علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

نقاشی آزاد

1393/10/21 21:02
نویسنده : الهام
3,944 بازدید
اشتراک گذاری

آیا به یاد داری کودک که بودی حال دار ترین حرکتی که ممکن بود انجام دهی، چه بود؟ و البته که ما به تو کمک می کنیم تا زودتر به جواب برسی! در هر سن و سالی حال دار ترین حرکتِ سرزده از شما وقتی بود که مداد یا خودکار و یا ماژیک را بر می داشتی و بر مکان های ممنوع خط می انداختی؟! شیطان اصلاً حال می کردی با وجود کاغذهای زیادی که موجود بود باز هم روی اجاق گاز، درها و دیوارها جمله بنویسی و یا نقاشی بکشی و حتی بسیار پیش می آمد که تا پایانِ دورۀ دبستان نیز این شوقِ کشیدن بر مکان های ممنوع در تو بیداد می کردخندونک و افسوس که فریادها و تنبیهات مادرت اجازه نمی داد هنرنمایی هایت را روی دیوار ثبت کنی و به رُخِ زمین و زمان بکشیزبان و الّا تو نیز به مانندِ ما ابداً بدت نمی آمد بر زمین و زمان نقش بنگاری و حالش را ببری!راضی

و حالا سوال این جاست؟! چگونه است که این روزها کودکت را درک نمی کنی و به ما و هم سن و سالانمان اجازه نمی دهی بر مکان های ممنوع خط کشیده و حالش را ببریمخندونک

و اعتمادِ به نَفَسِ کاذب مان باعث می شود که تصور کنیم ما را مادری است درک کُن (خندونک) و بسیار پیش می آید که مادرمان خود را به جای ما می گذارند و به شیطنت ها و خرابکاری هایمان برچسب کنجکاوی می دهند و ما را می بخشند و با کودکی هایمان کودکی می نمایندزیبا

به همین مناسبت چند روز در ماه که اغلب روزهای شلوغ و پرکارِ مادرمان به حساب می آید، روز "نقاشی آزاد" به شمار می رودآرام البته در فرهنگ لغتِ ما "نقاشی آزاد" به روزهایی اطلاق می شود که ما تا دلمان بخواهد می توانیم بر روی سرامیک ها، کابینت ها و شیشۀ روی میز مداد شمعی بکشیمآرام 

در واقع در این بیان، "نقاشی آزاد" هیچ ارتباطی به موضوع نقاشی ندارد و در سن ما موضوع نقاشی چه در حالت نقاشی آزاد و چه در حالت نقاشی ممنوع همواره آزاد بوده و هست و ما مجازیم هر چیزی را که به ذهن مان می رسد، ترسیم نماییم و هر رنگی را که دلمان می خواهد بر آن بریزیم و حتی زمانی که خورشید را سبزرنگ و یا قهوه ای می کشیم هیچ کس سعی نمی کند به ما آموزش بدهد که خورشید را زرد رنگ بکشیم! زیبا

درست است علاقه به نقاشی کلاً در ذات ما وجود دارد ولی عکس العمل مادرمان در مقابلِ نقاشی کشیدن های گاه و بیگاهِ ما در جای جای منزل نیز در این میزان علاقه هرگز بی تأثیر نبوده است.محبت

قبلاً در این پست نحوۀ برخورد مادرمان در مقابل نقش انداختن بر دو و دیوار را خوانده ای! و اگر تازه وارد هستید پیشنهاد ما به شما این است که حتما این پست را مطالعه کنیدآرام مهم ترین هدف پستِ مذکور آن است که در مورد یک شیوۀ تربیتی موثر و بر پایۀ اعتماد سازی در کودکان بحث کند و خواندنش یقیناً خالی از لطف نخواهد بود.آرام

در تکمیل پست مذکور لازم است خاطر نشان کنیم مادرمان بعد از جستجوی فراوان برای پیدا کردنِ راهی جهت پاک کردنِ چند نقش خودکاری از دیوارِ رنگ روغن، به کمک خاله لیلا و راه حل های مفید ایشان و صد البته به کمک مقداری پودر رخشا که بر اسکاچ ریخته می شود و با فشار روی دیوار کشیده می شود، موفق شدند به سرعت همۀ نقش های خودکار را از دیوار بزدایند بدون این که ذره ای در رنگ و یا صافی دیوار تغییری ایجاد شود! و همین جا نهایتِ سپاس خود را از خاله لیلای مهربان و دانا اعلام می نماییممحبت

نکتۀ جالب توجه این است که در پی برخورد مناسبِ مادرمان در مقابلِ خط کشی بر در و دیوار ما آموخته ایم که حتی یک اِپسیلُن هم مداد شمعی مان را منحرف نکنیم و فقط و فقط بر روی سرامیک نقش بزنیم...زیرا کاملا شیرفهم شده ایم که پاک کردن خط کشی هایمان بر فرش موجباتِ ناراحتی مادرمان را فراهم خواهد آوردفرشته

و دیگر بار خدای را شاکریم که ما را مادری است درک کُن! مادری که از خودش+بابا(خندونک)+دایی محسن مان(خندونک) در نقش زدودن از سرامیک ها و کابینت ها مایه می گذارد و همواره و در همه حال پرورش استعدادهای کودکش را بر تمیزی و مرتب بودن خانه اش و اتوکشیده بودنِ تختش مرجح می داند و ساعاتی در هفته را به "نقاشی آزاد" اختصاص می دهد! و این یک عملِ سودرسانِ دو طرفه به شمار می آید! چون در زمانِ سرگرم بودنِ ما، مادرمان نیز به امور تمرکزلازمِ خود می پردازند...خندونک و هر از گاهی از شدت تمرکز خود کاسته و به ما سری می زنند و از نقش های حک شده بر سرامیک ها دیدن می نمایند و ما را تشویق نموده و به درخواستِ خودمان از نقاشی های کشیده شده بر سرامیک و کابینت ها عکس تهیه می کنند! و ما نیز بسی از این همه توجه مادرمان سرخوشیم...درسخوان
 

خیلِ عظیمی از آثار هنریِ ما را در ادامۀ مطلب دنبال کنمحبت

××××××××××××××××××××××××××××××

+ اگر برای شما نیز سوال و البته نگرانی پیش آمده است که این آثارِ هنری چطور از روی سرامیک و کابینت ها پاک می شود بخش نظراتِ این پست را حتماً بخوانیدآرام

جنابِ نقاش باشی، علیرضا خان نوری، در حالِ کشیدنِ یک عدد خورشید خانم (سمت راست) و یک عدد "آقا پُدیسه" و "ماشینَش" که آژیر قرمز و آبی و اندکی زرد دارد (سمت چپ)تشویق

و اینک در حالِ رنگ ریختن بر خورشیدی که کشیده ایمتشویق

و اما نقاشی هایی که ابتدا برای آن ها حاشیه ای رسم می کنیم و سپس رنگ در رنگ آن را تزئین می کنیمتشویق و هندوانۀ سمت چپ محصولِ واحدِ کارِ شبِ یلدای مهدمان است که ما بر آن رنگ ریخته ایمتشویق

در پی دنبال کردنِ سریالِ "عملیات 125" و اطفای حریق در این سریال، در سمت راست یک عدد ماشین کشیده ایم که متأسفانه دچار آتش سوزی شده استغمناک

و اگر تصور می کنی در سمت چپ ما بر برگه های امتحانی شاگردانِ مادرمان کرم خاکی و یا حلزون کشیده ایم، سخت در اشتباهی! این موجودی که مشاهده می کنید یک عدد نفت کشِ سبز رنگ است جانم!راضی نشان به آن نشان که شش عدد چرخ دارد که با احتساب چرخ های دو تایی و زاپاس می شود همان هجده چرخخندونک

و چه خوب که مادرمان از برگه های مربوط به واحد کارِ ماه های مختلف مهدمان عکس تهیه می کنند و این عکس ها برای یادآوری شعرهایی که به ناگاه به ذهن مان خطور می کند و مادرمان باید فی الفور آن ها را قرائت کنند، بسیار به کار می آید! و این ست واحد کارهای مهرماه مان که در اثر خط کشی های ما به این روز افتاده استدرسخوان

و اما این است اولین تصاویرِ ما از گلمحبت ما در هر دو تصویر یک عدد قطارِ "توماس" کشیده ایم و توماس را حاملِ گل ها قرار داده ایم. به نظر می رسد ما گل کشیدن را از تماشای نقاشی های شبکۀ پویا آموخته ایمتشویق و اما تصویر آبی رنگِ موجود در شکل قطار دیگری است که از لاین روبرو می آید و کم مانده است با توماس شاخ به شاخ شود و تَهَنُّش (تصادف) به وقوع بپیونددخندونک لازم به ذکر است که ما همۀ قطارهای کارتون توماس را توماس می نامیم و نه تنها اسم آن ها را برای تمایزشان به کار نمی بریم بلکه از رنگشان هم کمک نمی گیریم! در واقع شناسایی های ما از قطارهای مختلف در این کارتون همانا ماجرایی است که برای آن ها رخ می دهد! و نامگذاری مان بدین صورت است: "توماسِ آدم برفی"، "توماسِ لالایی"، "توماس صورتش کثیف شده!"، "توماسِ زرافه" و ... منتها همه را دقیق بلدیم و مثلاً اگر مادرمان بپرسند که توماس زرافه چه رنگی دارد دقیقاً رنگش را به درستی اعلام می نماییم! فقط کسی نمی داند چرا به جای یاد گرفتنِ یک اسم چند حرفی، لقمه را تا این حد دور سرمان میچرخانیم و صغری کبری می چینیمگیج

و رنگ ریختن بر توماسِ حاملِ گل (سمت راست)+ یک عدد حیوان که مشخص نیست دقیقاً چه نام دارد! و اگر شما متوجه شدید لطفا مادرمان را نیز راهنمایی کنیدهیپنوتیزم (بعداً نوشت: برای تشخیص ماهیتِ جاندارِ کشیده شده، مادرمان ما را به پشت لپ تاپ خوانده و در مورد ماهیت این حیوان پرس و جو نمودند و مشخص شد ما یک عدد "قوقولی" کشیده ایمتشویق)

و اما ادامۀ نقش نگاری هایمان بر سرامیک شبی اتفاق افتاد که قرار بود فردا روزش برای شرکت در مراسم تدفین پسر عمۀ بابایمان عازم قزوین شویم! و از آن جا که آخرِ وقت خواب به چشمان نمی آمد همگان را به خواب سپرده و بر سرامیک ها نقش انداختیم!

فردای آن روز وقتی از قزوین باز گشتیم مادرمان ابتدا به ساکن دوربین را آماده کردند تا از دسته گل های شبِ گذشته مان عکس بیندازند و بعد از تصویر برداری آن ها را پاک کنند! پس در نتیجۀ این حرکتِ خود، آقا جانمان را که آن روزها میهمانِ ما بودند در بُهت فرو بردند! و صحبت های آقاجانمان حاکی از آن بود که چقدر دور و زمانه عوض شده! روزگاری اگر ایشان بر در و دیوار نقش می کشیدند تکه بزرگ شان گوش شان بوده است! و مادرشان برای تنبیه یک هفته درِ صندوقِ نان را می بستند و حتی یک لقمه نانِ خالی نیز به ایشان نمی دادند!زبان و در نهایت صحبت شان این بود که "مامان هم مامان های این دور و زمونهخندونک که نه تنها با بچۀ خاطی دعوا نمی کنند بلکه از دسته گل هاشون عکس هم می گیرند"راضی

و جایت خالی رفیق! ما بسیار دلمان برای آقاجانمان سوخت که از یک همچین لذتی محروم شده اند! و بسی بر وجودِ مادرِ درک کُنِ خود بالیدیمراضی

و این ست عکس های مادرمان از نقاشی های این جانب در شب گذشته اش: خورشید خانم+ یک عدد توماس قرمز+ چند عدد ماهی+ یک عدد توماس آبی+ و یک عدد آقا پسر با موهایی بس فشن(!) که از یک زاویۀ دیگر کشیده شده استعینک

نکتۀ بعدی در مورد نقاشی هایمان این است که به واسطۀ دیدنِ کارتونِ توماس، محال است که این روزها چهار چرخی بکشیم که چشم و ابرو نداشته باشدزیبا

و دیگر روزی که باز هم وضعیت "نقاشی آزاد" برقرار بود و ما در حالِ کشیدنِ ماشینی گرفتارِ حریق بودیم! و آن رنگ سیاهی که بر نقاشی ریخته ایم همانا دود می باشدهیپنوتیزم

در نقاشی سمت راست آقایی را می بینی که قرار است بر کالسکه سوار شود و عکس سمت چپ نیز همان ماشینِ مبتلا به حریق می بینی و از شما چه پنهان، ماهیت موجودِ سمت چپ در این نقاشی نه تنها بر خودمان بلکه بر مادرمان نیز پوشیده استخندونک

و اما یکی از هنرنمایی های بی نظیری که در این مدت از خود بروز داده ایم همین طوطی است که در سمت راست مشاهده می نماییتشویق و تصویر سمت چپ نیز ارتباطی به دود و اطفای حریق ندارد بلکه به عدمِ دسترسی ما به سایر رنگ های مداد شمعی مربوط می شودقهر

و در تصویر زیر یک عدد طاووس نارنجی می بینی که قرار است بر یک ماشین نارنجی سوار شود و آن دَم و دستگاه سبز و قهوه ای همانا متعلقاتِ طاووس می باشددرسخوان

و از آن جا که در یکی از همین روزها "نقاشی آزاد" بسیار طولانی شده بود و ما مکانِ کافی برای نقاشی نیافتیم و تمامِ مساحتِ سرامیک های خانه پر شده بود از رنگ های ریخته شده بر آن، ما به این تکۀ کوچکِ زیر مبل نیز رحم نکرده و با دقت چنان رنگ بر آن ریختیم که حتی ذره ای بر فرش کشیده نشد تا مبادا موجباتِ ناراحتی و آزرده خاطر شدنِ مادرمان فراهم نیایدفرشته 

و اما دیگر گوشۀ دنج و باقیمانده از مساحتِ منزل تکۀ کوچک جلوی شومینه بود که در آن یک عدد دریا و خشکی و تریلی کشیده ایمتشویق و سمتِ چپ نیز دو نوع ماشین کشیده ایم که ان شا اله قرار است در قرنِ آینده ماشین هایی این تیپی به مرحلۀ ساخت رسیده و به بازار عرضه شود.خندونک

و تکرار نقاشی قبلی+ یک عدد ماشین آتش نشانی سبزرنگ که در حال آب پاشی بر آتش می باشدعینک و به نظر می رسد نقاشی سمتِ چپ مان نتیجۀ کشتی گرفتنِ کودکان در مهد باشد که این چنین صورتک ها روی هم افتاده اندخندونک و در همین عکس یک عدد تونلِ نارنجی و زرد نیز مشهود استراضی

و اما در سمت راست باز هم گل های رنگارنگ رویت می شوند و مشخص نیست آن موجود نارنجی که پای خود را بر گل ها گذاشته است زرافه است؟! یا باغبان؟! یا یک نی نی پر شیطنت؟! و ... شما نیز می توانی حدس بزنیمتفکر

از آن جا که بسیار پیش می آید ما یک عدد نقاشی واضح بکشیم و در نهایت پس از رنگ ریزی بیش از حد بر آن هیچ اثری از آن باقی نماند، نقاشی سمت چپ در بالا و نقاشی های پایین نیز محصولِ یک همچین حرکتی استدلخور

در شکل سمت چپ (صفحۀ سمت راست) نیز شما یک عدد هلیکوپتر می بینی که بصورت خودمختار کشیده شده است و اتفاقا بر روی سرش آژیر هم  دارددرسخوان

اگر تصور می کنی آن گلِ موجود در تصویر توسطِ ما کشیده شده است سخت در اشتباهی! دقیقاً مشخص نیست ولی احتمال می رود این گل توسط یکی از میهمانان دو هفتۀ قبل مان، یعنی باباجان و یا آقا جانمان کشیده شده باشدآرام و در سمت چپ یک قایق می بینی که در دریا حرکت می کند منتها برای سهولت در حرکت برایش تعداد زیادی چرخ  کشیده ایمخندونک

ماهیت این دو نقاشی هم خیلی مشخص نیست و فقط موضوعِ واضح در عکس سمت چپ کیک تولدی هست که کشیده ایم و در مجاورت یک قایق و بادبانش قرار دارد و با رنگ های مختلف تزئین شده استراضی اتفاقاً بعد از کشیدنش به مادرمان نزدیک شده و ندا دادیم:"نیگا تُن! تِیک تِشیدم" و وقتی تشویقِ مادرمان را مشاهده نمودیم یک تکه از کیک برداشته و دستِ خالی مان را به سمتِ دهان مادرمان بردیم و عاشقانه تکۀ کیک را در دهانِ مادرمان گذاشتیمفرشتهو سپس خودمان نیز از آن خوردیم و ندا دادیم:"خیلی خوشمزه ستخوشمزه"بغل

و نقاشی های خودکاری و البته تکراریزیبا

و در نقاشی سمت راست به طرز عجیبی شما حضور یک چهارچرخ را احساس نمی کنی و آن موجودِ نارنجی که مشاهده می نمایی آقای زرافه استقوی و در عکس سمت چپ یک عدد مورچۀ قرمز و یک عدد زنبور زرد کشیده ایم که در حالِ پرواز استتشویق

به نظر می رسد موجودِ قسمتِ پایینِ همان صفحه یک عدد کبوتر باشد و البته که ما ایشان را به مادرمان معرفی نکرده ایم و این مورد، جزو موارد مشکوک می باشددرسخوان

و در سمت چپ جاده ای می بینی بی انتها که بسیار علاقه مندیم ماشین ها در آن به هم برخورد نکرده و تصادف پیش نیاید!

