در گذر 96- بخش چهارم: زمستانه
مشخصۀ ویژۀ زمستان 96 و در آستانۀ شب یلدا، روی دادن زلزله های کوچک و بزرگ در سراسر ایران و البته زلزله های نه چندان بزرگ و البته رعب آور در تهران بود که با وجود همۀ سنگینی و ترس آور بودنش عمراً نتوانست کوچک ترین تکانی بر خانوادۀ نوری وارد آورد!
از آن چهره های محکم که هیچ زلزله ای قادر به ایجاد رعب و وحشت در او نبود! او هر شب در پناهگاه طراحی شده توسط مادرش و در آرامش می خوابید!
آرامشی از این دست!
و از آن معصومانه های زیبا در سرخه حصار چهار فصل!
گرچه زلزله برای خانوادۀ نوری تکان دهنده نبود ولی آلودگی هوای فراوانِ تهران، یک سفر هزارکیلومتری به ولایت را تحمیل کرد!
پایان دیماه همراه بود یا یک دورۀ یک هفته ای کلاس فشرده برای مادر در تهران و پشت بندش یک سفر به استانبول
و از آن عکس خراب کن های حرفه ای!
و زیر چتر در روزهای همواره بارانی در مجموعه جزایر پرنس اطراف استانبول
و صبحانه در هتل با متنوع ترین منو! در حالیکه تمامِ علاقۀ پسرک در خوردن سوپ + آب آناناس خلاصه می شد!
و بازارگردی در استانبول که برای پسرک محدود می شد به خوردن در فود کورت مراکز خرید، هل دادن سبد خرید و نق زدن! و برای پدر صرفا محدود می شد به نق زدن!
فیل بان!
و آخرین لحظات اقامت در هتل در حالیکه همیشه فراری های از عکس و دوربین، تازه یاد عکس انداختن افتاده بودند!
بازگشت از استانبولِ همیشه بارانی و تردد در مسیر لتیانی که کم آبی اش بیش از همیشه نمایان بود!
و کم شدنِ حس بی آبی با یک بارشِ شدید و حیرت آورِ برف!
و یک زیباییِ صدچندان!
و یک دوستی خالصانه!
و بهمن ماه و تولد مادر در مراسمی پر جمعیت تر از همیشه در حضور مادرش + فامیل دور!
و خوابی آرام بخش در کنار راکن دوست داشتنی!
و هدیۀ روز مادری که در مهد با کمک مربی ساخته و پرداخته شد و با دست خط پسرک جانانه تر از همیشه شد!
و محصول مشترک پدر و پسر به مناسبت روز مادر!
و جلسۀ پایانی پیش دبستانی با حضور تعدادی اندک از کودکانِ غریب با مادرانی شاغل! و کلاهی از جنس سبزه نوروزی!
و پایانِ سال 96، به همین سادگی
آرزومندِ بهترین ها برای همه هموطنان و دفع همۀ بلاها از وجودِ تک تک مردم سرزمین مان و مخصوصا دوستان عزیز نی نی وبلاگی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی