علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

دارم روی حفظ تعادلم کار می کنم....

1391/12/14 13:16
نویسنده : الهام
264 بازدید
اشتراک گذاری

امروز من و مامانم از صبح تنها بودیم و کلی بازی کردیم ....الان دیگه همه بازی هامون تموم شده و من دیگه داره حوصله ام سر میره...

Yellow Head Funny Smiley

بابایی هم که همیشه خسته ست و طبق معمول نمی تونه با من بازی کنه...باید هر طور شده خودم و سر گرم کنم که یه وقت خدای نکرده تو این خونه دچار یاس فلسفی نشم!!!!!Yellow Head Funny Smiley

اولین کار سرگرم کننده ای که به ذهنم می رسه اینه که موقع عوض کردن پوشک فرار کنم و مامانم دنبالم کنه ولی طفلک مامانی امروز سر کار هم رفته و حسابی خسته ست و خیلی نمیتونه سر به سرم بذاره و یه کوچولو میاد دنبالم و بعد میره به کار خونه برسه...

همین طوری که دارم دنبال یه چیز جالب می گردم عابر بانک بابایی یواشکی به من چشمک می زنه و میرم سراغش....

میخوام ببینم میتونم اونو رو سرم نگه دارم که نیفته و هم زمان راه برم...

من تلاشم و می کنم که روی سرم نگهش دارم ولی نمی دونم چرا می افته....

الان حداقل 50 باره که این کار و کردم ولی نشده. باید از خودم خلاقیت به خرج بدم. بهتره جلوی بوفه بشینم تا خودم و تو آینه ببینم این طوری بهتر می تونم کنترلش کنم...

ای وای بازم افتاد .... ولی من که بی خیال نمی شم بازم به تلاشم ادامه میدم...

چند روزه که هر چی رو می بینم سعی می کنم بذارمش روی سرم و راه برم. در ادامه تلاش برای حفظ تعادل بالاخره تونستم چند تا از لگوهامو روی سرم نگه دارم و باهاش راه برم البته منتظر عکس هاش نباش چون حافظه دوربین مون پر شده و مامانم فعلا فرصت نکرده خالیش کنه. منم می تونم از این فرصت استفاده کنم و یه نفس راحت بکشم.چون تا چند روز نمیتونه دسته گل هایی که به آب میدم رو گزارش کنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

آرام خانوم
15 اسفند 91 12:12
ای جانم خاله کار کن.
تو میتونی


مامان امین از وبلاگ (همه وجودم امین جان)
22 اسفند 91 11:26
آفرین عزیزم چه پشتکاری داری ماشالا مامان الهام سبک نوشتنتون رو خیلی دوست دارم .


قربونت عزیزم