و باز هم روزی دیگر از سکانس "نقاشی آزاد" که به کثیفی شلوارِ زردمان انجامید و ان شااله که شلوارمان در نتیجۀ رنگرزی غیرقابل استفاده نشودمتنظر

و این است پسرکی با شلوار کثیف و نقاشی هایی دلنشینمحبت موهایمان را عشق است!محبت

موجودِ سمت راست احیاناً ماشین هستند! نشان به آن نشان که دو عدد چرخ در زیرِ آن خودنمایی می کندعینک و اما نقاشی سمت چپ همان اسبِ چوبی است که ما در مهد بر آن سوار می شویم و تجربه نشان داده است که ما اسب کِشِ ماهری هستیم و اولین نقاشی که بسیار ماهرانه کشیدیم و توجه مادرمان را به استعداد و هنرِ نقاشی مان جلب کرد، نقاشی از یک عدد اسب بود که قبل از سه سالگی کشیدیم و قبلاً آن را در این پست دیده ایراضی

وقتی بر روی سرامیک ها نقاشی می کشیم، از یک نقطه شروع نموده و تا هر کجا که سرامیکی در اختیار باشد ادامه می دهیم! جالب اینجاست که نواحی باریک را حتی شده با کمکِ یک خط امتداد می دهیم تا همۀ نقاشی ها به هم وصل شوند! گویا اسلحه را پشت گوش مان گذاشته اند و ما را مجبور کرده اند که همۀ نقاشی هایمان را به خط بکشیمچشمک

و باز هم نقاشی بین دو مرز!

و نقاشی بر کاغذ که در آن یک کامیونی تا خرخره بار زده شده است! و در سمت چپ شما دیگر بار حداکثرِ استفادۀ ما از سرامیک ها را می بینی و می بینی که ما حتی به مساحتِ بسیار کمی که بین گلیم آشپزخانه تا دیوار باقی مانده است نیز رحم نکرده ایمخجالت

و در نهایت که همۀ نقاشی های روی سرامیک ها به هم وصل شدند می رویم سراغ دیگر دفتر نقاشی خودمان یعنی کابینت ها و خورشید و ماشین می کشیمزیبا

خستهخستهخسته با وجودِ این که نگاشتنِ این پست در چند مرحله انجام شده است ولی بسی سخت به پایان رسیده است و خیلِ عظیمی از نقاشی های اینجانب در پست آینده به تصویر کشیده خواهد شدخندونک

خسته نباشی رفیقمحبت

شک نداریم خواندنِ یک پستِ طولانی نیز کمتر از نگاشتنش، خسته کننده نیستخجالت

پسندها (10)

نظرات (24)

