یک زیارتِ نابِ مجازی
پیشنهاد ویژۀ ما به شما: قبل از خواندنِ این پست، پست حرم تا حرم سال گذشته مان را حتما ببینید.
چند روز اخیر دقیقاً در موقعیتی مانندِ سالِ گذشته که همسفر مادرجانمان توفیق زیارت حرم تا حرم نصیب مان شد، امسال نیز چهارشنبۀ گذشته در معیت باباجانمان عازم مشهد شدیم و بعد از زیارت امام هشتم، روز جمعه راهی تهران شدیم... شنبه شب به قصدِ زیارتِ حضرت معصومه و اقامۀ نماز در مسجد مقدس جمکران به قم سفر کردیم و جایت بسی سبز نائب الزیارۀ تک تک شما دوستان عزیز بودیم
××××××××××××××××××××××××××××××××
چهارشنبه شب بعد از ورود به مشهد الرضا به دیدارِ یک دوست رفتیم و تجدید دیدار نمودیم. سپس به منزل خاله الهه مان رفتیم و ما در معیت امیرعلی جانمان زمین و زمان را به هم دوختیم از آن جا که دهۀ آخر صفر حسینیۀ شاهرودی ها در مشهد میزبانِ بهترین مداحان اهل بیت می شود، خاله جانمان نیز هر ساله در معیت خانواده از حضور در این مجلس بی بهره نمی مانند و جایت خالی بود ببینی امیر علی جانمان چگونه با هنرمندی هر چه تمام تر هر آنچه را که مداحان در این دهه خوانده بودند (با تمام حرکاتشان) را در حافظه ثبت نموده بودند و تمام وقت در حالِ ارائۀ هنرهای خود برای ما و مادرمان بودند و مادرمان به فیلمبرداری از اجرای امیر خان و ما هم به تقلید از امیر جان
صبح پنج شنبه عازم حرم مطهر شدیم...مدت ها بود که مادرمان در همه حال به ما توضیح می دادند که برای یک طفل معصومِ بیمار دعا کنیم و روز قبل هم به ما یادآور شده بودند که:" پسرم وقتی رفتیم حرم امام رضا به امام رضا بگو حال .... کوچولو رو خوب کنه" و ما هم قبل از خروج از منزل همواره این جمله را تکرار می کردیم... در خیابان امام رضا به سمت حرم در حال حرکت بودیم که مادرمان ضریح مطهر را که تازه خودنمایی کرده بود به ما نشان داده و خودشان و بابایمان زیر لب زمزمه هایی می کردند و سلام می دادند... ما هم که تازه متوجه حضور حرم شده بودیم با ذوق و شوق و فریاد زنان، رو به مادرمان:" حرم امام ریضانه...حرم امام ریضانه" و مادرمان:" به امام رضا سلام کن پسرم" و ما:" سلام امام ریضا..." و مادرمان:"قرار بود به امام رضا چی بگی علیرضا؟" و ما:"خدا قوت" (خدا قوت از الفاظی هست که وقتی با مادرمان بر سرِ زمین های زعفران باباجانمان حاضر می شدیم از زبان رهگذران می شنیدیم که به جای عبارت "خسته نباشید" به مادرجانمان می گفتند و بعد از آن همیشه تکرار می کنیم...) می دانی ما با تمامِ وجودمان درک کرده بودیم که امام رضا در روزهای اخیر پذیرای میهمانانِ زیادی بوده اند و به این دلیل این عبارت را به کار بردیم که لابد باید امام رضا در این میهمانداری خسته شده باشند
و روز شنبه ساعت چهار بعد از ظهر بود که از تهران خارج شدیم و اندکی بعد از اذان مغرب در مسجد جمکران حضور یافتیم.
با ما به ادامۀ مطلب بیا و در یک زیارت مجازی، تو نیز به اندازۀ تمامِ ارادتت به امام هشتم، خواهرش فاطمۀ معصومه، و امام دوازدهم سلام کن...
