علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

آسوده بخوابید که شهر در امان ست...

1392/4/20 13:22
نویسنده : الهام
407 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی شبه.... مامانی نیم ساعتی میشه که خاموشی زده و همه جا تاریکِ تاریک....

دایی محسن مثل بچه های خوب تو اتاقش خوابه...

و اما، منم شیشه شیرمو خوردم...کمی تا قسمتی ژست خواب به خودم گرفتم ولی خوابم نبرده و حالا تو تاریکی دارم تو پذیرایی قدم می زنم...

از اونجا که چند وقتیست یاد گرفتم برم بالای مبل و دستم و به سختی به کلید برسونم و مهتابی رو روشن کنم اصلا نگران تاریکیِ خونه نیستم...

خونه به دست خودم روشن میشه و تازه حالا یادم میاد که با لگوهام ماشین بسازم و ماشین بازی کنم...

پیست ماشین بازی روی مبل هاست...پس دکوراسیون و به شیوۀ خودم تغییر میدم و کوسن های روی مبل ها رو در مکان دلخواه قرار میدم و به چیدمان دلخواه خودم می رسم.....

بابام همیشه نگرانه که خدای نکرده در حین ماشین سواری سرعتم بره بالا و سرم بخوره به میز وسط... برای همین دستور میده که مامانم بیاد هوای منو داشته باشه...

مامانم میاد پیشم و حوصله اش حسابی سر میره برای همین میره سراغ دوربین و در نهایت نوشتن یک سناریوی جدید...خدا بخیر کنه...

شما هم می تونی مسافر من باشی...بهم اعتماد کن....هم قوانین و بلدم....هم دست به فرمونم خوبه.... میگی نه خودت ببین...

از این قسمت ابتدای مسیر و تعیین می کنیم و اولین دور قمری رو به دور این میز مبارک شروع می کنیم....آماده ای؟!؟

محکم بشین که یه مانع در پیش داریم...

گفتم که سرعت بالاست باید کمربند ببندی؟! کمربند نبسته بودی؟؟

و حالا قسمت انتهایی مسیر زمینی رو پشت سر میذاریم...

آمادۀ پرواز باش...آخه این قسمت مبل نداره باید با دندۀ هوایی حرکت کنیم....

مسافران عزیز همه زنده اید؟؟؟ خدا رو شکر....

خوب حالا میریم دورِ بعدی....

بچه ها مامانم تو دورِ دوم خوابش بُرد...خیلی خسته ست طفلکی مامانم...خواب های خوب ببینی مامانی... البته فعــــــــــــــــــــــلاً...

منم یه ساعت دیگه به همین بازی ادامه میدم... بعد میرم پیش مامانم و آمادگی مو برای خواب اعلام می کنم بدین صورت که سرم و محکم می کوبم به دماغ مامانم تا بیدار شه و بریم بخوابیم....

شب بخیر...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

مامان آرمينا
20 تیر 92 14:53

واسه راننده گلمون خاله جون كجا ميري من و آرمينا جونم مياييم

برای مسافرهای خوبم.
میریم فضا...خوبه؟؟
پانی تم
20 تیر 92 15:05
( پانی تــــــــــم ) مجری طراحی جشن های کودک ، تلاش میکند تولد فرزند دلبند شما به بهترین و خاص ترین نحو ممکن با حداقل هزینه برگزار شود . خدمات ما شامل طراحی تم های تولد (فقط طراحی) و همچنین آماده سازی وسایل مورد نیاز جشن شما می باشد.(طراحی و آماده سازی) دیگر خدمات ما شامل ...ساخت کلیپ تولد - طراحی تقویم - طراحی انواع کارتهای جشن سیسمونی -شب یلدا - نوروز و ... است. همچنین امکان ارسال به کلیه نقاط ایران نیز فراهم میباشد. www.panitem.ir میتونید قیمتهای مارو با سایتهای مشابه مقایسه کنید
پروانه
20 تیر 92 15:08
ممنون که به وبم سر زدید.بازم سر بزنید.خوش حال می شم.نی نی خییییییییییییییییییییییییییییییییییلی بامزه ای دارید.خدا حفظش کنه.بازم ممنون که اومدید.
mamane m@ni
20 تیر 92 15:37
جوجو بلا چرا اینقدر دیر می خوابی خاله؟؟؟

