چیدنی های من
خاله مهدیه به مناسبت عید به من یه بسته بچین و بریز هدیه داد...
همون روزهای تعطیلات عید نی نی های بزرگتر از من چیدنی هامو افتتاح کردند. از چند تا بازیِ این جعبه اونا به دومینو علاقه داشتند و دومینو رو انجام می دادند و منم بساط شون و خراب می کردم و کلی می ذوقیدم و اونا عصبی می شدند و من برای خودم خوشحال بودم...
بعد از اتمام تعطیلات من دیگه چیدنی ها مو ندیدم و مامانم اونا رو گذاشته بود یه جای امن و از بدِ روزگار خودش هم جاشو یادش رفته بود!!!( مامانم از این کارها زیاد می کنه!!!)
تا این که در نتیجۀ به هم ریزش خونه توسط اینجانب ما موفق به کشف بستۀ بریز و بچین شدیم و من از شدت ذوق و شوق به شدت دست پاچه شدم و حالا نریز و نچین...کِی بریز و بچین!!!
و این هم یک سازۀ استثنائی که خودم ساختم.. بدون کمک و همفکری آااا... می دونم آپُلو هوا نکردم ولی اینم در نظر داشته باش که من طفلی بیش نیستم!!!
در ادامۀ مطلب می تونی مراحل تحول این سازه و سازه های متفاوتِ دیگه ای رو هم ببینی...
اگه علاقه به ساخت سازه داری با من بیا... وگرنه وقتت و تلف نکن و برو به کار و زندگیت برس...
خوش باشی دوستم..
اولین گام در ساخت سازه نقشه کشیه عزیزان....
بعد از این مرحله نوبت میرسه به تخریب سازه های قبلی...پس دومینویی که مامانم جهت سرگرم شدن و سر نرفتنِ حوصله اش!!! ساخته رو خراب می کنم تا اجزای سازه آزاد بشه...
مرحلۀ بعدی پِی سازیه...باید در نظر داشت که پی سازی خیلی اهمیت داره. شنیدی که میگن:"خشت اول گر نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج" پس با رعایت جوانب احتیاط شروع می کنم...
حالا این جزء سازه رو با احتیاط و از روی تمرکز انتخاب می کنم..
و اونو سرِ جای مخصوص خودش میذارم...
حالا باز هم دنباله رو بلندتر می کنم...
هوررررررررررررررررررا چنان احساس شعف می کنم که اصلا توجهی به مامانم و نور فلش این دوربینِ خبرگزاری ندارم..
و حالا که رسیدم به انتهای سازه، با دستم می زنم همۀ سازه رو خراب می کنم و مامانم و بد جوری غافلگیر می کنم....
بچه ها این فقط یه بازی بود...
همیشه یادم می مونه که چیزایی رو که به سختی به دست میارم به آسونی و به دستِ خودم از دست ندم!!!!!
همیشه یادم می مونه که افسوسِ بعد از اشتباه مشکلی رو حل نمی کنه!!!
همیشه یادم می مونه که قبل از هر تصمیمی خیلی بیشتر از اندکی فکر لازمه ....
همیشه یادم می مونه که گاهی اوقات بعضی از اشتباهات بد جوری جبران ناپذیره...
همیشه یادم می مونه که فکر کردن همراه با بالا بردن آگاهی جزء لاینفک یک زندگیِ بی آزار، برای اطرافیان محسوب میشه...
امیدوارم هیچ وقت آزارم به کسی نرسه
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اینم عکس بستۀ چیدنی ها