فایل های صوتی چند شعر جدید توسط ما و نحوۀ گذاشتنِ فایل صوتی شعرخوانی کودکان در وبلاگ نیز در انتهای این پست توضیح داده شده است...
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا السلام علیک یا غریب الغُرَبا
السلام علیک یا معین الضعفا السلام علیک یا شمس الضحی
از آن جا که مدتی هست که ورودی پارکینگ های زیرگذر حرم تغییر کرده است گذر از خیابان شیرازی برای ورود به پارکینگ لازم می شود و عکس سمت چپ بعد از دور زدن از دوربرگردان از ورودی شیرازی به ثبت رسیده است
السلام علیک یا سلطان یا ابا الحسن یا علی ابن موسی الرضا و رحمة الله و برکاته
به محض ورود به صحن مطهر امام رئوف ما نیز رأفت مان گل کرده بود و یک ماشین قراضه را که در دست مان بود، به همگان تعارف می زدیم طبق معمول با استقبال بسیار خوشی از طرف خادمان ورودی حرم مواجه شدیم و قصد داشتیم ماشین مان را به آقای مُفتّش ورودی حرم بدهیمدر حالِ درآوردنِ کفش هایمان نیز یک عدد نی نی دیدیم و سخاوتمندانه ماشین مان را به ایشان دادیم و مادرمان تازه فهمیدند ما نیز بدجور جوگیر رأفت آقایمان امام رضا شده ایم
از مادرمان جدا شدیم و ما به همراه بابایمان راهی حرم شدیم و مادرمان جداگانه از ورودی خواهران به سمت ضریح مطهر حرکت کردند... ما داخل حرم برای خودمان یک دوست هفتاد ساله پیدا کردیم و از آن جا که ما در روانشناسی آدم ها، استاد هستیم ایشان را پرحوصله یافته و با ایشان حسابی سرگرم بودیم به گونه ای که وقتی بابایمان ما را برای بیرون آمدن از داخل حرم آماده کردند ما بسیار ناراحت بودیم و گریۀ جانسوز سر دادیم و دلمان نمی خواست از دوست مان جدا شویم
بعد از زیارت از سقاخانۀ حضرت آب نوشیدیم و به سمت منزل عموجانمان به راه افتادیم... بعد از ظهر آن روز در معیت خانوادۀ پدری مان که با ما به مشهد آمده بودند، در همان فرصت اندک به دیدار چند خانواده از فامیل پدری رفتیم و به ما بسیار خوش گذشت...
صبح جمعه عازم تهران شدیم و شب هنگام به منزل رسیدیم و با دایی محسن مان که از کربلا آمده بودند دیدار کردیم...
و شنبه شب زیارت خوانِ حضرتِ فاطمۀ معصومه و نمازگزار مسجد مقدس جمکران بودیم... این شما و این هم عکس های ما از مسجد مقدس جمکران
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ
السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
در عکس سمت چپ ما باز هم دستانِ کوچک خود را رو به آسمان گرفته و در حال دعا برای همان فرشتۀ کوچک مذکور هستیم لطفا شما نیز همین حالا برای سلامتی همۀ کودکان مریض دعا کنید
و در مسیر برگشت از مسجد جمکران...
بعد از مسجد جمکران به حرم حضرت معصومه شرفیاب شدیم ولی به علت نداشتنِ زاویۀ مناسب موفق به عکسبرداری از حرم نشدیم و بعد از خواندنِ زیارت نامه به گشت و گذار در اطراف حرم پرداختیم...
