امپراطور میز...
قبلا که من تازه راه افتاده بودم مامانم هر وقت میخواست یه چیزی رو یه جای امن بذاره که از دست من در امان باشه میذاشت روی میز نهارخوری....
بعد از مدتی که من قد کشیدم دیگه لبه های میز تبدیل شد به مکانهای ناامن...
و الان به لطف قد کشیدنم همه جای خونه در اختیار منه و اینک این منم علیرضا، امپراطور میز...
و دیگه همه جا در اختیار منه...زیر میز، بالای میز، این یکی میز، اون یکی میز... و روی اُپن که میتونم به راحتی بهش دسترسی داشته باشم...
حالا تا حوصلم سر می ره دیگه لازم نیست منت کسی رو بکشم که منو یه لحظه بذاره رو میز و سریع بیاره پایین، حالا دیگه خودم به طور خودمختار میرم رو میز اونم با کلی بند و بساط...
اومدم روی میز و دارم بازی می کنم....
و این هم یه حرکت آکروباتیک حرفه ای...
چرا میخندی معلومه که هم آکروباتیکه و هم حرفه ای....میدونی چرا؟؟؟؟کدوم یکی از شما میتونید دراز کشیده رانندگی کنید اونم تو یه همچین جادۀ لغزنده ای؟؟؟!!!!
دائم ماشین هام و باید رو میز حرکت بدم دلم نمیاد روی زمین ناصاف حرکت کنند آخه بابام میگه لاستیک خیلی گرونه و منم دلم نمیخواد لاستیک های ماشینم ساییده بشه واسه همین اومدم روی میز تلویزیون رانندگی کنم...
و این هم از امپراطوری میز تلویزیون خونه مادرجونم...من همه جا برای خودم امپراطوری دارم مخصوووووووووووووووووووووووصا خونه مادرجونم.....دوست دارم مادر جونییییییییییییییییییییییی....
به امید روزی که دسترسی به سقف خونه میسر بشه...(اینو از اخبار تلویزیون یاد گرفتم...موقع نشون دادن ماهواره های ساخت ایران میگه...)