مامانی فاطمه
24 دی 93 8:11
قربون نقاش باشیم برم من ماشااله هزار ماشااله به هنر علیرضای عزیزم والبته صبر وحوصله مامان مهربونش
الهام
پاسخ
فدای محبتت زهره جان این نظر لطف شماست عزیزم
مامان مهراد
24 دی 93 8:35
صد آفرین اول به علیرضا با این نقاشی های واقعا زیبا و آفرین به مامان الهام با حوصله و خوش ذوق که با صبوری این همه نقاشی رو سرامیک ها رو تحمل میکنه.... واقعا من کم آوردم.... حالا چجوری تمیزشون می کنی؟؟؟؟
الهام
پاسخ
قربانت مهری جانمو مثل همیشه بسیار به من و علیرضا لطف داری از خوندنِ همۀ کامنت ها به این نتیجه رسیدم که اکثرِ خوانندگان دلشون میخواد بدونند این اثرات چطور از روی سرامیک ها پاک میشه و من از صمیمیت بسیار زیاد خودم با شما سوء استفاده می کنم و ازتون اجازه میخوام یک بار در پاسخ کامنت شما پاسخ همۀ دوستان رو بدم و دوستان رو به اینجا ارجاع بدم شما چون از دور به قضیه نگاه می کنید براتون سخت می نماید اصلا کارِ سختی نیست! مداد شمعی به راحتی از روی رنگ روغن و کابینت و سرامیک پاک میشه حتی بدون شوینده! من میذارم تو اون چند ساعت تمامِ نقاشی های علیرضا تموم بشه بعد یک عدد دستکش دستم می کنم و یه دونه دستکش دیگه روش می پوشم. دستکش دوم پارچه ای هست. از همون پارچه هایی که تو همۀ لوازم خونگی ها هست و روش رشته هایی شبیه ماکارونی داره و برخی بهش میگن دستمال جادویی! اصلا چیز عجیبی نیست مطمئنم شما هم الان تو خونه تون دارید! اون و کمی خیس می کنم و می کشم روی نقاشی و حتی بدون فشار خیلی زیاد سریعاً پاک میشه! بعد می شورمش! این دستمال مخصوص همین کار هست. هر دفعه بیست دقیقه بیشتر طول نمی کشه تا تمام نقاشی ها پاک بشه و دستمال شسته و روی بند پهن بشه فقط پاک کردنِ خودکار از دیوار سخته که روشش رو پیدا کردم و نوشته ام. البته این روزها علیرضا دیگه خیلی حواسش جمعه و مدت هاست روی دیوار نقاشی نکرده ولی روی سرامیک و کابینت ها تا دلت بخواد نقاشی می کشه. علیرضا در طول روز به طور متوسط حدود سه ساعت مشغولِ نقاشی هست و مطمئناً اگه بخواد همه اش روی کاغذ و دفترش نقاشی بکشه حداکثر بیست دقیقه بیشتر نمی کشه! ولی همین تنوع براش جالبه و فکر می کنه و نقاشی می کشه چند وقت قبل یه فیلمی می دیدم در مورد روانشانسی کودک! اینقدر در موردِ اثراتِ بسیار زیادِ نقاشی روی پرورش قسمتی از مغز که مربوط به آنالیزِ مسائل هست تاکید کرد که حتی در شرایط اجبار اگر بخواد روی کیفم هم نقاشی بکشه هیچ اعتراضی ندارم به شدت معتقدم که وقتی روی لکه های ریزِ روی دیوار و سرامیک و ... زوم می کنم خودم رو از لذت بردنِ از نقاشی های پسرم محروم خواهم کرد و وجودِ کوچک ترین حساسیتی باعث میشه که چشمم به روی افق های دور دست بسته بشه
مامان مهراد
24 دی 93 8:38
علیرضا با موهای کوتاه چه معصومیتی پیدا کرده؟؟؟؟ در ضمن خسته نباشی رفیق واقعا گذاشتن این پست سخت بوده با این همه عکس...
الهام
پاسخ
این چشمانِ معصومِ شماست که علیرضا رو معصوم می بینه قربانِ همۀ لطفت عزیزمخستۀ خوندنش نباشی مهری جان
مامان مهراد
24 دی 93 8:58
این گلها تقدیم به مادری که از خود گذشتگی می کنه و اینقدر به فکر خلاقیت کودکشه.
الهام
پاسخ
گاهی اینقدر لطفت زیاده که واقعا می مونم چی بگم و الان از همون مواقع هست مهرادم رو از طرف من یک عدد بوس جانانه نصیب کن خواهر جان
مریم مامان آیدین
24 دی 93 11:29
سلام الهام جونم خوبی دوستم من این پست رو اصلا ندیده بودمآخه نوشته بودی تکمیل شده و یعنی قبلا اینجا بوده؟؟ درهرحال همیشه گفتم و باز هم میگم...خیییییییلی قشنگ نقاشی میکشه علیرضا جونمهزار ماشاالله راستش من بچگیهام هم علاقه ای به نقاشی نداشتم....البته بعدش خیلی علاقه مند شدم و چند تایی هم تابلو دارم سیاه قلم کار کردم و رنگ روغن...آیدین که مهد بره و ایشالا موندگار بشه میخوام ادامه بدم و الان که گفتی بچگی هات خودت این کارو میکردی فهمیدم خوب پس ژنتیکه این علاقه....چون من عااااشق بازی بودم و اصلا یادم نمیاد نقاشی کشیده باشمولی همسرم گویا خیلی با استعداد بوده و خلاق و معلومه علیرضا هم به خودت رفته....من هم اگه ایدین علاقه ای به کشیدن نقاشی حتی رو در و دیوار نشون بده با مدیریت ابزار نقاشی و قابلیت پاک شدنشون حتما اجازه میدم تا میخواد نقاشی کنه و من هم خیلی باهات موافقم که تو این سن حساسیت رو تمیزی دائمی خونه باعث عصبی شدنمون و برخورد اشتباهمون میشه.....بچه ها حق دارن تو آپارتمان های محدود حداقل راحت و با فراغ بال بازی کنن
الهام
پاسخ
سلام عزیزم. نه تازه ارسالش کردم قبل از پست "آش رشته" اینو نوشته بودم و ثبت موقت کرده بودم ولی طولانی بود و نشد ارسالش کنم دیشب ارسال کردم لطف داری مریم جانم و چشم های نازت زیبا می بینه خیلی خیلی عالیمن تو مدرسه همیشه نقاشی های خوبی می کشیدم ولی هیچوقت تخصصی دنبال نکردم ولی چند وقته واقعا بهش علاقه پیدا کردم و شاید باز هم برم طرفش! البته فعلا خیاطی (بخاطر احساسِ نیازم بهش)اولویت اولمه راستش من اصلا یادم نیست خودم این کار و می کردم یا نه؟ ولی یادمه داداش کوچیکم علی که الان هجده سالشه خیلی علاقه داشت و من همیشه باید آثار هنریش و از در و دیوار پاک میکردم و اون موقع خیلی برام سخت می نمود ولی الان چون با آگاهی این کار و انجام میدم و براش هدف مشخصی دارم نه تنها خسته نمیشم بلکه همواره خدا رو شکر می کنم که علیرضا به نقاشی علاقه داره می بینم که در این زمینه با من موافقی و فکر می کنم من و شما کودکانه ترین مامان ها در نی نی وبلاگ که نه بلکه د رتمامِ دنیا باشیم و آفرین به مامان مریم نقاش و بابا محمد نقاش و هنرمند آیدین خان در مورد نقاشی اگه دیوارِ رنگ روغن داری اصلا نگران نباش فقط خودکار دست آیدین جون نده که پاک کردنش ممکنه ولی سخت تر هست. بقیۀ ابزار به راحتی پاک میشه و اصلا جای نگرانی نیست پاسخم به "مامان مهراد" رو بخون، توضیح داده ام راستی حمام هم گزینۀ بسیار خوبیه ولی کفاف علیرضا رو نمیده متاسفانه و امـــــــــــــا نکتۀ آخرت رو عشقه رفیق و صد در صد باهات موافقم
