده ات را ساز کن     باز هم با خنده ات اعجاز کن ...     پا بکوب و لج کن و راضی نشو     با کسی جز عشق هم بازی نشو   بچه های کوچه را هم کن خبر     عاقلی را یک شب از یادت ببر   خاله بازی کن به رسم کودکی     با همان چادر نماز پولکی   طعم چای و قوری گلدارمان   &n...
9 آذر 1391

من فقط میخوام فکس و درست کنم...

چند وقته احساس میکنم فکس خراب شده و وقتی با مادرجونم الو میکنم گوشی صدای بدی میده...یادش به خیر قبلا خوب کار میکرد ولی از شانس من هنوز چند بار باهاش الو نکردم که خراب شد!بابام وقت نمیکنه درستش کنه... امروز تصمیم گرفتم خودم درستش کنم ببینید...   نمیدونم چرا هر چی تلاش میکنم باز نمیشه...   بالاخره موفق شدم بازش کنم ببینم چه مشکلی داره؟   اینجا که مشکلی نیست فکر می کنم ایراد از این سیم باشه...   مامان بیا امتحان کن ببین گل پسرت چه کرده... چیکار کنیم دیگه ما تو کارای فنی استادیم...گوشی ها رو باز میکنیم، جارو برقی رو باز می کنیم، جارو شارژی و لپ تاب و خلاصه...
9 آذر 1391

من تاب تاب... من لالا...

تابستون همیشه مامانم برام آهنگ خواب "علی کوچولو" و " مهتاب اومده بالا" پخش می کرد و منو تاب تاب میکرد تا خوابم می برد آخه اون موقع من روی پا نمی خوابیدم... عجب اشتباهی کردم که حالا روی پا میخوابم چون مدت هاست دیگه از تاب تاب خبری نیست... تا اینکه تصمیم گرفتم که نق بزنم تا یه کسی به داد من برسه و منو تاب تاب کنه.. مامان ببین چه راحت خوابیدم!!!!! آخه چه طور دلت میاد من تاب تاب نکنم... ...
9 آذر 1391

هر کسی مراقب سلامتیش نباشه و مریض بشه باید دارو بخوره!!!

مثلا خرسی مریض شده.... دارم بهش دارو میدم که حالش زود خوب شه!!   خرسی داروی خوشمزه بخور خدا رو شکر کن چون اگه مامانم میخواست بهت دارو بده یه قطره های آهن بهت میداد که فورا بالا بیاری!!! البته من در این یک مورد پسر خوبی هستم و به خوردن قطره آهن علاقه دارم...   ...
9 آذر 1391

میشه دست از سر من بردارید تا یه کم در آرامش فکر کنم...

من رو تاب نشستم دارم انگشتام و میخورم و عمیقا فکر میکنم که مامانم با دوربین از راه می رسه و اینجوری تفکراتم و به هم می زنه... آخه من که به شما کاری ندارم؟؟؟؟دارم نقشه میکشم که وقتی از تاب اومدم پایین اول سراغ چی برم و حسابش و برسم... ...
9 آذر 1391

آقای دکتر گفته باید از دندونای شیری مراقبت کنیم..

وقتی نه ماهم بود و تازه اولین دندونای فک پایینم در اومد مامانم برام یه مسواک انگشتی خرید و دندونام و مسواک می زد ولی الان دیگه دوست ندارم با اون مسواک بزنم. دوست دارم مسواکم مثل مسواک مامان و بابام بزرگ باشه...چند بار که موقع مسواک زدن به پرو پاشون پیچیدم خودشون حساب کار دستشون اومد و واسم یه مسواک بزرگ خریدند.ببینید چه حرفه ای مسواک میزنم.. ...
6 آذر 1391