ســــــــــــــــــــــــــــُر بخوریم!
از عجله کردن خیلی بدمان می آید... آن هم از نوع عجله کردنِ مادرمان
این روزها فقط سه روز هفته را میهمان مهد هستیم یعنی دقیقاً از اول آبان که هوا تریپ سرمایی به خود گرفت مادرمان فقط در موارد اجبار ما را به مهد می سپردند و این مدل مهد رفتن علی الحساب تا آخر آذر ادامه دارد...
شما را نمی دانیم ولی ما که به تازگی علاقۀ وافری به مهد پیدا کرده ایم و با خاله مهرنوش مان روابط بسیار حسنه برقرار نموده ایم. همین دیروز بود که به وقت رسیدن به مهد برای ترکِ آغوشِ مادرمان و رفتن به بغلِ خاله مهرنوش لحظه شماری می کردیم به گونه ای که مادرمان بدجور به یأس فلسفی مبتلا شدند که حالا بیا و زحمت بکش و بچه بزرگ کن... آن هم بچه ای که مادرش را به اندکی بازی و اسباب بازیِ مهد و صد البته یک خالۀ مهربان می فروشد
مسیری که ما را به مهد می رساند کوتاه نیست ولی از آنجا که کوچه ها یکی در میان یک طرفه است استفاده از ماشین آن را دورتر می کند به همین دلیلِ منطقی، برخی روزها که هوا آنقدرها هم سرد نیست و از آلودگی هوا نیز خبری نیست، اعتدالِ هوا به ما اجازه می دهد که با کالسکه به مهد برویم...
از آن جا که ریاضی و فیزیک خواندن در عمق جان مادرمان نفوذ کرده است ایشان به شدت تابع قضیۀ حمار هستند و برای کوتاه نمودن مسیر خود از وسط یک پارک بزرگ عبور می کنند... اگر فکر می کنی این عبور کردن از پارک جهت روحیه دادن به اینجانب است سخت در اشتباهی چون به علت عجلۀ مادرمان، علاوه بر این که از بازی با وسایل پارک خبری نیست ی مادرمان موقع رفتن با یک داستانِ کامیونی چنان حواس ما را پرت می کنند که بدون هیچ دردسری از کنار وسایل بازی رد می شویم و آب هم از آب تکان نمی خورَد... به امید روزی که ما نیز قادر شویم حواس مادرمان را پرت کنیم
و همه اش تقصیر همین هوای سرد است که آدم را بدجور خانه نشین می کند، قبل ترها مادرمان بعد از برگشت از سرِ کار و فارغ از اضطرابِ دیر رسیدن و حتی با وجود خستگی به ما اجازه می دادند در پارک بازی کنیم... و اما این روزها همین هوای سرد ما را به بازی های خانگی پناهنده می کند.
و بازی امروزمان سرسره بازی است. ما به یاد ایام کودکی که پیشرفت های عظیمی در امر ســــــــُر خوردن با استفاده از صندلی کسب نموده بودیم امروز باز هم می رویم سراغ همان صندلی محبوب مان....
ورژن های سرسره بازی سابقِ ما را می توانی در پست های آموزش سرسره بازی در منزل و سرسره بازی پیشرفته ببینی!
و حالا که به لطف پروردگار قد کشیده ایم دیگر صندلی های منزل قادر به ســــــــــــــُر دادن مان نیست!
و امـــــــــا این ما هستیم که با قدی که صندلی حریفِ سُر دادنش نیست باز هم مایلیم سُر بخوریم...آخر می دانی سُر خوردن هم عالمی دارد
گونه های جدید سرسره بازی را می توانی در ادامۀ مطلب ببینی...
ابتدا از سمت دیگر صندلی بالا می رویم...
و حالا از مادرمان برای سر خوردن اجازه می گیریم باور کن آخر ما کودکی هستیم اجازه گیر
و پس از کسبِ اجازه از مادرمان لبخند ملیح می زنیم...
و هم زمان با سُر خوردن هورا می کشیم... (یــــــــــــــــــــــــــــــــَ)
می دانیم هوایی شدی و کلی دلت می خواهد تو هم سُر بخوری... دلت نخواهد... آخر این صندلی بینوا حریفِ منِ 90 و اندی سانتی هم نمی شود چه برسد به شما که شاخِ شمشادی ماشاءَ الـــــــــــــــــــــــــــه
بعد از این که می بینیم صندلی حریف قد و قامتمان نمی شود متوجه اشتباه در محاسباتِ خود می شویم و به فکر فرو می رویم آن هم از نوعِ داش مشدی
و نهایتاً تصمیم می گیریم که این گونه تمامِ طولِ صندلی را طی کنیم...
باور کن مادرمان اجازه نمی دهد و ترسِ آن را دارد که صندلی مان خراب شود و الّا حالا که قد شاخِ شمشادت اجازۀ سُر خوردن را به تو نمی دهد، از تو نیز دعوت می نمودیم لااقل به این شیوه ســــــــــــــــــــــــُر بخوری
البته راهِ دیگری هم هست تو که نیازی به کسبِ اجازه از مادرت نداری پس خوب گرم پوش کن، عازم پارک شو و از سرسره بازی لذت ببر نگرانِ بزرگ بودنت نیز نباش به این دلایلِ منطقی: اول این که کودکی لازم است... دوم این که کودکی باید کرد... و سوم اینکه پارک خلوت است و کسی تو را در حالِ سرسره بازی نمی بیند