مریم مامان آیدین
24 دی 93 11:39
و نقاشی هاااااااااا عاااااااااااالی بود...خصوصا اون توماس با چشم و ابرو و چرخ های متعدد و اون طوطی به اون خوشگلیو اون طاووس به اون متعلقات و جزیی نگری از یه کارش هم خیییییییلی خوشم اومد...از خطوط مشکی سررسید استفاده کرده و اونو پایه همه نقاشی هاش قرار داره و این خیلی کار خلاقانه ایه راستی اون گل های رنگارنگی که کشیده و موجودی نارنجی رنگی که نوشتی پا روز گلها گذاشته منو عجیب یاد کارتون لوراکس انداخت....اگه علیرضا انیمیشن های کانال پویا رو میبینه تو هفته گذشته لوراکس پخش شده و شاید اونو کشیده...اون گل ها دقیقا شکل درخت های تو کارتونه و باز به نظر من اون دو تا تونل زرد و نارنجی که گفتی باز شبیه توماسه با دود بالای سرش....اخه آیدین بارها حین کارتون دیدن اشاره میکنه که دودشو ببین خلاصه خیلی خیلی لذت بردم و من هم جات بودم تند تند عکس میگرفتم...الهی همیشه موفق باشه گل پسر مااااهمون خیلی ببوسش علیرضای گلم رو الهام جون
الهام
پاسخ
اول از همه تمامِ دقتت رو عشقه مریم جانم خیلی خوشم اومد که حواست از من هم جمع تره و پایه های توماس رو بین اون همه رنگ دیده ای و آفرین به شما بخاطر تشخیص لوراکس بین گل هاعلیرضا هر روز کارتون های شبکۀ پویا رو می بینه ولی من دقت نکرده ام متاسفانه و باز هم آفرین به دقتت برای تونل می بینی تو دنیای بچه ها چی میگذره! کاش ما هم اندکی دقت و تمرکز بچه ها رو داشتیم خیلی خیلی لذت بردم از خوندنِ نظر پرمهرت و البته همفکریت برای کشف آثار علیرضا خان که من و به سمتِ یک تحقیق در مورد فکر کردنِ بچه های سه ساله سوق میده یک دنیا ممنونم ازت عزیزم آیدین جونم و ببوس حتما
مامان و باباي امير
24 دی 93 12:02
سلام خانومی عزیز وقتی این متن رو خوندم اینجوری شدم والبته مثل همیشه گفتم کاش امیرصدرای منم یه روز مهمون خونه شما میشد و یه دل سیر نقاشی میکردعلیرضا جووووووووووونی
الهام
پاسخ
سلام نسرین جون عزیزم این همه ناراحتی نداره کهاتفاقا من بعد از دیدنِ نقاشی ها این شکلی میشم: حتما تشریف بیارید تا امیر جون هم لذت ببرهدیدنِ نقاشی های امیرصدرا جون هم روی سرامیک تا همین اندازه برام لذت بخشه. نگرانِ تمیزکاری نباشید. پاسخم رو به اولین نظر "مامان مهراد" بخونید در مورد نحوۀ پاک کردنش توضیح داده ام
مامان ریحانه
24 دی 93 12:08
واااااااااااای الهام جون چه جوری می خوای این سرامیکا رو پاک کنی من که اصلا نمی تونم تصور کنم
الهام
پاسخ
عزیزم م م نگران نباشید به راحتی پاک میشه در مورد نحوۀ پاک کردنش پاسخم به اولین کامنت "مامان مهراد" در همین پست رو بخونید
صدف
24 دی 93 13:14
سلاممممم وای اینجارو ببین :| میگم الهام خانم این پستتون یه جورایی تبلیغ شوینده هایی هست که شما استفاده میکنین :-D از چه مواد شوینده خوبی استفاده میکنید که میشه این اوضاع به حالت اول برگرده o_O منم یادمه رو دیوار نقاشی میکشیدم اونم با ماژیک ) ولی تجربه سرامیک و کابینت رو اصلا ندارم ... حتما لذت بخشه . ولی جدا بعد از چه مدت سابیدن این همه رنگ و نقاشی پاک میشه ؟؟؟؟ و اینکه خوبه علیرضا بعدش اجازه میده که نقاشیهاش رو پاک کنید و بشورید . چون امکان داست بخاطر علاقه اش به نقاشی هایی که کشیده موقع شست و شو دچار مشکل بشید . و در آخر لایک به این مادر با حوصله و به فکرررررر :-*
الهام
پاسخ
سلام عزیزمجای نگرانی نیستبه راحتی با آب خالی پاک میشه در مورد نحوۀ پاک کردنش پاسخم به "مامان مهراد" در اولین کامنتشون از همین پست رو بخونید آره واقعا لذت بخشه کاش من هم تو کودکی یک همچین امکاناتی برای نقاشی داشتم اونوقت من هم پیکاسو که نه ولی "الهامِ نقاش" که می شدم خدا رو شکر ممانعتی نمی کنه و اتفاقا خیلی هم علاقه داره من در طی پاک کردنشون اذیت نشم و مرتب من و زیرِ نظر داره. منم برای جلوگیری از ایجاد عذاب وجدان در علیرضا با لبخند پاک می کنم مگر این که روی فرش یا دیوار کشیده باشه که اونوقت با خشم پاک می کنم فدای محبتت صدف جانمثل همیشه به من لطف دارید
مامانی
24 دی 93 13:59
به به ناز دستت علیرضای گلم چه کرده ای؟؟؟
الهام
پاسخ
ما اینیم دیگه
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
25 دی 93 1:17
