علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

مسافر

1393/6/16 10:5
نویسنده : الهام
662 بازدید
اشتراک گذاری

ان شا اله امروز بعد از ظهر برای شرکت در "کنفرانس فیزیک ایران" که هفدهم تا بیستم شهریورماه در دانشگاه سیستان و بلوچستان (زاهدان) برگزار خواهد شد در معیت بابا و مادرمان روانۀ جاده خواهیم شد...

چند روزی نیستیم و اطلاع رسانی مان از آن جهت است که دیگر بار شرمندۀ دوستانِ بهتر از جانمان نشویم و موجبات نگرانی شما خوبان را فراهم نیاوریم.خجالت

سه شنبه بعد از ظهر و بعد از ارائۀ مقالۀ مادرمان در مسیر برگشت قرار خواهیم گرفت...

تاریخچۀ شرکت مادرمان در کنفرانس های مختلف را قبلا در اینجا دیده ای...

و البته هدف عمدۀ مادرمان از شرکت در کنفرانس های داخلی تجدید دیدار با دوستان قدیمی و اساتید دوران تحصیل نیز هست.آرام

بی خبری انسان حتی از لحظه ای بعد ایجاب می کند که از همین تریبون از همۀ شما خوبان حلالیت طلبیده و سپس عازم سفر شویم...

شما را به خدا می سپاریممحبت

×××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××

بعداً نوشت: دوستان عزیزم ما نیمه شب چهارشنبه از سفر بازگشته ایم. جای شما خالی بسیار به ما خوش گذشته است. حرف های زیادی برای گفتن داریم ولی افسوس که آقای "اُک کُر" قرار است امروز، پنج شنبه، یک عدد باریکۀ ناقابل لیزر را برای رفع عیب نزدیک بینی در چشمانِ مادرمان فرو کند و در نتیجۀ چند روزی دنیا در مقابل چشمانِ ایشان مه آلود خواهد شد و حرکت کردن و البته نوشتن فقط در معیت زنجیر چرخ امکان پذیر خواهد بود و با کندی قابل توجهیخندونک

متأسفیم که فرصتی برای سر زدن به شما دوستان با محبت وجبران لطف شما نداریمخجالت ان شا اله به محض بهبودی دید، مادرمان به شما سر خواهند زد. آرام

پیروز باشید و برای از بین نرفتن همین اندازه دیدی که مادرمان دارند (خندونک) بسیار بسیار محتاج دعای خیرت هستیممحبت

×××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××

توضیح نوشت یک: تا یادمان نرفته باید بگوییم مدیونی اگر مادرِ ما را نابینا، تار دید، پیرچشم و یا حتی کم دید تصور نماییخندونک نمرۀ چشم مادرمان حدود دو می باشد ولی نمرۀ "تحمل عینک" برای ایشان در حد منفی ده به توان n می باشدخندونک

توضیح نوشت دو: فروردین ماه بود که مادرمان مقداری از هزینۀ عمل را واریز نموده و به دنبال فرصت مناسبی برای آمدنِ یک نفر ناجی از شهرستان و نگه داری از این جانب می باشند تا در دو روز اول عمل که بهتر است دنیا در مقابل چشمانشان تیره و تار باشد، کسی باشد که به داد ( و البته بیدادهای) ما برسد! و از آن جا که عاقبت این امر میسر نشد مادرمان درست در روزهای پایانی تعطیلات اقدام به انجام عمل نموده اند (گیج) و این چند روز دایی محسن و بابایمان باید به نوبت از ما مراقبت نمایندکچلو ما ضمن تشکر از این دو عزیز ناچاریم عنوان کنیم که "خدا به خیر بگذراند"خندونک

پسندها (14)

نظرات (27)

