علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

املت میخورم..حالشو می برم..

1392/2/23 15:37
نویسنده : الهام
542 بازدید
اشتراک گذاری

مامانم خیلی گرفتاره باز لحظه سخت سر کار رفتنه و باید منو بذاره مهد و داره وسایلم و چک می کنه که چیزی رو از قلم ننداخته باشه!

طبق معمول یه مقدار از غذامو میده تا بخورم که اگه تو مهد دیر بهم غذا دادند ضعف نکنم خدای نکرده!!!!

چون عجله داره و باید وسایل خودش رو هم مرتب کنه یه مقدار املت میذاره جلوم تا خودم بخورم و حالشو ببرم...

منم دارم املت خوشمزه می خورم و عمیقا در حال فکر کردنم. دارم به این فکر می کنم که این آقای مزرعه دار تو کارتون بعبعی ناقلا چرا تو روزهای آفتابی هم یه لباس بافتنی!!!یقه اسکی!!! با یه کاپشن !!! می پوشه؟؟؟؟(تا بحال دقت کرده بودی؟؟)

که یهو با صدای مامانی که میگه:" وای داری چیکار می کنی علیرضا؟؟؟" تمرکزم به هم می خوره!؟

به لطف وجود نی نی وبلاگ مامان خیلی آه و ناله نمی کنه و فقط میره دوربینشو میاره و ما باز یک سناریو در پیش داریم....خدا بخیر کنه...

و اینک این منم علیرضای املت خورِ...مودبِ.... حرف گوش کن...

آخه می دونی من در حال خوردن بودم که یه مقدار از املت افتاد رو دستم وقتی اومدم مثل بچه های مثبت اونو بردارم که کثیف کاری نشه چسبید به دستم و بهم گفت که:" من املت نیستم، من املت نیستم، من چسبم می تونی با من بازی کنی" باور کن .. منم احساس کردم این املت می تونه چسب خوبی باشه و مثل گِل عمل کنه پس می تونستم باهاش گِل بازی کنم...این طوری...

قاشقم و پرت کردم کنار و از دستام برای املت بازی کمک می گیرم...و حالاست که دس دسی حال میده.. چرا که نه؟؟؟آخه می دونی دستام به هم می چسبه خیلی با حاله...این طوری..

و حرکات موزون رو هم چاشنی اش می کنم تا به دل مامانی بشینه اساسی..

و حالا برای این که دل مامانم نشکنه یه مقدار هم میخورم...

و بخاطر خوش اومدن مامان دستم و مشت می کنم و تا آرنج تو حلقم فرو می برم...

و به شیوۀ زمان نوزادی از انگشت شصتم هم کمک می گیرم...

وای بچه ها اوضاع خیلی بی ریخته و مامان در حال عکاسی حسابی داره غر می زنه بهتره خودم و براش لوس کنم...آخه می دونی مامانم درسته الان وقت نداره و چیزی نمیگه ولی تنبیه های بلند مدتی داره که بد جور حال می گیره از آدم ...

و حالا شروع پروسۀ لوس بازی..

اصلا مامانی من تسلیمم.. من اصلا به املت کاری ندارم..املت ها چسبیدند به من و ولم نمی کنند..

مثل این که بی فایدست بچه ها کارم ساخته ست...شاید اگه املت باقی مونده رو هورت بکشم مامان بخنده....آخه می دونی رضایت مامان برای من در درجۀ اول اهمیت قرار داره...خودت می بینی که...

هورت میکشم و هم زمان از  بودن سرم به سمت آسمون استفاده می کنم و با یه تیر دو نشون می زنم وسط هدف و از خدا بخاطر این املت خوشمزه تشکر می کنم...

و حالا دیگه خیلی دیرمون شده بچه ها  و من و مامانم باید بریم...اول از همه مامان بیچاره من باید منو از این اوضاع دربیاره....

از روز شنبه تا الان مامان منو تنبیه!!! خوب نه تحریم کرده و خودش بهم غذا میده و لذت خود غذا خوردن و ازم دریغ کرده...

شما می دونی چرا؟؟؟من که طبق دستور مامانی یه قسمت از پارچه ام و زیرم پهن کردم روش نشستم و بقیه پارچه رو کشیدم رو پاهام و فقط دارم غذا می خورم همین!!!

نی نی های عزیز قدر مامان های تنبیه نکن خودتونو بدونید. چون که خونه ما با سربازخونه برابری می کنه..و شعار مامانم اینه" کار خوب شایستۀ تشویق و کار بد سزاوار تنبیه است..." و این در تناقض با حرف بابامه"به کار بد لبخند می زنیم و به کار خوب بلند بلند می خندیم" و من با شیوۀ بابام خیلی حال می کنم...چاکریم بابایی...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان آرمينا
23 اردیبهشت 92 21:36
از دست اين عليرضاي شيطون كلي خنديدم .
محكم ببوسش خيلي كاراش شيرينه ولي با يه عالمه ريخت و پاش و كار واسه مامان درست كردن

مرسی عزیزم.واقعافقط کار درست می کنه. چه میشه کرد...
مامان عبدالرحمن واویس
24 اردیبهشت 92 0:03
واااااااااااااااااااااای پسرچیکارکردی باخودت شیطونالهام جون فک نکنم توخونه لحظه ای هم بتونی اروم بگیری بااین دسته گل به اب دادنای علیرضاجون
ازطرف من حسابی ماچش کن

آره عزیزم.متاسفانه مدام باید در حال رفع و رجوع کردن دسته گل های شازده باشیم.خدا رو شکر...
مامان امین
24 اردیبهشت 92 7:19
الهی خاله دورت بگرده ، تو که همه ی املت هاتو هدر دادی، روی پارچه و لباس و دستت، فکر نکنم چیزیشو خوردی.
الهام جون ماشالا این پسر خوشملتون خیلی بامزه هست .

آره فهیمه جونم.همه زندگیم املتی شد!!
الیما
24 اردیبهشت 92 7:54
سلام علی رضا دوست خوب امیر رضا
آفرین مامانش که اجازه می دی خودش غذا بخوره
من تنبلی می کنم ...راستی دکترش گوجه رو مجاز دونسته؟؟؟

آره از نه ماهگی می تونه بخوره.الان دیگه غیر از هله هوله و کاکائو همه چی بهش میدم.
الیما
24 اردیبهشت 92 14:24
سوالم برا اختلاف اون یک سال بود
الان حل شد مشکلم ..

شدمنده عزیزم.متاسفانه محاسباتم بد جور اشتباه شد!!!
پرهام ومامانش
25 اردیبهشت 92 23:27
نوش جونت