علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

نارنجک خامه ای...

1392/9/28 14:05
نویسنده : الهام
1,431 بازدید
اشتراک گذاری

همه چیز از وقتی شروع شد که مادرمان با یک عدد وبلاگ آشنا شد که دستور پختِ چند مدل کیک و شیرینی با جزئیات تمام در آن به ثبت رسیده بود...

و از آن روز به بعد به طور مرتب وارداتِ بابایمان به منزل شامل این مقوله ها بود: آرد، شکر، نارگیل، خلال پسته و بادام، شکلات تخت، خامه، و ملزومات تزئیناتِ روی کیکخوشمزه

و از آن جا که آردِ خریداری شده توسط بابایمان به سرعت تمام می شود مادرمان خودشان اقدام به خرید نموده و امروز به اتفاقِ اینجانب عازم شیرینی فروشیِ سرِ کوچه مان شدند تا 5 کیلو آرد سفید خریداری نمایند که حریف خمیر پیراشکی و خمیر پیتزا و کیک و شیرینی های مادرمان شودزبان

مادرمان قبل از رفتنِ اینجانب به شیرینی فروشی کمی نگران بودند آخر ایشان ادب و نزاکتِ اینجانب را بدجوری دستِ کم گرفته بودند و تصور می کردند ما هر چقدر هم مؤدب باشیم ممکن است با دیدنِ چند عدد شیرینی ادب مان تبدیل به بی ادبی شود...ناراحت

ما دستِ مادرمان در دست وارد شیرینی فروشی شدیم و با دقت در حالِ نگاه کردن به ویترینِ شکلات ها بودیم تا بابای آقای شیرینی فروش از نماز جماعت برگردند و برایمان از کارگاه آرد بیاورند... جایت خالی که حسابی روی مادرمان را سفید کردیم و با وجود آن همه نگاهی که به شکلات ها کردیم و علی رغم پیش بینی مادرمان  ابداً حتی کوچکترین آوا و صدایی مبنی بر نق زدن و شیرینی و شکلات خواستن از ما برنخاست...از خود راضی

مادرمان نیز نامردی نکردند و برایمان شیرینی خریدند لبخند از همان شیرینی هایی که عاشقش هستیم ولی برای جلوگیری از تسریع در خراب شدنِ دندان هایمان اجازه نداریم در خوردنش زیاده روی کنیمقهر

و قبل از این که صدایمان بلند شود و در طلبِ یک عدد شیرینی نالۀ جانسوز سر دهیم و آبرو ریزی کنیم مادرمان یک عدد از شیرینی ها را از جعبه بیرون آوردند و به دست مان دادند تا نوش جان کنیمخوشمزه

خوشمان می آید که عجیـــــــــــــــــــــب مادرِ چیز فهمی داریم که حاضر نیستند به خاطر یک عدد شیرینی ناقابلِ آبرو ریزی راه بیفتد نیشخند و بیشتر از خودمان خوشمان می آید که گربه را درست دمِ دمِ دمِ حجله کشته ایم و بابا و مادرمان را حسابی ادب کرده ایم و حسابِ کار دستشان آمده استشیطان البته بابایمان بیشترزبان

و حالا دست مادرمان پر شده بود با: پنج کیلو آرد، یک عدد جعبۀ شیرینی، و البته یکی از دست های ماعینک و در دستِ دیگرمان یک عدد نارنجک خامه ای بود که هر لحظه ممکن بود منفجر شود و از تمامِ هیکلِ خودمان و مادرمان کیکِ خامه ای بسازدخوشمزه

به هر سختی که بود به منزل رسیدیم در حالی که شال گردن+ آستین لباسمان+ لب و لوچه مان حسابی خامه ای شده بود و مادرمان تازه ما را در این پوزیشن دیده بودند وآخ

بلافاصله اقدام به تعویض لباسمان نمودند در حالی که مُدام نق می زدیم و یک عدد شیرینی دیگر نیز می خواستیم.... مادرمان یک عدد شیرینی دیگر به ما دادند و دقایقی بعد ما را پلاس بر کفِ آشپزخانه دیدند در حالی که شیرینی خامه ای می خوردیم و با مقداری از خامه ها نیز کفِ آشپزخانه را تزیین نموده بودیم:

و

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

SaYa
28 آذر 92 14:44
سلام عزیزم خوبی؟ ببخش من اصلا یه مدت خیلیییییییییی بی معرفت شدم گلم ایشالله جبران کنم عزیزم به به نوش جونت عزیز دلم لینکمونم که پاک شده
الهام
پاسخ
سلام سایای عزیزم خواهش می کنم گلم شما نیومده و سر نزده هم یکی از بهترین دوستانِ ما هستی نمی دونم چرا پاک شده همین الان خودم هم گشتم و پیداش نکردم ،اصلا دقت نکرده بودم عزیزم. شاید میخواستم لینک دیگه ای رو پاک کنم اشتباهی لینک شما پاک شده. در هر صورت عمدی نبوده شما ببخشید عزیزم همین الان اضافه می کنم چون اصلا دلم نمیخواد دوست خوبی مثل شما رو از دست بدم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
28 آذر 92 15:06
ای جانم شیرین عسل خاله الهام جون من که از دست ایلیا خان از تایم خوابم میزنم تا پست بزارم در طول روز مگر اینکه مثل الان پای تی وی باشه و من یه سری به دوستان بزنم و نظراتم و تایید کنم
الهام
پاسخ
ممنونم از لطفتون خاله جون چه سخت، حالا خوبه که بابای ایلیا جون اعتراضی نداره شما تا دیروقت بیدار باشی تو خونۀ ما دیگه نهایتش دوازده شب خاموشیه
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
28 آذر 92 15:10
به به الهام جون هنر نمایی هاتو بزار ما هم فیضی ببریم نوش جونت شیطونک خاله
الهام
پاسخ
من از روی همون وبلاگ خوشمزه که قبلا معرفی کردم کیک و شیرینی می پزم. خیلی خوب همۀ مراحل و توضیح داده و آدم و سرِ ذوق میاره که بپزه الان چون شب ها طولانیه و بیشتر دور هم هستیم خیلی زود تموم میشه و باید دوباره بپزم
مامان آرمينا
28 آذر 92 15:57
فدات بشم كه اينقدر مودب و آقايي. الهام جون مرسي از احوال پرسيت آپ كردم
الهام
پاسخ
ممنونم خاله مریم عزیزم اومدم
مامان محمدحسین
28 آذر 92 16:14
به به منم دلم خواست.... راستی عکس از آشپزیهات و کیک های خوشملت هم بذار....
الهام
پاسخ
شما هم بفرمایید خاله الهام عزیزم چشم از این به بعد عکس می گیرم و میذارم
فهیمه
28 آذر 92 18:39
الهام جون خب بچه خسته شده دیگه باید دراز بکشه خستگی از تنش بیرون بره نوش جان گل پسر
الهام
پاسخ
آره عزیزم شاید هم از پیاده روی خسته شده و خواسته خستگیش در بره الببته این فرض خیلی بعید به نظر میرسه چون ایشون اگه یه کیلومتر شمار به پاشون وصل بشه روزی صد برابر این مسافت و تو خونه راهپیمایی می کنند ممنون خاله جونمجای شما و امین جون خیلی خالی
مامان کیامهر
28 آذر 92 22:19
علیرضا چرا کف آشپزخونه ؟چه حس خوبی! می دونی منم عااااااااشق نارنجکی ام و رکورد دار خوردنش! ولی کیامهر اصلا دوست نداره! جای مادر و کودک عوض شده
الهام
پاسخ
خاله جون شیرینی خوری در این پوزیشن خیلی حال میده آخه دیگه لازم نیست نگران ریختن خامه ها و یا افتادنِ شیرینی تون باشید شما هم حتما امتحان کنید
SaYa
29 آذر 92 10:20
بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند.  دوست عزیزم برات از خدا بهتریترو میخوام و امیدوارم که زندگیتون سراسر خوشی و سلامتی باشه و از چشم بد دور باشه گلم پیشاپیش یلدات مبارک عزیزدلم♥♥♥♥♥ عزیزدلم ممنونم بابت دعای قشنگت برام امیدوارم خدا 1000برابرشو به خودت و خانواده مهربونت برگردونه الهام جون