سلام الهام جون خسته نباشی می دونم چقدر وقت گذاشتید وخسته شدید تا این پست را نوشتید ولی به قیمتش می ارزه دستت درد نکنه نمونه ترین مادر دنیا خوش به حال علیرضا جون که همچین مامان خوب ومهربان وفهمیده ای داره به خاطر همین درک بالاتونه که علیرضا نقاشیهاشون خیلی خوب وخوشگل میکشن وااای من اوایل خیلی عصبی می شدم که رو دیوار اینقدر خط میکشن با آب وصابون واسکاج هم که پاک می کردم کامآ دیوار خراب میشد الان اثار خرابی وناهمواری تو اتاق خواتمون نمایانه گزینه خوبی را گفتید برا پاک کردن خودکارو دیوار یه بار فاطمه با پاستل اونم رنگ مشکی اونم رو دیوار پزیرایی دورتا دور اتاقرا خط کشیده بود چنان فشار هم داده بود که نگو خوب با هرچی امتهان کردیم نشد حتی اَسِتن هم دیر پاکش میکرد ومقرون به صرفه هم نبود تا اینکه از دوستان نی نی وبلاگ کمک خواستم وبا یه سمباده نرم کشیدم روشون وبا کمال تعجب نه تنها دیوار خراب نشد بلگه خیلی تمیز پاک شد خیلی ذوق کردم اما رو سرامیک به گفته خود راحت پاک میشه ولی الهام جون بین شیار سرامیکها من با آب وصابون شستم پاک نشده چکار باید کرد یعنی شما تونستیدپاک کنید الهام جون پست بسیار مفیدی بود خیلی به ما هم صبر وانگیزه نشون داد نقاشیهای علیرضا هم که حرف ندارن می بوسمتون
الهام
پاسخ
این نهایت لطف شما رو می رسونه ناهید جانم و من خودم رو لایق این همه لطف نمی دونم شما خودتون خیلی خانم و فهمیده هستید که من و این طور می بینید من هم یک هفته ای که تو خونه اثر خودکار جلوی چشمم بود واقعا عصبی می شدم ولی خب خیلی به روی خودم نمی آوردم که علیرضا از نقاشی زده نشه! ولی اثر مداد رنگی ها و مداد شمعی ها روی دیوار برام لذت بخش بود. اول تصمیم گرفتم برچسب های مخصوص پذیرایی بگیرم و نصب کنم ولی بعدا با کمک دوستم لیلا راهش و پیدا کردم و خیلی خیلی ذوق زده شدم و براحتی در عرض 5 دقیقه همه اش پاک شد. راستی دیوارتون لابد رنگ روغن نیست که مداد شمعی پاک نشده والا مداد شمعی به راحتی و بدونِ شوینده پاک میشه در مورد شیار سرامیک ها من باز هم مشکلی ندارم و براحتی با همون دستمال جادویی پاک میشه ولی اگه نشد به نظرم همون پودر رخشا مناسب ترین گزینه ست قربانِ محبتت ناهید جون
مامان کیانا و صدرا
25 دی 93 15:49
سلام الهام جون.راستش من دیروز صبح این پستو خوندم ولی تا خواستم کامنت بذارم صدرا بیدار شد و چون مریض شده و مهد نبردمش وقت نشد بکامنتمولی خب الان میگم آفرین و صدآفرین به صبر و حوصله ی شما که اجازه دادین بچه دفتر نقاشی به این بزرگی داشته باشهمن احساس میکنم اگه همچین فضایی در اختیار میداشتم 100درصد نقاش میشدماز شوخی گذشته شما باید حتما یه بچه ی دیگه هم داشته باشین چون با حوصله و خلاق هستین و در تربیت کودکان موفق.پس دریغ نکن خواهر
الهام
پاسخ
سلام عزیزمآرزوی قلبیم اینه که صدرا جون به زودی بهبود پیدا کنه و آفرین و صدآفرین به شما که به صدرا جون میدون میدید که با وسایل خونه کارهای خلاقانه انجام بده و من بابت این کارتون شما رو تحسین می کنم صد در صد همین طوره عزیزم این نظر لطف شماست نازنینم
مامان کیانا و صدرا
25 دی 93 15:56
راستش خونه ی ما هم سرامیکه ولی چون چند سال پیش که تازه اومده بودیم اینجا یه بار به خاطر عجله که میخواستم مدرسه ام دیر نشه چنان روی سرامیکها خوردم زمین و کبود وال شدم که اعصابم به هم ریخت و همه ی خونه رو و هر جای سرامیکیو موکت پوش کردم.فقط آشپزخونه مونده که البته اونم قالیچه داره ولی چون سرامیکهاش آبیه برای نقاشی خیلی خوب نیستصدرا هم علاقه ی زیادی به نقاشی نداره.ولی تازگیها به مدد مهد جان یه چیزهایی میکشه.آفرین به علیرضا خان نوری و مامان الهام باحوصله.امید که بهترین نقاشیها در دفتر تقدیرتان ترسیم گردد.مانا باشید و جاودان
الهام
پاسخ
در مورد سرامیک باهاتون موافقم رفیق! سُرخوردن که بماند تمیز کردنش هم خیلی وقت گیر هست و تنها مزیتش فقط زیباییه... و البته برای ما مزیت دیگه ای هم داره و اون استفاده از سرامیک به عنوان دفتر نقاشیه البته من هفته ای یک بار سرامیک ها رو تمیز می کنم و اغلب همون روزهایی که میخوام تمیز کنم وضعیت نقاشی آزاد هم اعلام می کنم آره مهد از خیلی نظرها گزینۀ خوبیه تو حموم هم می تونی بهش اجازۀ نقاشی بدی و پاک کردنش هم راحته! با یه حموم رفتن، بی دردسر پاک میشه! قربانِ لطفتون و دعای بسیار زیباتون
مامان کیانا و صدرا
25 دی 93 18:39
راستی الهام جونم ممنونم بلاخره تونستم فایل صوتی بذارم.دوست داشتین انتهای همون پست قبلیه.گوش کنید
الهام
پاسخ
خدا رو شکر و خیلی هم عالی الساعه اومدم
زری
26 دی 93 7:43
بالاخره تونستم این پست روتاآخرش بخونم واقعاخسته نباشیدمیگم بهتون آفرین به علیرضاجونعجب نقاشیهای زیبایی یه جاخوندم که پسربچه هایی که تونقاشیهاشون ازکشیدن ماشین خسته نمیشن نشونه ی قدرت واعتمادبه نفسه
الهام
پاسخ
قربون محبت تون زری جون این نظر لطف شماست و چشماتون خط خطی های علیرضا رو قشنگ می بینه چه نکتۀ جالبی[تأیید]ممنونم
خاله منیره
26 دی 93 12:16
سلام الهام جان،واقعا دست مریزاد..چقدر عالیه که به علیرضا اینقدر میدون میدی و مطمینا بعدها تو ذهنش بهترین تصویر رو از مادرش خواهد داشت نه یک مادری که همیشه منع میکرد و بکن نکن راه مینداخت..امیدوارم علیرضا در اینده یک مرد موفق در جامعه ظاهر بشه که قطعا با توجه به مادر بادرایتی مثل شما حتما همینطور خواهد بود دو سه روز پیش این وبلاگو پیدا کردم،الان دیدم چقدر بدرد شما که علیرضا رو ازاد میزارین برای شکوفا شدن میخوره،نمونه های خوبی برای بازی بچه ها و رشد هوش خلاقشون داره http://safire-shadmani.persianblog.ir فکر کنم دیدنش خالی از لطف نباشه،من که کلی ایده گرفتم و جرات پیدا کردم از الان که به بچم ازادی عمل بدم و بسترشو خودم براش مهیا کنم نقاشی علیرضا هم با توجه به سنش خیلی عالی بودن و حتما اگه تو زمانش اموزش ببینه میتونه خیلی پیشرفت کنه