از دیدگاهِ ما مادرمان فقط و فقط یک عادت بسیـــــــــــــار پسندیده ای دارند و همانا آن عادت این است که هر گاه ما را به زیارت می برند نشد ندارد که برایمان یک عدد اسباب بازی نخرند و علتش این است که ما از مکان های مقدس خاطره ای خوش داشته باشیم و بعدها هم در منزل با دیدنِ آن اسباب بازی رفتن به زیارت و داستان های مربوط به آن را یادآور شویمو ما در زیارت امام هشتم صاحب یک عدد ماشین بنفش شدیم و در زیارت حضرت معصومه مالکیت سه عدد ماشین کوچک پلیس+آمبولانس+ آتش نشانی را عهده دار شدیم
دیگر دیدار ما با حرم مطهر حضرت معصومه در شهریور ماه 92 را اینجا ببینید و همزمان سلامی هم به بانو عرض نمایید
تمامِ آرزویمان برایت این است که به زودی از نزدیک یک زیارت حقیقی را جایگزین زیارتی مجازی کنی و ما را از دعای خیرت بی نصیب نگذاری
×××××××××××××××××××××××××××××××××××××
بی ربط نوشت:
این شما و این هم علیرضا خان و اجرای آهنگ "گریه نکن" از ابی
البته شما در این مهم، علاقۀ وافر پدرمان به جناب ابی و صدای ایشان را در آموزش بی سر و صدای ما دست کم نگیر! وقتی روزهای تعطیل و در حال پیک نیک رفتن شنوندۀ آهنگ ها باشی، شک نکن که آن ها را خواهی آموخت و یک روز که در دنیای کودکانۀ خودت در حال زمزمۀ آهنگ باشی توسط مادرت به ضبط کشیده خواهی شد
بعید می دانیم کسی از شما این آهنگ را نشنیده باشد ولی در هر صورت متن این آهنگ را می توانی اینجا ببینی و در صورت تمایل آن را دانلود کنی... و اینک:
فایل صوتی قسمت ابتدای آهنگ "گریه نکن" از ابی، با صدای علیرضا خان نوری
و اینک فایل صوتی آهنگ "شیرینی ام شیرینی"، سرودۀ مادرمان، که متن آن را در انتهای پست "پاییز...پر..." خوانده ای
اگر سیستم شما خودبخود با باز شدنِ وبلاگ، صدای ما را پخش می کند لازم نیست فایل های صوتی این قسمت را اجرا کنید چون همۀ فایل ها به کد آهنگ وبلاگ نیز اضافه شده است و به طور خودکار در ادامۀ آهنگ "اتل متل ستاره" که قبلا روی وبلاگ گذاشته بودیم، پخش خواهد شد.
و بنا به درخواست دوستان:
برای آپلود فایل صوتی دلبندان خود مراحل زیر را انجام دهید و گوشِ ما را به صدای دوستان وبلاگی خود شنوا کنید:
1- صدای کودک خود را با موبایل و یا هر سیستمی که دارید ضبط کنید.
2- به این سایت سر بزنید و فایل خود را به فرمت mp3 تبدیل کنید.
3- سایت ذکر شده به شما یک لینک خواهد داد، بر روی آن راست کلیک کرده و گزینۀ "save link as" و یا " save target as" را انتخاب کنید و فایل خود را به فرمت mp3 در کامپیوتر خود ذخیره کنید.
4- سپس به این سایت سر بزنید و فایل خود را آپلود کنید و آدرس فایل را تحویل بگیرید.
می توانید این آدرس را مانند لینک هایی که ما قرار داده ایم در وبلاگ خود بگذارید تا دوستان بر روی آن کلیک نموده و به صفحۀ پخش بروند.
در صورتی که میخواهید آن را به عنوان موزیک وبلاگ خود به صورت خودکار پخش کنید به قسمت "ابزار کاربردی" در منوی "مدیریت وبلاگ" خودتان بروید و بر روی "پخش موزیک و آهنگ" کلیک کنید. تمامی مراحل ساخت کد آهنگ توضیح داده شده است و به راحتی کد ساخته می شود.
5- کد آهنگ ساخته شده مطابق مرحلۀ چهارم را در اسکریپت های اختصاصی (در قسمت تنظیمات وبلاگ) و به عنوان اولین کد قرار دهید و تغییرات را ذخیره نمایید.
6- وبلاگ خود را باز کنید و گوش تان را به صدای دلبندتان شنوا کنید
اگر سوالی هست، پاسخگو هستیم.