وسایل حمام از نگاهی نو!!!
چند روزه همۀ خونه از جمله داخل کابینت ها، زیر کابینت ها، کشوهای میزها، زیر میزها، زیر مبل ها، روی تخت خودم و تخت مامان و بابا و از همه مهم تر اسباب بازی هام شدیداً برام تکراری شدند و در ادامۀ پروسۀ دست به دامنِ مامان شدن، اجازۀ ورود به حمام از طرف مامان صادر شد تا با فراغ بال بتونه به کارهاش برسه...
و کم کم وسایل داخل حمام به بیرون نیز دَرز کرد...مثل وان خودم و این سبد لباس که بر اون سوار شدم و در حال صبحانه خوردن در آیینۀ بوفه به رشادت مردی اسب سوار می نگرم!!!
و امــــــــــــــــــــــــــــا مهم تر از این سبد لباس یک چهارپایه ست که خودم پیدا کردم و جزو غنائمم از حمام به ثبت رسیده!!
جالبه بدونی که چند وقته!! البته چند ساله مامانم یه چهارپایۀ تاشو خریده و گذاشته تو حموم ولی خداییش شاید چند بار بیشتر ازش استفاده نشده!!!
منم که حالا می بینم این چهارپایه کاربردی نداره میخوام ازش استفاده های مفیدی بکنم و به شما هم کاربردهای اون رو نشون بدم...
می دونی برای اینکه روی چهارپایه بایستم چقدر زمان گذاشتم و چند بار بالا و پایین رفتم؟؟خودم به تنهایی ایستادم آااااا...اصلا فکر نکن کار راحتیه...
نه جانم... این فقط یک کاربرد از چندین کاربرد این چهارپایۀ دوست داشتنیه...
اصلا فکر نکنی من فضولم و به همه جا سرک می کشم ...
نه... اصـــــــــــــــــــــلاً... من یک کودک واقع بین هستم که به جای اینکه منتظر بمونم تا مامان و بابا برام اسباب بازی های گرون قیمت بخرند دارم با همین امکانات موجود خودم و به بازی می گیرم!!
بــــــــــــا مـــــــــــــا بیــــــــــــا به ادامۀ مطلب و یک چهارپایۀ شادی آفرین ببین....
و این هم چهار پایۀ من در نقش سبد حمل کالا یا بهتر بگم کامیون...
در طول روز بارها با این کامیون اسباب بازی ها و وسایل خونه رو حمل و نقل می کنم...اول بار می زنیم....
و حالا اونو خالی می کنیم...
عن قریبه که در پیِ در خواست های مکررِ!!! خاله فهیمۀ عزیزم جهت استفاده از کامیون های من در امر اسباب کشی با این کامیون جدیدم سفری به شیراز داشته باشم و در اسباب کشی خاله جون مشارکت کنم!!(حمایتم و عشقه خاله فهیمه!!!)
و حالا از این چهارپایه به عنوان سکوی نمایش کالا استفاده می کنم...
و حالا خسته از بازی روی چهارپایۀ محبوبم می شینم...تا کمی بیاسایم!! و دید و بازدیدی با تلویزیون بکنم...
و با پخش شدن یک آهنگ شاد منم دســــــــــــــت....دســـــــــــــــــــــــــــت....
نه مثل اینکه دست دست بی فایدست ...آهنگش شادتر از اونیه که فکرش و می کنم... پس بهتره چهارپایه در دست پایکوبی کنم...
و این حرکتو داشته باش که چهارپایه به دست، دارم دور می زنم....
وااااااااااااااااااای بچه ها من تازه داشتم با این چهارپایه شادی می کردم....عجب ضد حالی!!! آهنگ تموم شد!!!
حالا مجبورم با این چهارپایه حرکات آکروباتیک ارائه بدم...
حرکت ارائه شده در تقویت و به روز رسانی ستون فقرات واقعا مؤثره....امتحان نکنی آااااااااا!!! اگه زمین بخوری بد جور می شکنی!!! منو که می بینی به راحتی انجام میدم آخرِ انعطاف پذیری ام.... بگو ماشالـــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!
و حالا از مبل کمک می گیرم و میخوام روی چهارپایۀ مخصوص امتحان ایستادگی مو پس بدم..
نه بچه ها این طوری نمیشه... دوست دارم مستقل از مبل روی چهارپایه وایسم...
پس چهارپایه رو می کشم وسط و با احتیاط می رم بالا و هم زمان تلویزیون هم نگاه می کنم( احتیاط که میگم منظورم همینه!!!)....
و یــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا علـــــــــــــــــــــــــــــــی ....
دیدی تونستم تعادلم و حفظ کنم... موفقیت بزرگی بود ...
هـــــــــــــــــــــــــــــــــورا...
وای بچه ها حواسم نبود که برای حفظ تعادل حتی نباید نفس بکشم چه برسه به این همه شادی و خنده .. باید بشینم و شادی کنم..
وقت خــــــــــــــــــــــــــوابه ....
من باید برم بچه ها... پس از مامانی میخوام یه عکس هنری هم از من و دوستِ خوبم، چهارپایۀ زیبا و سرگرم کننده بندازه....
این دمپایی بی ادب هم که بی اجازه اومد تِلِپ خودشو انداخت تو عکس من و چهارپایۀ محبوبم که مشهور بشه!!!
اصلا فکر نکنی من فضولم و به همه جا سرک می کشم ...
نه... اصـــــــــــــــــــــلاً... من یک کودک هستم که به جای اینکه منتظر بمونم تا مامان و بابا برام اسباب بازی های گرون قیمت بخرند، با همین امکانات موجود خودم و به بازی می گیرم!!
آخه مامانم همیشه میگه:" پسرم از امکانات موجود برای خودت استفاده کن چون نشستن برای دست یابی به امکانات جدیدتر فقط عمرت و تلف می کنه و مطمئناً غصه رو مهمون خونۀ دلت و شادی رو ازت دریغ می کنه!!!"
و مطمئناً من نمی خوام آرامش و یاد خدا و مامان و بابا و شادی تو زندگیم نباشه...
دوست عزیزم....حتما خونه داری...تو خونتون هم حتما حمام داری.... تو حمام هم خیلی چیزها هست ....اوووووووه چه همه امکانات داری.... پس ناراحتی چرا؟؟؟؟ از همین الان می تونی دلت و خوش کنی و شاد باشی !!!
برو خوش باش حســــــــــــــــــــــــــــابی!!!
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بعداً نوشت:
باید بگم که من چند وقته یاد گرفتم خودم به طور مستقل شلوارم و عوض کنم اما به علت گرمی هوا من فقط علاقه دارم شلوارم و دَر بیارم و هوا بخورم...و علاقه به پوشیدن مجدد شلوار ندارم...
ولـــــــــــــــــــــــــــــی تو قسمت قبل اینقدر خاله های مهربون به شلوار من گیر دادند که رفتم شلوار پوشیدم و ادامۀ بازی همون شب ( یعنی همین امشب) در خونمون به روایت تصویر...
و اسکی با وان محبوبم...
و حالا دراز نشست در وان مخصوص...
شرمنده که این پست خیلی طولانی شد دوست خوبم...