الهام
پاسخ
این نظر لطف شماست منیره جان و امیدوارم که همین طور باشه که شما میگید بله منم به این وبلا سر زدم و دیدم تا چه حد من و ایشون با هم تفاهم داریم به دوستانی هم که بخش نظرات رو دنبال می کنند پیشنهاد می کنم حتما به این وبلاگ سر بزنند و از ایده های خوب این دوستمون بهره بگیرند ایشالا بهار جون به خوبی و سلامتی به دنیا بیاد و با مامانش بهترین لحظات زندگی رو بگذرونه شما لطف داری خیلی خیلی به نقاشی علاقه داره و فقط نگرانی از زده نشدنش هست که من و تو فرستادنش به کلاس های نقاشی مردد می کنه منیره جان نظرتون بصورت خصوصی ارسال شده بود و فکر کردم شاید با گوشی بودید و اشتباهاً تیک خصوصی رو زدید به همین خاطر خودم بصورت عمومی دوباره ارسال و تاییدش کردم
مونا
26 دی 93 13:55
سلام الهام جان. مثل همیشه دقیق و پرحوصله نوشتی. چه نقاشیهای قشنگی...مساحت سرامیکهای خونه ما کمه اما باید همین روهم در اختیارعلی وباران قراربدم.چه رنگ آمیزی خوشگلیییی....
الهام
پاسخ
سلام مونا جاناین نظر لطف شماست عزیزم فکر بسیار خوبیه و مخصوصاً برای علی عالیهالبته ایدۀ شما هم برای استفاده از دیوارهای حمام عالی بود
الهه مامان مبین
27 دی 93 18:14
وای الهام جون چه پست قشنگی من از دیدن نقاشی بچه ها کلی لذت میبرم .... خیلی دوست دارم وقتی بچه ها نقاشی میکشند رشته خودم گرافیک بوده و علاقه زیادی به رنگ و رنگ بازی دارم . با مبین هم خیلی کار میکنم . قربون علیرضای خوشگلم . نقاشیهاش عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییی هستند . از عکسها معلومه که خیلییییییییییییییییییییییییی علاقه داره . عزیز دلم همیشه موفق باشی
الهام
پاسخ
ممنون الهه جون.لطف دارید
الهه مامان مبین
27 دی 93 18:15
یه عالمه گل و بوس برای الهام جونم و پسر نازو خلاقم
الهام
پاسخ
قربان محبت تون عزیزم. ببخشید که مجبور شدم بقیۀ شکلک ها رو پاک کنم آخه کشیدگی شکلک ها خیلی زیاد بود و یه سری نوشته ها تو نظرات دیگه دیده نمی شد
مامان مرمر
29 دی 93 16:48
امان از دست این نقاش کوچولو یکی جلو این بچه رو بگیره چند روزدیگه جا کم میاره شماها رو هم نقاشی میکنه ها از ما گفتن
الهام
پاسخ
بعید هم نیست
مامان علی
2 بهمن 93 1:29
بابا ای ول داری علیرضا جونم.خداییش خیلی قشنگ از رو کارتن و سریال تصویرسازی کرده،خوشمان آمد پسر علی من اصلا نقاشی نمیکشه فکر کنم بخاطر چپ دست بودن وفرم نیمکره ها باشه! خوب من گوشه کنار خونه بیلبورد زدم!براش،تخته وایت ومازیک وپاستل. دفتر و......اما عمرا طرفشون بره! با ورت میشه. اولین اثر که شبیه چیزی باشه وخودش گفت خرس کشیدم امروز رو جزوه باباش کشیده بود خداییش کلی ذوق مرگ شدم. سرامیک خیلی خوبه ولی من خیلی سر میخورم!ودست پا هم که عاشق در رفتن! میگم چقدر رنگ امیزیشم خوبه فکر کنم منم باید بعد سه سالگی علی بفرستمش مهد انگار کاراییش بالاست!
الهام
پاسخ
شما لطف دارید خاله زهرا جانم هنوز زوده زهرا جان ایشالا کم کم علاقه مند میشه بهتره خودت شروع کنی به نقاشی تا علاقمند بشه و اگه نشد بی خیالش بشی تا وقتی که خـــــــــــــوب دلش خواست نقاشی بکشه و مهد هم خیلی تأثیر گذاره خرسش و حتما بذار ببینم
مامان علی
2 بهمن 93 1:37
من عاشق چشم وابرو کشیدن روی دفتر وکتاب ومیزم بودم!والبته کنار تختم روی دیوارش کلی نقاشی بود وقتی تومراسمات یا خونه تکونی تختم جمع میشد خیلی صحنه دردناکی واسه مامانم بود یادش بخیر روی میز دیوار مدرسم هم همیشه پر فرمول فیزیک وکلمه عربی بود!همه واسه تقلب به جلودستی متوسل میشن من به دیوار. ونیمکت. جلد زیردستیم! زنگ در خونه ها هم خیلی تفریح شیرینی بود حیف علی خونه نشینه وآدم گریز الا میبردمش کلی زنگ بزنیم وفرار کنیم! الهام خیلی این پست دلنشین وکودکانه مادرانه خلاقانه بود خسته اولمسن!
الهام
پاسخ
آفرینپس لابد باید در حال نقاش زبردستی باشی. نگو که نیستی که من دچار یأس فلسفی میشمچون من به هوای زبردست شدنِ علیرضا این همه به خودم سختی میدم و اجازه میدم روی سرامیک نقاشی بکشه حتما مامانت درک می کرده زهرا جان راه حل شما برای تقلب بهتر بوده چون لااقل اگه معلم می فهمید دیگران تو دردسر نمی افتادند و بخاطر تقلب رسوندن تنبیه نمیشدندمن اگه موقع تصحیح برگه ببینم دو نفر یک اشتباه ناجور رو تکرار کرده اند برگه هاشون و چک می کنم و اگه محرز بشه که تقلب کرده اند به هر دو نفر صفر میدم و برام فرقی نمی کنه کی از روی کی نوشته! چند بار تو امتحانات کلاسی این کار و می کنم و اصلا هم چهار چشمی بچه ها رو نمی پام! خودشون می فهمند که موقع تصحیح برگه ها متوجه تقلب میشم برای همین تو امتحانِ پایانی دیگه تقلبی در کار نیست زنگ زدن و فرار کردن هم که بسی حال میداد این نظر لطفته عزیزم شما خستۀ خوندنش نباشی
مامان علی
2 بهمن 93 1:41
با کلی تاخیر و شرمندگی زیارت قبولی مارو به اخوی برسونین چشتون روشن،الهی به زودی خانوادگی برین،زیارت قم ومشهد تون هم قبول حق.ایشالله. همیشه به سفر وگشت ودل خوش بگذره
الهام
پاسخ
قربانِ لطفتون زهرا جان ایشالا قسمت ما و شما و همۀ آرزومندان بشه
فهیمه
5 بهمن 93 21:53
علیرضااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا جون به فکر مامان الهام هم باش جیگر پسر شیطون و هنرمند هنر نزد ایرانیان است و بس
الهام
پاسخ
سعی می کنم قربانِ لطف تون خاله جونم