مانی هم مثل علیرضا جادوی این جعبه ی سیاه شده

راستی خاله جون خوب داری رای میاری ایشالا اول شی خاله


آخه خوابم نمیبره...اسباب بازی هام همش بهم چشمک می زنند!!!ممنون خاله جونم.به لطف دوستان خوبی مثل شما اومدم بالا.




الهام(مامان اميرحسين)
20 تیر 92 15:45
سلام الهام جون
تبريك به خاطر رتبه ي خوبتون
ايشالا بالاتر بياين


برا ما هم دعا كنين از 52 بيايم بالاتر

ممنون الهام جون
ایشالا با تلاش بیشتر امیرحسین جون هم میاد بالاتر.
الهام
20 تیر 92 15:59
خدا حفظش کنه اتفاقا منم از اسمت راضیم کلمه خورد رو پس چیکار کردی؟بخوره چیه؟ تعریف از خود نباشه گل روزگارم دیگه رو این موضوع شک نداشته باشه،باشه؟ . . . چی بگم خانومی:قابل تحملم
دوستت دارم عششقم
20 تیر 92 16:23
بو و حال و هواش داره میاد آدم هارو فرا میخونه به طرف خودش… رمضان ماه خدا ماه قرآن خوش امدی…
مامان ملینا و کوروش
20 تیر 92 18:17
مرحبا به علیرضا خان پرتلاش خاله جون همینجور به شبکاریهات ادامه بده نزاری مامانی و بابایی یه خواب راحت بکنن

چشم خاله جون.
قصدم از پایه همینه فقط!!
متین مامی ایلیا
20 تیر 92 18:39
ای وروجک بلا

دقیقا مثل ایلیا اونم یه وقتایی منو اینطوری بیدار میکنه

یاد خودم افتادم گریم گرفت

خیلی بده متین جون
غرق خوابی یهو یه ضربه به بینی ات وارد میشه!!!
masome
20 تیر 92 18:54
سلام یه انتقاد کنم ازتون؟واقعا از پیامی که دادید ناراحت شدم،من بدون حتی یک درصد اطلاعات این وب رو درست کردم بدون کمک کسی تحقیر کردن ادما کار درستی نیست .من ازتون کمک خواستم که در بهتر شدن کیفیت وب نظر بدین نه اینکه تحقیرم کنید واقعا دیگه ذوق به روز کردن با پیشرفت وب رو ندارم کاش ادما واسه پیشرفت هم دیگه دل میسوزوندن؟

سلام معصومه جون.
من اصلا نمی دونم شما در مورد چی صحبت می کنید کاش آدرس وبتون و میذاشتید می اومدم بهتون سر میزدم شاید می فهمیدم منظورتون چیه؟!
در هر صورت من تا به حال تو عمرم به یاد ندارم کسی رو تحقیر کرده باشم اینو همۀ دوستام می دونند.
حتما سو تفاهم پیش اومده...
اگه بازم اومدی حتما آدرس وبت و بذار تا سو تفاهم برطرف بشه...
بهار
20 تیر 92 23:58
سلام . چشم حتما به عکس زیبای علیرضاجون رای میدم.


شما همیشه نسبت به من و علیرضا لطف داری عزیزم.یک دنیا ممنون.
زهره(مامان.فاطمه)
21 تیر 92 0:16
خوب بخوابی عزیز خاله.
وای که کاملا می فهممت. آخرش میترسم یه موقع تو خواب بینی ام.بشکنه، یا شیشه شو میزنه یا سرشو
میزنه توی صورتم!!

