تبریک صعودمون
اومدم صعود تیم ملی رو به شما هم تبریک بگم...
امروز بابا و دایی محسن بر خلاف هر روز که حداقل تا هفت بیرون اند، در یک حرکت غافلگیرانه ساعت 3 خونه بودند ..اصلا فکر نکنی حالِ من یا مامانم بد بوده که زود اومدند نه بخاطر فوتبال تیم ملی زود اومدند!!!
و چه خوب شد که تیم ملی بُرد و گرنه تا سه روز دیگه که چه عرض کنم تا چند ماه دیگه همش در حال غُر زدن و تجزیه و تحلیل بازی بودند...
و اینکه حالا چند روز دیگه باید از کار و زندگی می افتادند و زودتر می اومدند خونه، و بازی های بعدی رو دنبال می کردند، بماند....
مهم تر از همۀ این ها بد خواب شدنِ من و جا موندنِ مامانم از وظیفۀ خطیرِ وبلاگ نویسی بود...
در هر صورت:
بسیار خــــــــــــــــــــــــــــدا را شــــــــــــــــــــــکر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی