واکسن 18 ماهگی
بالاخره طلسم واکسن 18 ماهگی من شکست و بعد از یک تاخیر 25 روزه امروز صبح و با کلی برنامه ریزی رفتیم مرکز بهداشت برای واکسن...آخه میدونی من یه مدت بخاطر آنفولانزا و اسهال و استفراغ تب داشتم و نمیشد واکسن بزنم....
من بقیه واکسن ها رو به خوبی و خوشی و بدون هیچ ناراحتی پشت سر گذاشته بودم. و مامانم هم تا چند روز پیش به هوای واکسن های قبلی شاد و خندان بود و نگرانی نداشت....
نگرانی مامانم از اونجا شروع شد که با چند تا از دوستاش صحبت کرد و اونا گفته بودند واکسن 18 ماهگی از همه بدتره....
امروز من که نمیدونستم چه خبره خوشحال و خندان سوار کالسکه شدم و با مامان به مرکز بهداشت که دو کوچه پایین تر از خونه ماست رفتم.ولی مامانم به نظر می رسید یه کم استرس داره...البته فکر نکنی به اندازه روزی که می رفت کنکور بده...یه کم استرس داشت...
رفتیم برای قد و وزن و من همش بهانه می گرفتم آخه میدونی فکر می کردم مامانم میخواد منو پیش اونا بذاره و بره مثل وقتی که میبره مهد و میذاره میره....
خدا رو شکر همه چی خوب بود.فقط گفتند قدم در حد متوسطه و بلند نیست و باید روش کار بشه.....حالا چه کاری میخواند رو من بیچاره پیاده کنند خدا میدونه....
و بعد نوبت واکسن بود...هنوز نرفته بودم تو اتاق که نگران بودم آخه دیدم همه نی نی ها وقتی از تو اتاق میان بیرون گریه می کنند.من و مامان رفتیم داخل و دو تا آمپول جانانه نثار دست مبارک شد و چشمت روز بد نبینه چنان جیغ های بنفشی می کشیدم که صدام همه مرکز و برداشت...
یه وقت فکر نکنی من ترسیده بودم اصلللللللللللللللللللللللللللا.... من فقط داشتم ولوم صدام و امتحان می کردم....
مامانم میگه نترسیده بودم درد هم نداشت فقط جو اونجا خیلی سنگین بود!!!!!!
خدا رو شکر الان خوبم و مشکلی نیست..... مامانای مهربون شما هم نگران نباشید اسمش بد در رفته بد نیست.....
به امید واکسن شش سالگی که خودم تو وبم خاطرشو بنویسم و تایپ کنم....