چه میشه کرد زهره جون.واقعا اعصاب آدم خورد میشه، بدخوابیش یه طرف دردش یه طرف!!!
خاله هنگامه
21 تیر 92 0:58
پسر خوشگلم خیلی خوشحال شدم که تو مسابقه هفتم شدی.امیدوارم در تمام مراحل زندگیت موفق باشی.با اون چشمای خیلی خوشگلت.واقعا حرکاتت شیرینه.


ممنون خاله هنگامه عزیزم.این به لطف خاله خوبی مثل شماست. شما و هیلا جون و سیاوش جونمو می بوسم.
منتظر
21 تیر 92 11:29
سلام عزیزم..خوبه یه بهونه ای هم میشه واسه شما که شبا برسید به شاهنامه پسرتون تو وب
اینم کد آهنگ


آره واقعاً....
ممنون عزیزم.

پریا خانوم
21 تیر 92 13:21
وای خیلی نازه...
حتما بهش رای میدم....
از روی ماهش یه بوسه کوچولو از طرف من بکنین

ممنون پریای عزیزم.خیلی لطف کردی دوست خوبم.
سبا
21 تیر 92 18:16
سلام . ممنون که به وبم سر زدید . کودک دلبند و دوست داشتنی دارید . خدا حفظش کنه ... این گلم تقدیم به نی نی تون .

ممنون سبا جون.شما لطف دارید مرسی.
پرهام ومامانش
22 تیر 92 0:44
محمدحسين***قهرمان كوچك***
22 تیر 92 3:19
سلام دوست خوبم.من تو مسابقه نی نی شکمو شرکت کردم.به رایتون نیاز دارم
لطفا لطفا کد 343 رو به شماره 20008080200 اس ام اس کنید.
ممنون.بهم خبر می دین که رای دادی یا نه؟

دوستتون دارم....منتظر راي تون هستم....لطفا به دوستان و آشنايان هم خبر بديد.....خيلي خيلي متشكرم

من رای دادم قهرمان کوچولو...
مامان امین
22 تیر 92 12:08
شب تو هم بخیر عزیزم خواب های خوب ببینی، فرشته ها هم بیان تو خوابت عزیز خاله

ممنون خاله فهیمه عزیزم
محبوبه مامان ترنم
22 تیر 92 17:36
نکته جالبش همون جاست که باباش به مامانش سفارش می کنه که حواسش باشه.......

من نمی دونم که بابا ها کی خودشون می خواهن زحمت مواظبت از بچه ها رو بکشن......

علیرضا جون حالا که فهمیدم شبها تا دیر وقت بیداری دیگه مطمئن شدم که شهر در امن و امان است......

مخصوصا که مامان دوربین به دستت هم باهات بیداره.

اگر دوست داشتی بخواب تا این الهام جون هم یک کمی لالا کنه.


اره واقعا،کلا در شرایط عادی هم که باباها کاری جز دستور دادن ندارند، حالا هم که دیگه ماه رمضونه و روزه هم میگیرند و خورده فرمابشات زیاد میشه!!

مامان محمدطاها
23 تیر 92 15:16
فدای راننده ی خوشمزه ام بشم من
خاله جون تو اسباب بازی با پسملی ما خیلی تفاهم داریا
نمیدونم نزدیکی سلیقه شما دوتا جوجه است یا ماماناتون

ممنون خاله جون
فکر کنم سلیقۀ شما و مامانم به هم خیلی نزدیک باشه...
نارسیس
24 تیر 92 9:35
خداوندا

بابت هرشبی که بی شکر سربربالین گذاشتم،
بابت هرصبحی که بی سلام به تو آغاز کردم
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم،
بابت هر گره ای که به دست تو باز شدومن به شانس نسبتش دادم،
بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر تورا دانستم،

مرا ببخش.............


ممنون از حضورت نارسیس عزیز.