عدسی خیلی خوشمزه ست...
من تازه از حموم اومدم و مامانی لباسامو پوشیده و یه ظرف از عدسی که پخته برام آورده تا بخورم و خودش رفته تو آشپزخونه....
این کارشو خیلی دوست دارم میخواد منو مستقل بار بیاره....
من فکر می کنم مامانی زحمت کشیده برام عدسی پخته و باید همشو بخورم...اصلا فکر نکنید من خیلی گرسنمه و یا از قحطی در اومدم...نه من فقط به خاطر این که دل مامانم نشکنه دارم می خورم...اصلا خودت ببین و قضاوت کن...
خسته نباشی مامانی حالا باید دوباره منو ببری حمومیییییییییییییییییییی!!!
احساس می کنم مامانم یه خورده شوکه شده و میخوام روحیه شو عوض کنم پس هوس می کنم شادی کنم و شروع می کنم به دسسسسسسسسسسسسست دسسسسسسسسسست...
و حالا با دو قاشق اقدام به خوردن می کنم که مامانم خییییییییییلی خوشحال باشه...مامانی برو خوش باش و حالشو ببر....
ممنونم مامانی که اجازه دادی هم حال کنم و هم غذا بخورم...دیدی چقدر خوب غذامو خوردم...حالا فقط باید لباسامو بشوری...کثیف شدن لباسام به این همه حالی که از غذا خوردن بردم نمی ارزید؟؟؟؟؟(اینم یه روش برای این که وقتی لباسامونو کثیف می کنیم از دل مامان در بیاریم...)