مریم مامان آیدین
16 شهریور 93 11:23
سلام الهام جون سفر به سلامت عزیزم....الهی که با خوشحالی و پر از موفقیت برین و برگردین فقط سفر به سلامت....این بهترین دعاییه که میتونم بدرقه راهت کنم....ببوس علیرضای گل رو
الهام
پاسخ
سلام عزیزم فدای محبتتممنونم بابت دعای قشنگت نازنینم آیدین جون و می بوسم
مامان مهراد
16 شهریور 93 11:40
دست حق به همراهتون.... ان شاله که سفر خوبی داشته باشین بی صبرانه منتظر خوندن خاطرات سفرتون و همچنین مامان الهام عزیز هستیم
الهام
پاسخ
ممنونم مهری جونم جای شما حسابی خالی بود دوستم
مامان حلما
16 شهریور 93 12:30
خداوند پشت و پناهتون عزیزم... خوش بگذره
الهام
پاسخ
یک دنیا سپاس دوست خوبم
مامان سمانه
16 شهریور 93 13:05
علیرضا جون انشا... مامان جون کنفرانسشو ب نحو احسن ارایه بده و موفق بشه انشا... سفر هم بهتون کلی خوش بگذره انشا...
الهام
پاسخ
ممنونم ازتون خاله سمانۀ عزیزم
خاله منیره
16 شهریور 93 15:25
انشالا به سلامت برین و برگردین الهام عزیزم..و ارزوی موفقیت برات میکنم دوست عزیزم
الهام
پاسخ
یک دنیا ممنونم دوستم
راضیه
16 شهریور 93 16:04
به سلامت برو ای دوست سفرت بی خطر
الهام
پاسخ
یک دنیا ممنونم راضیۀ عزیزمایشالا که در سفر مشهد به شما هم حسابی خوش بگذره
مامان عليرضا
16 شهریور 93 17:04
سفر بی خطر الهام جونمخوش بگذره بهتون
الهام
پاسخ
ممنونم الهام عزیزم
خاله سانی
16 شهریور 93 19:10
سلام دوست خوبم انشا.. که سفرتون بی خطر باشه و به سلامتی برید و برگردید و امیدوارم بهتون خوش بگذره علیرضا جونو ببوسین
الهام
پاسخ
سلام خاله سانی عزیزم ممنونم بابت آرزوی قشنگتون. شما هم پیروز باشید
مامان فهیمه
16 شهریور 93 23:09
سلام الهام جون براتون آرزوی موفقیت می کنم. کاش بازم شیراز بود و من از نزدیک شما رو می دیدم.
الهام
پاسخ
سلام عزیزم منم خیلی ازتون یاد کردم. کاش می شد بازم می اومدم شیراز و شما رو می دیدم
مامانی فاطمه
17 شهریور 93 7:32
سفر بیخطر عزیزم خدا پشت وپناهتون گلم ایشااله موفق وموید باشی عزیزم
الهام
پاسخ
ممنونم زهره جونمفاطمه نازم و می بوسم و از اونجا که چند روز دیگه هم نیستم همین جا تولد سه سالگیش و تبریک میگمیک دنیا آرزوی خوب+عاقبت به خیری+ شادی هدیۀ من به فاطمه عزیزم
پرهام ,مامانش
17 شهریور 93 15:33
سلام الهام جون ... ممنون که جویای احوالمون بودی الان بعد مدتا که نمیخاستمم اصلا بیام به وب ولی یهوو شدواومدمم ونظرات شما ودوستان و بعدش که اومدم وب علیرضااا جون .... خیلی از بابت اوینا ناراحت شدمممم دورادورر تو.نظرات وپستای با علیرضاا میشناختمش ... امیدوارم روحشون شاد باشه ... بازم میامم به وبتون البته وب خودم نه ..دوستتون دارممم
الهام
پاسخ
خیلی کار خوبی کردی اومدی خیلی نگران شما و پرهام جون شده بودم. ممنونم عزیزم. ایشالا یه روزی بازم دوباره بنویسی و ما رو شاد کنی
مامانی
18 شهریور 93 7:42
عزیزم ایشالا به سلامتی برین و برگردین همراه با کوهی از موفقیت های علمی
الهام
پاسخ
یک دنیا ممنونم دوست خوبم
مامان محمدحسین
18 شهریور 93 12:08
عزیز دلم به سلامت برین و به سلامت و شاد و خرم برگردین.... با عکسای جدید و خبرای خوب منتظرتونیم....
الهام
پاسخ
ممنونم عزیزم. اتفاقا یک شب یزد موندیم و فراوان به یاد شما بودیم
مامان عليرضا
20 شهریور 93 9:26
خدا رو شكر كه سفر بهتون خوش گذشته اميدوارم كه عمل چشمات هم راحت باشه و اذيت نشي و البته عليرضا جون هم دمار از روزگار باباش و داييش در نياره
صدف
20 شهریور 93 11:23
سلام امیدوارم عمل خوووووبی دداشته باشین . چون میدونم نمیتونین بخاطر عمل چشم با گوشی کار کنین . بهتون پیام ندادم وگرنه بدونید که خیلی به یادتون هستم . ایشالا بلافاصله بعداز اینکه تونستین اینورا بیاین یه خبری از خودتون بدین .
مامان سمانه
20 شهریور 93 11:44
الهام جون خوشحالم ک از سفر برگشتین انشا... همیشه ب گردش و شادی عزیزم بابت چشمات ناراحت شدم؛ ایشا... زوده زود چشماتون خوب بشه و ب علیرضا جون ما برسی علیرضا جون خیالت راحت من ک اصلا از این فکرای بد راجب مامان خوشگلت نمیکنم حتی ی زره ایشا... زوده زود برگردی، حتما قبل از اینکه آریسا خانومم دنیا بیاد بهم سر بزنید منتظرتو هستماااااااااااا
