علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

عنوان ندارد

1393/5/19 23:58
نویسنده : الهام
5,106 بازدید
اشتراک گذاری

متاسفانه در سانحۀ سقوط هواپیمای طبس من نزدیک ترین دوستم رو از دست دادم. مهدیه جون مامان آوینا رو همۀ شما می شناسید. دوستی که سیزده ساله باهاش ارتباط دارم و خیلی بیش تر از خواهرم که از من دوره با ایشون ارتباط داشتم.

و پسرم نزدیک ترین و صمیمی ترین دوستش آوینا جون و از دست داد. همون که ممکن نبود تو هر پست وب علیرضا اسمی ازش نباشه

و همسر و برادرم صمیمی ترین دوست و برادرشون مجید آقا رو از دست دادند.

عزادار شدیم، به همین سادگی!

لطفا همین حالا برای شادی روحشون حمد بخونید

در چند روز آینده برای شرکت در مراسم خاکسپاری عازم شهرستان هستیم

نگران مان نباش حال همۀ ما خوب است اما تو باور مکن

مهدیه جون و همسرشون از کارکنان معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری (ستاد توسعه فناوری نانو) بودند و متخصص در حوزۀ نانو تکنولوژی

به وب آوینا جون سر بزنید و با نوای "یه توپ دارم قلقلیه" همراه بشید. نوایی که تا ابد تو وبش پخش خواهد شد

وبلاگ آوینا جون

پسندها (11)

نظرات (51)

مامان آرمینا
20 مرداد 93 0:20
نه اصلاباورم نیمشه .خدای من .آوینا جون رفت .خاله مهدیه رفت.اصلا نمیتونم باور کنم .
مامان مريم
20 مرداد 93 0:30
عزیزم آوینای مظلوم و پاک .الهام جون بخدا نمیتونم جلوی اشکام رو بگیذم خدا صبرتون بده.خدا رحمتشون کنه .روحشون شاد باشه.
مریم مامان آیدین
20 مرداد 93 1:47
واااااااااااااااااااااااای الهام جون باورم نمیشه...... خون تو تنم یخ کرد.....واقعا ؟؟؟ خدایااااااا چرا؟؟؟ وااااای اصلا نمیتونم هضمش کنم... یعنی ما از چند دقیقه بعدمون هم بی خبریم.... همین آوینایی که تو تولد قمری با علیرضا بود؟؟؟همون آوینایی که تو همه پستات عکسش و اسمش بود؟؟؟خداااا هر سه با هم بودن؟؟؟ الهام جونم میدونم الان چه حسی دارین.....خودت....همسرت....و حتی علیرضا.... خدا بهتون و خانوادشون صبر بده.....باور کن حالم بده نمیدونم چی باید بنویسم؟؟؟
مامان ناهید
20 مرداد 93 2:46
مامان ناهید
20 مرداد 93 2:52
سلام واقعآ الهام جون خیلی متاسف شدم بهتون تسلیت میگم اونقدر ناراحت شدم که انگار نزدیکان خودم بود بیشتر ازاون موقعی که به وبشون رفتم وخاطرات وعکسهای به جا مانده شون را دیدم نمی دونم احساسم را چه جور بیان کنم سرم داره منفجر میشه چقدر شب اون صحنه های وحشتناک را از تلویزیون دیدم گریه م گرفت وغصه خوردم ولی نمی دانستم یکی از اون مسافران دوستان وبی خودمان هستن چقدر دنیا بی رحمه چقدر دلم می سوزه آخ نمی دونم چی بگم خدا به خانواده شون وشما صبر بده وخدا رحمتشون کنه الهام جون می دونم الان چی دارید میکشید خدا بهتون صبر بده
مامانی فاطمه
20 مرداد 93 7:07
الهی بمیرم وای خدایااااااااااااااااااااا
مامان مریم
20 مرداد 93 8:59
سلام عزیزم خیلی متاثر شدم بحدی که بدون اینکه خودم بخوام توی محل کار جلوی چشم این همه همکار اشکم داره می ریزه ما همه توی این وبلاگ باهم یه خانواده هستیم اگه یکی خار تو پاش بره بقیه متوجه بشن ناراحت می شن چه برسه اینکه این عزیزان رو از دست بدیم خدا بهشون جایگاه والای تو بهشت بده و به خانواده اونها و شما صبر
مامان پریسا
20 مرداد 93 9:56
روحشون شاد و یادشون گرامی
مامان ایمان جون
20 مرداد 93 11:17
وای خدای من , اصلا باورم نمیشه , آخه چطور ممکنه؟؟؟!!! خییییییییییییییییلی ناراحت شدم , خدا به خونواده هاشون و همینطور شما صبر بده , خیلی وحشتناکه , روحشون شاد.
مریم(مامان کیان)
20 مرداد 93 11:48
اصلا باورم نمیشه خدا رحمتشون کنه الهی غم آخرتون باشه
مامان الی(الهام)
20 مرداد 93 11:59
وااای خدای من عکسهای به جامانده و خاطراتش در وبلاگ واسه کی نوشته شد پس......خدایا اشک اونم رو برید........تاحالا به آهنگ یه توپ دارم قلقلی اینقدر اشک نریخته بودم......خدا صبرتون بده...صبرمون بده
ارام
20 مرداد 93 12:28
خيلي دردناكهروحشون قرين رحمت الهي باشه...
مامان سویل و آراز
20 مرداد 93 13:54
سلام الهام جون واقعا نمیدونم چی بنویسم و چطوری دلداری بدم هنوزم باورم نمیشه اوینا کاظمی که صبح اسمشو لیست جان باختگان خوندم همان اوینا جانمان که همیشه اسمش در بیشتر پستهای علیرضا جان بود باشد خدا رحمتشون کنه و جاشون بهشت و مزارشون پرنور باشه نه تنها از دست دادن عزیزی مثل این خانواده به شدت ناراحتم کرد بلکه داغدار شدن دوست عزیز و مهربونم و خانواده ش غصه دارم کردم خدا صبرتون بده
مامان فرنيا
20 مرداد 93 14:51
تسليت ميگم خيلي دردناكه خدا صبر بده به همه بازماندگانشون
مامان جونم(سوگند من)
20 مرداد 93 16:30
بمیرم الهی عزیزم به خدا الان پستتو خوندم کلی اشک ریختم خدا رحمتشون کنه نمی دونم چی بگم واقغا متاثر شدم دیروز وقتی گفتی دوستان منم بودند انقدر خدا خدا کردم اونهانباشند قسمتشون بوده ببخشید واقعا نمی تونم دیگه چیزی بنویسم
مامان بهناز
20 مرداد 93 16:41
سلام الهام جون تسلیت میگم خیلی ناراحت شدم .2 نصف شب که این پست رو خوندم واقعا هنگ کردم باورم نشد .اویناجون خوشگل و مهربون با مامان و باباش از بینمون رفتن.اون لحظه نتونستم برات نظر بزارم .بخدا تا خود صبح نخوابیدم.همش به حادثه و بی وفایی دنیا فکر کردم . برای خونواده هاشون غصه خورمخدا رحمتشون کنه و به شما و خونواده هاشون صبر بده. خیلی سخته جای خالیه یه دوست صمیمی رو تحمل کرد
