ورژنِ جدید اُخ بازی
هفتۀ قبل که آقاجونم اینجا بودند خیـــــــــــــــــــــــلی بهم خوش میگذشت...
آخه آقا جونم با حوصله ای ستودنی، من و عقب کامیون سوار می کردند و تو خونه راه می بردند. هم چنان که از کامیون سواری سر کِیف بودم یهو کامیون از عقب برگشت و من خوردم زمین....
مامانم: "بلند شو پسرم چیزی نشده!!!"
مامان جونم (دوان دوان به سمت من....): "وای چی شد علیرضا الهی بمیرم..." (مادر بزرگه دیگه!!! )
من:"اُخ...." (با خودم: "حالا کی گفته من ناراحتم از زمین خوردن")
بــــــــــــــــــــــــــله نه تنها احساس درد نمی کنم کلی هم خوشحالم که یه مدل دیگه از اُخ بازی رو یاد گرفتم....
بــــــــــــــــــــــله...و این گونه شد که کارِ همه در اومد... تا روزی که آقا جونم اینجا بودند همش سوار میشدم تا من و راه ببرند و خودم به زور مینداختم زمین و می گفتم :"اُخ..." و بسی خوشحال بودم از این بازیِ باحال....
و اما از روزی که مامان جون و آقا جونم رفتند من موندم و یک کامیون و یک مامانِ افطار بپزِ سحری بپزِ بیکار نشو.....
پس می کوشم تا این بازی رو به روز کنم....به روزی که وقتی آقا جونم خونمون نباشه جوابگوی تقاضای اینجانب باشه و سرگرمم کنه....
و حالا رونمایی از ورژن جدید اُخ بازی...
تا حوصله ام سر میره میرم این کامیونِ مادر مُرده رو میارم و پشتش سوار میشم و با دستم کامیون و می کشم سمت خودم و طبیعتاً می افتم زمین و میگم: "اُخ.."
و تا به حال کمِ کمش هزار بار این کار و انجام دادم .... تا همین چند دقیقه پیش که مامانم عکس هاشو گرفت و برای نوشتن یک پست، آماده باشِ....
و بابام و دایی محسن که میخوان مسابقۀ والیبال و ببینند کامیونِ محبوبم و گذاشتند یه جایی که فعلا دستم بهش نرسه....
این شما و اینم اُخ بازی تصویری....
اول بر کامیونِ مورد نظر سوار میشم...اونم تو قسمت بار....
بعد با دستم جلوی کامیون و می کشم تا بار کامیون خالی شه...
این یک بارِ هوشمنده بچه ها....و خودش به صورت ناخودآگاه و کاملاً غریزی موقع افتادن دستشو می گیره به زمین ... پس جای نگرانی نیست...
و حالا این پیکر علیرضا خان هست که بر زمین نقش می بنده!!!!
حالا سریع بلند میشم و میرم برای دورِ بعد....
اِاِاِووووووااااااااااااااااااا.... شما هم اینجا بودی!!!!
ورژنِ جدیدِ اُخ بازی چطور بود بچه ها؟؟؟؟؟ ...حتماً امتحان کنید....