خاله سانی
20 شهریور 93 14:19
سلام عزیزم خوشحالم که سفر بهتون خوش گذشته الهام جوون انشا.. که به زودی زود بهبودی کامل پیدا کنه چشمتون و ما رو با خبر سلامتیتون و پست های قشنگتون خوشحال کنین دست دایی جون و بابای علیرضای عزیز هم درد نکنه که نگهداری از وروجک رو تقبل کردن.ایشا.. که به علیرضا جونم سخت نگذره
مامان باران
21 شهریور 93 16:45
سلام الهام جون. ایشالا همیشه پی کسب علم و دانش باشی..!! با خوندن این پست حسابی یاد ایام مقاله دادن و رفتن این شهر و اون شهر خودم افتادم . من رشته ام زمین شناسیه و ایران گردی یکی از درسهای ما بود . من دوست داشتم این درس رو . اما حالا که فعلا با این بچه ها تکون نمیشه بخوریم...!!وبلاگ علی و باران آپ شد با عکسهای آتلیه. وقت داشتی سر بزن. پسر نفستو ببوس
خاله منیره
21 شهریور 93 17:35
خوشحالم که بهتون خوش گذشته الهام عزیزم،انشالا هر چه زودتر هم به بهبودی کامل برسین و با وجودتون و خاطرات زیباتون خوشحالمون کنید.. علیرضا جون شما هم مراقب مامانی باش تا زودتر خوب شه مرد کوچک مادر
الهام
22 شهریور 93 12:38
تاﺑﺴﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﯾﺪ؟؟؟ به ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍ . . . ﺩﺭ ﺳﻮﺍﺣﻞ ﺯﯾﺒﺎﯼ " بلاگفا " ﺟﺰﺍﯾﺮ " ﺍﯾﻨﺴﺘﺎ ﮔﺮﺍﻡ" ﻫﺘﻞ ﻫﺎﯼ ﻣﺠﻠﻞ" ﻭﺍﯾﺒﺮ" ﻭ " ﻭﺍﺗﺲ ﺍﭖ " ﺳﻮﺋﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻓﻮﻝ ﺍﭘﺸﻦ " ﻻﯾﻦ" و همچنین کشورهای حوزه دریای "فیسبوک" والسلام علیکم ورحمت الله :| ............... آپم... تابستون امسال کلا مزخرف بود یا فقط برا من اینطور بود؟
مامانی فاطمه
23 شهریور 93 8:46
سلااااااااام عزیزم من تازه برگشتم از سفر .ایشااله که الان دیگه بهبودی کامل پیدا کرده باشی عزیزم وچشمات خوووووووووووب خوب شده باشه ببوس روی ماه گل پسر نازنین رو
مریم مامان آیدین
23 شهریور 93 12:11
سلام الهام جون.....ایشالا به سلامتی دوستم...خیلی کار خوبی کردی من هم شماره عینکی که هیچ وقت نمیزنمش و اصلا گمش کردمنیم و یک آستیگماته و خیلی دلم میخواد مثل همسرم و خواهرش عمل کنم تا تو مراسم ها مثل کورا به بقیه نگم اون کیه با من بای بای میکنه!!! و من هم نگرانیم از آیدین و نگهداری ازش هست...ایشالا زود زود دیدت کامل و خوب بشه و تجربتو کامل بهمون بگی تا بدونم چی در انتظارمه با آرزوی سلامتی عزیزم
الهام
پاسخ
ممنونم مریم جون. به زودی یک پست در ارتباط با لازک و پی آر کی و دوران نقاحتش میذارم
سحر
23 شهریور 93 15:45
ان شاءالله که عملت با موفقیت انجام شده باشه عزیزم.
مامان بهناز
23 شهریور 93 16:01
سفرتون به سلامت الهام جون خیلی خوشحالم بهتون خوش گذشته .خصوصا علیرضاجون .دعا میکنم زود زود چشماتون خوب بشه .منتظر پستهای جدید ازتون هستیم .شازده پسر رو ببوسین انشالله تا بهبودی شما پسر خوبی باشه و بابا و دایی جونش رو اذیت نکنه .
زهرا مامان ایلیا جون
23 شهریور 93 17:12
عزیز دلم عالی مینویسی عالی ایشاله که الان خوبی هاا
خانم طاهره نادری
25 شهریور 93 11:01
سلام الهان خانم خوب هستین ؟ حال کوچولوتون چطوره ببخشید این مدت نتونستم بهتون سربزنم درگیرکارام بودم انشالله که چشماتون زود زود خوب می شن و دید چشماتون زود به حالت اول برمی گرده مراقب خودتون باشید و از طرف منم کوچولوتون رو ببوسید و امیدوارم که در تمام عرصه ها موفق باشید در ضمن دارم از نی نی وبلاگ می رم نه برای همیشه فقط می یام وبمو آپ می کنم و می رم اگه خوبی و بدی دیدید حلالم کنید
الهام
پاسخ
سلام عزیزمفدای محبتت برات یک دنیا شادی و خوشی آرزو می کنم. امیدوارم هر جا که هستی موفق باشی و از وقت و جوانیت بهترین استفاده رو بکنی من هرگز از شما بدی ندیده ام و ازتون میخوام اگه بدی من و دیدید حلال کنید
مامان فهیمه
26 شهریور 93 19:22
سلام الهام جون خوبی عزیزم حالتون بهتره خدا رو شکر؟ آقا علیرضای گل خوبه از طرف من ببوسیدش
الهام
پاسخ
سلام فهیمه جون ممنونم از احوالپرسیتون خدا رو شکر خوبیم. ایشالا که شما و امین جون و پدرش هم خوب و خوش باشید فقط مشکل دو بینی دارم که تا چند روز آینده حل میشه