☆مامان سپهر☆
20 مرداد 93 16:48
سلام . خدا رحمتشون کنه. روحشون شاد. خدا به خانواده هاشون و به شما صبر بده. داغ عزیزان خیلی سخته. دیشب تا صبح داشتم به آوینا و خونوادش فکر میکردم. واقعا خیلی دردناکه.نمیدونم چی بگم.
مینا
20 مرداد 93 17:29
خدا رحمتشون کنه.خدا به شما و خانواده ی داغ دیده اش صبر بده و امیدوارم به حق علی خدا باعث و بانی این ماجرا رو از رو زمین به بدترین شکل موجود بر داره!!!
mahtab
20 مرداد 93 17:52
سلام خدا میدونه چه حالی دارم؟ تا حالا تو وبشون نرفته بودم اما تا عکس علیرضا رو اونجا دیدم منقلب شدم البته چه فرقی میکنه دوستتون بودن یا نه؟! البته که برای شما سخت بوده اما هرچی باشه با دیدن عکس معصومش خیلی منقلب شدم امروز متوجه شدم براشون این اتفاق افتاده وااای که چقدر دردناکه این اتفاق خدا به خونواده هاشون و دوستانشون از جمله شما صبر بده و کمک کنه این اتفاقا نیفته دیگه
مامان امیرعلی گلی
20 مرداد 93 18:05
خیلی ناراحت شدم خدا رحمتشون کنه خدا بهنون صبر بده الهام جون
زهرا مامان ایلیا جون
20 مرداد 93 22:25
سلام الهام جون خدا بهتون صبر بده خدا به خانواده اون تازه در گذشته ها صبر بده خیلی متاسف شدم خیییلی اولش که امدم تو وب فقط تعجب کردم و گریه ام گرفت که متاسفانه ادرسم برات نیوفتاده بود بعدش رفتم به وب اوینا سر زدم و فقط گریه کردم فقط حسرت خوردم علی رضای نازم دوست خوبی رو از دست داد و همین طو ر شما
❤مامان محمد و ساقی❤
20 مرداد 93 23:07
روحشون شاد باعث تاسف که همچین عزیزانی رو از دست بدیم
مامان کیامهر
20 مرداد 93 23:50
وای الهام جوونم آوینا عزیز دلم
مامان کیامهر
21 مرداد 93 0:06
الهام جون خوابت تعبیر شد
صدف
21 مرداد 93 0:12
یا فاطمههههه خدایا .... این چه پستیه دارم میخونم .... وایییی اصلا باورم نمیشه . خدایا آخه چرا ... کی فکرشو میکرد !!!! آوینا ... آخه چرا ؟!!؟ ای خدا....
مامان فریده
21 مرداد 93 0:21
الهام عزیز دیشب که وبلاگت را باز کردم و این خبر را خوندم اصلا باور نمیشد چند بار متن را خوندم و همش میگفتم لابد اشتباهه...مگه میشه...انقدر حالم بد شد که که نتونستم حتی تسلیت بگم... میدونم عزیزم خیلی خیلی سخته...فقط میگم خدا صبرتون بده...ان شالله جاشون تو بهشته و خدا صبر تحمل این مصیبت را به همه ی خانواده های داغدار این عزیزان میده
♥مامان آمیتیس و علی♥
21 مرداد 93 1:45
وای اصلا باورم نمیشه دیروز اسم آوینا کاظمی رو لیست فوت شده ها دیدم پیش خودم گفتم دختر کوچولو موقع رفتن به بهشت چقدر ترسیده اصلا فکرشو نمیکردم یکی از نی نی وبلاگیها باشه انشاا... روحشون شاد باشه
محبوبه مامان الینا
21 مرداد 93 7:39
تسلیت میگم.خداوند رحمتشون کنه
خاله منیره
21 مرداد 93 8:35
وای،فقط گریه کردمو باورم نمیشه...خدا رحمتشون کنه،هیچی نمیتونم بگم
مامانی ماهان جون
21 مرداد 93 10:41
ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا..همه تن و بدنم مور مور شدواقعا متاسف و ناراحت شدم روحشون شاد و غرین رحمت الهی
مامانی ماهان جون
21 مرداد 93 10:42
کاش اصلا نمیشناختمشون................اینجوری خیلی راحتر بود
الهام مامان امیر علی جون
21 مرداد 93 11:52
خیلی دردناکه. اشکام متوقف نمیشه. خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا شعره وبشون رو گوش دادم با صدایه آ وینا جان.دیگه حالم بدتر شدددددددددد
فاطمه
21 مرداد 93 13:20
سلام منم تسليت ميگم واقعا ناراحت شدم. به اولين مطلب وبلاگ آوينا نگاه كنيد نوشته به دفتر خاطرات دخترمون خوش آمديد و تاريخش 19/5/92 هست. دقيقا يك سال بعدش اين صانحه اتفاق افتاده.خدا رحمتشون كنه.
مامان نازنین جون
21 مرداد 93 13:21
اصلا باورم نمیشه خواهر ،خدا به خونواده ش وهمچنین شما صبر بده روحشون شاد ویادشون گرامی
مامان مانی
21 مرداد 93 16:17
در حالی که بغض سنگینی گلوم رو می فشاره و این بغض ترکید برای آوینای معصوم و خانواده اش هیچ حرفی ندارم که بگم جز اینکه روحشون شاد الهام جون تسلیت و یه تسلیت دیگه برای علیرضا که قطعا نبود آوینا براش سنگین و سخت تموم میشه
