علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

بُرج ماشینی...

1392/7/15 9:06
نویسنده : الهام
397 بازدید
اشتراک گذاری

روزی در همین حوالی برای خودت نقشه هایی می ریزی و طرح هایی ارائه می دهی برای فردا روزت....

با وسواسِ فراوان هر چیز را در جای خودش می گذاری و شک نداری که نقشه ات بی نظیر است...

راه خود را میگیری و می روی و می آیی و برای هیچکس مزاحمتی نداری...

ولی درست همان وقت که تو در کمالِ مراحمت زندگیت را می کنی یک مخلِّ آرامش پیدایش می شود و بد جور روی اعصابت رژه می رود... و به درستی که به این همه دقت و نظمی که ارائه کرده ای لگد پرانی می کند... درست مثلِ وقتی که در نهایتِ احتیاط رانندگی می کنی و یک بی احتیاطِ خود خواه با تو تصادف می کند و همۀ نظمت را به هم می ریزد...

باز هم تلاش... و باز هم تلاش از شما و بی نظمی از سایرین...

اصلا می دانی هر چیزی زمانی که در جایگاه خود نباشد می تواند بدجور مایۀ اعصاب خوردی ات باشد... و روی اعصابت ویراژ دهد...

خدا روزی را نیاورد که یک بی سوادِ قلم به دستِ از خدا بی خبر سرِ جای خودش نباشد و پشت میز ریاست باشد...

گاهی هر چیزی به ظاهر ساده ای وقتی سرِ جای خودش نباشد می تواند اشکت را جاری کند... و زمانی که حاصل تلاش بی وقفه ات را چیزی جز فرو رفتنِ بیشتر نمی بینی کارت به جایی می رسد که نهایتِ  چاره ات، اشک است که بر گونه ات جاری می شود...

و گاهی و فقط گاهی و فقط گاهی کسی پیدا می شود که در این گریه بازار به دادت برسد و مایۀ آرامشت باشد... و آن کس مادر است و نه هیچ کس دیگری....

و تو به لطف وجود آرامش باز یافته ای که حاصل شده است، باز هم می سازی و می سازی... و این بار قایقی می سازی....

آن کسانِ دیگری نیز که ضایع شدنِ حقوقت را می بینند و دم نمی زنند را می سپاری به منبع آرامش حقیقی و همیشگی و تا ابد یادت می ماند که نا آمرزیدۀ پروردگاری اگر در برابرِ ضایع شدنِ حقی سکوت اختیار کنی...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

خاله الهام
15 مهر 92 9:40
الهام جونم با چه دل پري نوشتي
هرچند حق با شماست ودقيقا اين اتفاق ها ميفته متاسفانه
عزيزم اومدم بهتون بگم با پست تولد آرتميس جونم به روز هستيم
خوشحال ميشم بهمون سربزني

چه میشه کرد عزیزم...
بابام همیشه می گفت:"صد سال تو بند و زندون باش، یک لحظه همدم آدم نادون نباش..." و من امروز خوب می فهمم بابام چی میگفته...
میام عزیزم
مامان سویل و اراز
15 مهر 92 14:45
کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است
کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است
کودکی سلسله ی اشک به دنبال سرشت است
کودکی لاله ی سرخ است به باغ امید
عزیز دلم روزت مبارک

ممنونم خاله جون مهربونم. روز کودک بر سویل و اراز جونم مبارک
(زهره)مامان فاطمه
15 مهر 92 15:34
وای عزیزم چه گریه ای کرده قربونش برم .واقعا کاش میشد تواین جامعه هم هرجایی کم میاریم مادرمون به دادمون برسه

ماشین ها مرتب می افتاد و کلافه اش کرده بود...
کاش...
sahar
15 مهر 92 17:50
عجب عاطفی اجتماعی بودا!

گاهی اوقات هم اینطور میشه دیگه... چون فشار از حد بگذرد....
مامان بردیا
15 مهر 92 23:03
چقد دلت پر بود عزیزم....موافقم باهات

واقعا غم انگیزه وقتی می بینی کسانی برای آیندۀ ما و فرزندانمون تصمیم گیری می کنند که تو ساده ترین مسائل موندند...
عباس عشقی
16 مهر 92 6:02
با سلام و عرض ادب خدا ان شاالله براتان نگهش دارد راستی نتیجه مسابقه چی شد

سلام به شما.
ممنون خدا بچه های شما رو هم حفظ کنه.
علیرضا به لطف دوستان خوبی مثل شماچهارم شد.
مامان آیسلی
16 مهر 92 10:46
روزت مبارک کودکم

ممنون خاله مهربونم.
مامان کیامهر
16 مهر 92 10:50
جالب بود احساس شما در قالب بازی علیرضا به خوبی بیان شد واقعا بهمین سادگیه !
ان شاالله همیشه چرخ روزگار بر مراد بچرخه

ممنون عزیزم. این لطف شما رو می رسونه
ان شا اله... میخواد بچرخه اگه بذارن
الهام مامان محیا
16 مهر 92 12:49
کاش میشد همیشه کودک بود
زندگی شادی و عروسک بود

* * * * *

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می‌شد باز کوچک می‌شدیم
لا اقل یک روز کودک می‌شدیم

روزت مبارک فرشته ی کوچک

ممنون خاله جون.
مامان پارسا
16 مهر 92 14:12
عزيزم روزت مبارك

ممنون خالۀ عزیزم.
الهام(مامان اميرحسين)
16 مهر 92 14:38
خوب هيچي...
اين طور كه معلومه پسرتون بيخيال علم شده و به شغل شريف بساز بفروشي مشغول شده...
همچين ميسازه كه نساخته خرابه!!
روزت مبارك قشنگم
بووووووس

چه کنیم دیگه
ساخت و ساز ما هم این تیپیه!!!
ممنون خاله الهام

mamane m@ni
16 مهر 92 16:23
علیرضا جون روز کودک بر شما وروجک دوست داشتنی مبارک


یک دنیا ممنونم خاله جون مهربونم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
20 مهر 92 4:26
کاش همیشه مادرهااا بودن چون فقط مادره که میتونه بهترین غمخوار برای بچه ها باشه کسی که با شادی بچه هاش شاد میشه و با کوچکترین ناراحتی اشک تو چشای مهربونش میشینه مادره

این حرفت و واقعاً قبول دارم
هیچ کس به خوبی مادر، بچه رو نمی فهمه...