کاربردهای سطل زباله!!!!
مامانم برای اتاق خواب هامون دو تا سطل خریده تا کاغذها و آشغال ها رو بریزیم توش ولی تو این یه سال دریغ از یه آشغال که تو این سطل ها دووم آورده باشه و شده اسباب بازی اینجانب...
قبلا من از این سطل ها به عنوان کلاه استفاده می کردم و پس از مدتی در نتیجۀ گذشت زمان فهمیدم که اگه توش آواز بخونم خیلی صدای زیبایی به گوشم میرسه و به عبارتی شد وسیلۀ لهو و لعب!!!!
الان دیگه دیدگاهم فرق کرده و از سطل ها به این صورت استفاده می کنم:
اول از همه تریپ گِل لگد کردن به خودم می گیرم و مطابق شکل حالشو می برم.
و بعد میتونم به عنوان تریبون ازش استفاده کنم و آواز بخونم:
و میشه کنارش بشینم و فیگور سینمایی بگیرم و از بودن در کنارش احساس غرور کنم:
و آخر شب که مامانم بساطم و جمع می کنه و می ریزه تو سطل که خونمون یه نفس بکشه،میشه دور از چشم مامان سطل و برد تو آشپزخونه و بساط و روی سرامیک ها پهن کرد و یکی یکی همه رو ریخت کف آشپزخونه و با سر و صدای ایجاد شده کلی حال کرد...
دمپایی ها مو عشقه....
و بعد از تخلیۀ کامل سطل ها شروع می کنم به آواز خوندن اونم نه با یه سطل با دو تا به شیوۀ حرفه ای...
و حالا آزمایش می کنم ببینم آیا قادرم یه سطل رو به صورت وارونه بذارم داخل یه سطل هم اندازه خودش..
و چون می بینم از این کار نتیجه ای عایدم نمیشه بی خیال می شم و میرم سراغ محتویات سطل ها..
و حالا از دست مکعب هایی که نمی تونند خودشون و روی هم نگه دارند و مرتب می افتند عصبانی می شم و همه رو با پرت کردن این ور و اون ور تنبیه می کنم و با هر صدایی که ایجاد میشه چشام و به هم می زنم غافل از این که ممکنه همسایه ها فردا بخاطر ایجاد سر و صدا به مامانم تذکر بدند و مامانم شرمنده شه...
و حالا که مامان منو بخاطر ایجاد سر و صدا از آشپزخونه اخراج می کنه مهاجرت می کنم به روی میز وسط و با سطل هام یه پرتگاه درست می کنم و میخوام عکس العمل این آقا پلیس تو ماشینم و در مواجهه با خطر ارزیابی کنم...
ای وای همه جا داره تاریک میشه. وقت خوابه و مامان داره یکی یکی لامپ ها رو خاموش می کنه! آقایون پلیس شرمندۀ اخلاق ورزشی تون این شما و این هم پرتگاه! بی زحمت خودتون برای نجاتتون تلاش کنید چون من باید تا کاملا خونه تاریک نشده خودم رو به یه جای امن برسونم...
بای ی ی ی ی .... بای ی ی ی ی ی ...تا بعد...
راستی شب شما دوست خوبم هم بخیر..با آرزوی خوش خوابی....نه ...خوابی خوش.