آیداکوچولو
21 مرداد 93 17:21
سفرشون به خیر وروحشون شاد
ساناز
21 مرداد 93 18:15
زهرا مامان ایلیا جون
22 مرداد 93 3:27
الهام جونم نیستی عزیزم میشه وقتی امدی بهم بگی اخه چی شد و چرا این اتفاق افتاد این که میگن خودشونم میدونستن که هواپیما نقص داره درسته وااای لحظه ای یادم نمیره چه بلایی سرشون امده از اونهایی که نجات پیدا کردن خبر داری اونهاا چطوری جون سالم به در بردن وااای اون بچه 1 و نیم ساله که میگن پدر و مادرش مردن ..درسته دارم دیدنه میشم دلم میخواد این مملکت از بین بره از همه چی خسته شدم اون از اوضاع اب و هوامون گوشت و مرغهای مشکوکمون حالا هم که لبنیال و شیر پر چرب همه اینا به اضافه سقوط هواپیما و از همه بدتر بی اعتنایی دولت نصبت به این همه مشکل ادم به کجا پناه ببره
الهام
پاسخ
زهرا جون با عقل جور درنمیاد کسی بدونه هواپیما نقص داره و سوار بشه حتی اگه کس دیگه ای هم این کار و بکنه من شک ندارم مجید آقا این کار و نمی کرد این از هواپیماشون اینماز شایعاتشون
مامان پارسا
22 مرداد 93 12:11
تسلیت میگم بخدا بزور خودم رو نگه داشتم تو محیط اداره اشک نریزم خیلی بهم ریختم خیلی خیلی دردناکه
مامان پارسا
22 مرداد 93 12:16
مجید آقا بابای آوینا بوده؟؟؟؟ دیروز تو شهر ما یک تصادف اتفاق افتاد 5 نفر سرنشین یک ماشین باهم تو تصادف کشته شدن راننده ماشین برادر رئیس اداری و مالی ما بود 2 تا از مسافرها زن و شوهر بودن خانومه 8 ماهه باردار بوده دیروز به خاطر اونا کلی متأثر شدم و امروز به خاطر مامان مهدیه و آوینا
الهام
پاسخ
بله
مامان فهیمه
22 مرداد 93 15:14
الهام جون خدا بهتون صبر بده خیلی ناراحت شدم در غمتون شریکم...................
سحر
23 مرداد 93 8:33
سلام الهام جون، واقعاً از صمیم قلب بهتون تسلیت میگم. وقتی به این قضیه فکر می کنم کل بدنم می لرزه، از روزی که این خبر رو شنیدم و خاطرات وبلاگ شما و وبلاگ آوینا رو خوندم داغون شدم و شبها خوابم نمی بره. تازه من با این خانواده هیچ آشنایی نداشتم ولی به عنوان یه انسان از غم از دست دادن این 3 عزیز خصوصاً آوینا کوچولو که هنوز دنیا رو به خوبی لمس نکرده بود واقعاً اندوهگینم. فقط می تونم بگم خدا به شما و خصوصاً خانواده های این دو عزیز یعنی مهدیه جون و آقا مجید صبر بده تا بتونند این داغ رو تحمل کنند، واقعاً داغ کمرشکنیه. خدایا روح این عزیزان رو در بهشت خودت قرین رحمت کن. الهی آمین راستی من تو وبلاگم اطلاع رسانی کردم.
عمه زهرای باران عشق زندگی
23 مرداد 93 12:49
امروز صبح مامان باران جان به من زنگ زد و این اتفاق رو تعریف کرد..حالم بسیار بد شد. بغض غریبی گلوم رو فشار میده. اون سه که با همند و جاودانه شدند اما بازماندگان چه کنند با خاطراتشان و با غم انگیز ترین شعر کودکانه ی دنیا. هیچوقت با یه توپ دارم قلقلیه اشک نریخته بودم
یگانه جون
25 مرداد 93 14:43
یه توپ دارم قلقلیه داره منو می کشه..... خداااااااااااااااااااااااااااااااااا..... آویناجون رفت...مهدیه جون رفت؟؟؟؟؟؟نه نمی خوام باور کنم نمی دونم چه جوری جلوی اشکام رو بگیرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان عليرضا
25 مرداد 93 15:44
وای الهام جونم انقدر الان ناراحتم که نمیتونم هیچی بنویسم.چند روزی نتم قطع بود و بی خبر از همه جا.هیچی نمیتونم بگم و بنویسم برات غیر از اینکه خدا بهت صبر بده چون میدونم چقدر برات عزیز بودن. خدا انشاا...به خانوادشون و شما صبر بده
زینب مامان نازنین زهرا
26 مرداد 93 14:07
سلام ... خیلیییییییییییییییی ناراحت شدم ... چقدر راحت با جون آدما بازی میکنن ... نمیدونم چی بگم ... خدا به خانواده و دوستانشون صبر بده انشالله
مامان ثمین
27 مرداد 93 22:01
الهی من بمیرم همه داغ دل دارند منم همین طور پیش من بیا
الهام
پاسخ
الهی که هیچ وقت داغ نبینی دوستم
نارگون
29 آذر 93 18:56
خیلی سخته خدا رحمتشون کنه
الهام
پاسخ
ممنونم بابت همدری تون خدا رفتگان شما رو هم قرین لطف و رحمت کنه
محمد
2 بهمن 93 13:47
بروزم با مطلب "10 ماده غذایی مفید برای زنان" به منم سربزن.
الهام
پاسخ