یه جای دنج...
من از اولشم موافق نبودم بابام این خونۀ کوچیک و بخره... دلم یه خونۀ بزرگ میخواست مثل خونه مادر جونم که به راحتی بشه توش هر گونه بازی، زورآزمایی و تفریح کرد...
70 متر برای من خیلی کمه و از اونجا که همیشه خونمون میدون جنگه و وسایل و تجهیزات کارم توش ریخته ست جایی برای بازی با لگوهام پیدا نکردم و مجبور شدم به زیر میز پناه ببرم که البته اونجا هم کمتر از میدون جنگ نیست...
این یکی دیگه واقعا بازی با اَعمال شاقه ست....
آااااااااااااااااای کمرم شکست... یکی بیاد این میز و برداره!!!!
به امید روزی که بابام توانمند!!!!!!!!!بشه و یه خونۀ بزرگ بخره که به راحتی بشه تبدیلش کرد به باشگاه، پیست موتورسواری و میدون جنگ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی