هنرهای جدیدِ من...
من و مامان و بابا مدت مدیدی ست که فقط برنامه کودک نگاه می کنیم و آهنگ های عمو پورنگ و عموهای فیتیله و خاله شادونه و سایر خاله ها و عموها....زیباترین ملودیِ زندگیِ ماست... (به علت تعدد خاله ها و عموها در شبکه های مختلف از ذکر نام تک تک آن ها خودداری می شود و گرنه حالا حالاها باید بنویسیم...)
حتی بابایی هم در کمال ناباوری مجبور شد از پخش کردنِ موسیقی های مورد علاقۀ خودش (اِبی) دست بکشه و با من و مامان همراه بشه. البته اینو در نظر داشته باشید که گوش دادن به موسیقیِ کودکانه باعث شادی انسان و فارغ شدنش از غم و غصه میشه!!!به خاطر همین من اصرار دارم مامان و بابا برنامه کودک و ببینند..
البته از روزی که دایی محسن اومده گاهی اوقات با موبایل برامون آهنگ های شادمهر و میذاره تا روحیۀ همه رو عوض کنه...بعد از شروع پخشِ موسیقی خودش و بابام به خوابِ ناز می رن...مامان هم که مشغولِ کار خودشه و به آهنگ کاری نداره... و امــــــــــــــــــــــا این منم که به آقای شادمهر حال می دم و با آهنگ هاش دس دسی می کنم و از همه مهم تر منم باهاش آهنگ می زنم، البته به شیوۀ خودم... این طوری...
می بینی که هنرهای جدید از مغز من تراوُش می کنه...
لب هامو تا حداکثر میزانِ کشیدگی دراز می کنم و صداهای زیبا از خودم خلق می کنم...و با قدرتی هر چه تمام تر هنر به خرج میدم...و گیتار می نوازم...
این عکس رو صرفاً برای خنده و عوض شدنِ روحیه ات گذاشتم...
جهت به هم نخوردنِ حال شما دوست عزیز از گذاشتنِ بقیۀ عکس ها جداً خودداری می شود!!!
حالا با حالِ خوش برو حالشو ببر!!!!