تفریحات وسایل نقلیه
از پارک اومدم خونه و در حین تعویض لباس یهو یه فکری به سرم می زنه و از اونجا که من هر چه سریعتر باید فکرهامو عملی کنم میرم سراغ موتورم...
موتورم خیلی وقته کارهای هیجان انگیز نکرده و دلش می خواد از روی صندلی و یا به عبارتی تختۀ پرش، پرش انجام بده...
اول از همه صندلی یا به عبارتی همون تختۀ پرش رو میارم اینجا و برعکسش می کنم..خودم به تنهایی قادرم این کار و انجام بدم و نیازی به کمک کسی ندارم!!!
بعد به موتورم کمک می کنم تا از این قسمت بره بالا تا از شیب بعدی سقوط کنه و کاری بشه هیجان انگیییییییز!!!
و چون موتورم تو این مدت سهمیه بنزین اضافی داشته و زیادی خورده چاق شده و نمیتونه از بالای تختۀ پرش عبور کنه و من هر چی هلش میدم جلوتر نمی ره پس از همون روش همیشگی استفاده می کنم و نق می زنم تا مامان کمکم کنه!!!
و هر چقدر مامان بهم توضیح میده که نمیشه و ابعاد موتور از صندلی بزرگتره پام و کردم تو یه کفش و فقط باید از اینجا رَدش کنم بره بپره...
بالاخره متقاعد می شم (البته با سختی فراوان) که این کار از این موتور چاق ساخته نیست...
و حالا میخوام نظاره گر پرش کامیونم باشم.پس اونو میارم و با تلاش فراوان می برمش بالا..اینطوری..
و حالا در مکان موردنظر قرار می گیره..
اما باز هم به سختی می تونه از بالای تخته پرش عبور کنه..بخاطر همین خودم هم کمکش می کنم و کاملا صاف اونو نگه میدارم....
و حالا لحظۀ حساس فرا می رسد و ..اولین پرش..
وهم زمان با فرود آمدن این کامیون بینوا منم مطابق معمول میگم"اوخ" همون اوخ بازی معروف خودمون و می گم دیگه!!!
دلم نمیاد بقیه ماشین هام از این تفریح باحال لذت نبرند پس یکی یکی اونا رو هم میارم...و اول از همه نوبت ماشین پلیس و آقا پلیس های مهربونه!!!
برای اینکه بار اولشونه اونا رو گذاشتم پشت کامیون تا ترسشون بریزه...
و حالا به آقایون پلیس اجازه می دم در این تفریح هیجان انگیز پیش قدم باشند...
از این کار خیلی خوشم اومده. و بعد از ماشین پلیس هام می رم و یکی یکی همه ماشین هامو میارم اینجا و از اونجا که دوست دارم بهشون خوش بگذره اونا رو پرت می کنم از روی صندلی و میگم "اوخ" و خیلی هم خوشحالم. غافل از این که در واقع دارم همه رو داغون می کنم...(البته مامانم داره به تلفن جواب میده و نمی تونه عکس بگیره و گرنه شما خوانندۀ محترم حالا حالاها سر کار بودی و باید عکس می دیدی!!!)
در اینجا به شیوۀ خاله خرسه عمل کردم و خواستم به ماشین هام خوش بگذره ولی اونا رو داغون کردم...
ایشالا که تو زندگیم به شیوۀ خاله خرسه عمل نکنم...