الهام
پاسخ
خواهش می کنم عزیزم. وظیفه ست من هم یلدای خوبی رو براتون آرزو می کنم
مامان نازنین جون
29 آذر 92 10:42
نوش جوووووووووووووووووووونت خالهعکس شیرینیهات رو هم بذار ببینیم چه جوری شده؟ما هم لذت ببریم
الهام
پاسخ
ممنونم عزیزم جاتون خالی حتما از این به بعد عکس میندازم و میذارم
سولماز
29 آذر 92 14:14
سلام عزیزم خصوصی داری
الهام
پاسخ
سلام گلم. ممنونم از لطفت عزیزم
الهام(مامان اميرحسين)
29 آذر 92 16:43
دو قدم مانده به رقصیدن برف یک نفس مانده به سرما و به یخ چشم در چشم زمستانی دگر تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان یک سبد عاطفه دارم همه تقدیم شما یلدات مبارک گلم
الهام
پاسخ
یلدا بر شما و امیرجون هم مبارک
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
29 آذر 92 17:45
شب یلداست؛ شبى که در آن انار محبت دانه مى شود و سرخى عشق و عاطفه، نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما؛ شبى که داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود.
الهام
پاسخ
ممنونم زهرا جونم
mamane m@ni
29 آذر 92 18:38
قربون شکل ماهت خاله پس مثل مانی عاشق شیرینی جاتی آره؟مانی فقط شیرینی دوست داره راستی یلداتون مبارک و قشنگ و البته شاد
الهام
پاسخ
یــــــــــــله خاله جون ممنون یلدا بر شما و مانی جون هم مبارک
مامان محمدحسین
29 آذر 92 19:01
شب یلداست؛ شبى که در آن انار محبت دانه مى شود و سرخى عشق و عاطفه، نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما؛ شبى که داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود. یلدایتان مبارک....
الهام
پاسخ
ممنونم الهام جونم
ستارگان آسمان من
29 آذر 92 19:52
سلام عزیزم ....چرا نمیشه گلمم...
الهام
پاسخ
ممنونم عزیزم
صداسرا ( بچه های دیروز )
29 آذر 92 22:36
یلدا، مجالى است براى تکرار هر آنچه روزگارى، سرمشق خوبى هایمان بوده اند و امروز بر روى طاقچه عادت هایمان غبار مى گیرند. یلدای شما مبارک ... http://dvd9.niniweblog.com/
حسام و سهند
30 آذر 92 0:10
نوش جونت خاله جوووون
الهام
پاسخ
ممنونم خاله جون جای شما خالی
(زهره)مامان فاطمه
30 آذر 92 10:14
ای جانم فدای خودتو وشیرینی خوردنت عزیز دلم
الهام
پاسخ
فدای محبت شما خاله زهره
الهام مامان محیا
30 آذر 92 10:52
عنوانت خیلی با حال بود بخور عزیز گوشت بشه به تنت عسلم نوش جون
الهام
پاسخ
ممنونم الهام جون این نظر لطف شماستممنون خاله جون
دانیال
3 دی 92 23:21
ممکنه مسخره به نظر بیاد!خودم هم مطمئن نیستم اما برای اطمینان مجبورم این پیام رو بفرستم.ممکنه مسخره به نظر بیاد ولی واقعا اتفاق میافته!می خوای صورت کسی رو که واقعا دوست داره ببینی؟اینو به 10 نفر بفرست بعد برو به ادرسhttp://amour-en-portrait.ca.cx/(این یه بازی فرانسویه)صورت کسی که دوست داره ظاهر میشه خطر سشوپریز شدن!(تقریبا 90%شبیه)من خواستم این بازیو دور بزنم مستقیما رفتم به اون ادرس گفت اینطوری نمیشه باید به10نفر بفرستیش نمیدونم چه طوری فهمید
پرهام ومامانش
4 دی 92 22:57
بابا اشپزززززززززززززززززز ایول چه حوصله داری وچه وقتی مایه میزاری خوش میاد علیرضااااااااااااا جون خوب خواب رگ مامان باباشو بلده