هندونه بازی
ساعت حدود دوازده شبه و من و مامانی و بابایی از بیرون اومدیم...
تو ماشین خواب بودم و تا اومدم خونه و یه کم چشم و باز کردم و زیر چشمی یه هندونه دیدم به سرعت برق از جا پریدم و رفتم هندونه بازی...به این سبک...
هندونه بهترین وسیله برای دس دسی کردنه آخه می دونی وُلوم دس دسی رو خیلی می بره بالا و حال کردن منو از دس دسی مضاعف می کنه...
یه هندونه می تونه صندلی خوبی باشه منتها به شرط این که بتونی متعادل روش بشینی منظورم اینه که تعادلت و حفظ کنی دیگه....این طوری..
ای وای...یکی منو متعادل کنه که نیفتم....
و حالا که تونستم روش بشینم می تونم از این تریبون استفاده کنم و آواز بخونم:
دقو دقو دقو دقو دکو دکو دکو دکو اُخ خ خ خ خ خ خ خ خ ....
و اندکی بعد همه جا تاریک میشه و وقته خوابه...ولی من که تازه بیدار شدم و خوابم نمیاد...کاش می شد بازم بتونم آواز بخونم....(نگران خراب شدن هندونه نباش وقتی بازش کردیم سفید بود...من خودم از اول از درونش آگاه بودم بخاطر همین ازش سواری گرفتم...)
و فردای اون روز از صبح زود مرتب دست مامان و می گیرم و می برم سر یخچال اندر طلب هندوانه...
و بعد از خوردن هندونه میرم سراغ پوست هندونه...
و اینک این من و پوست هندونه و ماشین فاطمه که چند روز پیش ازش قرض گرفتم....البته به زور!!!!
میخوام با پوست هندونه برای ماشین فاطمه سایبون درست کنم...
و حالا پوست هندونه رو با ماشین فاطمه ببرم دَدَررررررررررر....
و حالا جهت استراحت میشه روش بشینم آخه می دونی برام خیلی اهمیت داره که رو سرامیک ها نشینم آخه لباسام کثیف میشه و مامانم ناراحت!!!
و حالا که خستگیم در رفت بلند میشم....ببخشید پشتم به شماست....اصلللللللللللللللللا فکر نکنید من شلوارم و کثیف کردم....هندونه خودشو زده به شلوار من و شلوارم هم خودش کثیف شده....(البته قبل از رسیدن مامان این دسته گل به آب داده شده بود و نمی شد از آب گرفتش...بخاطر همین مامان گذاشت بازم توش بشینم تا در سلسلۀ خرابکاری های اینجانب ثبت بشه و در آینده که مرد شدم یه وقت به ذهنم خطور نکنه که خیییییییلی پسر تَرگل وَرگل و خراب ناکاری بودم...)
و در نهایت احساس می کنم ماشینم خوابش میاد و از این پوست هندونه به عنوان تاب تاب برای ماشین استفاده می کنم...
خوب من دیگه از این پوست هندونه بازی خسته شدم و باید برم سراغ یه کار تازه....
شما بفرمایید تو آشپزخونه مامانی .... من اصصصصصصصصصصصصصصصصصصلا به شما کاری ندارم...
این شما و اینم آشپزخونه تمیز و مرتب تحویل شما...
بای...بای...