آموزش گام به گام کَره خوری!
صبح علی الطلوع از خواب بیدار شوید... البته سخت نگیرید مفهوم صبح علی الطلوع از دیدگاهِ اینجانب همان ساعت 9-10 صبح می باشد
تا می توانید نق بزنید و خودتان را لوس کنید تا بدین وسیله به هیچ عنوان اجازه ندهید آب، صورتتان را لمس کند! البته اگر زورِ مادرتان به زورِ شما می چربد خودتان را خسته نکنید چون بالاخره مادرتان کارِ خود را می کند و آب تمام صورت و در نتیجه خوابِ شما را می بَرَد در مورد این جانب گزینۀ دو برقرار است و گذشت زمان به ما ثابت کرده است که نق زدن ها و مقاومت مان در برابر شستشوی صورت بیهوده است... به همین دلیل ما نق زدن را اتلاف انرژی می دانیم
ولی در مورد موهایتان به هیچ عنوان تسلیم نشوید مگر این که اول یک صبحانۀ مفصل به شما داده شود در غیر این صورت تحت هیچ شرایطی موهای خود را لابه لای دندانه های بُرس ندهید
اگر میزِ نهارخوری موجود است مانند یک جنتلمن روی صندلی بنشینید و اگر شیطنت به شما اجازۀ یک جا نشستن را نمی دهد مطمئناً مادرتان خود به خود سفره را بر زمین می گستراند... پس در نهایتِ ادب چهار زانو بزنید و کنار سفره بنشینید...
در حالی که مادرتان برای آوردنِ سایر مخلفات به آشپزخانه رفته اند در عرضِ چند ثانیه تصمیم به استقلال در غذا خوری بگیرید و با کارد به کره ای که هنوز به بشقاب منتقل نشده حمله ور شوید و اقدام به لقمه گیری برای خودتان کنید
شک نکنید که مادرتان از این اقدامِ شما استقبال خواهد کرد و به شما اجازه خواهد داد تا می توانید شیطنت های خود را روی کره پیاده کنید...پس نگران نباشید آخر از دیدِ شما این فقط یک کره خوری ساده است ولی مادرتان آن را یک پستِ پر ماجرا برای قرار دادن در وبلاگتان می بیند
در گام بعد از آن جا که کره بدجوری یخ زده است و کارد به سختی در آن فرو می رود پس به ناچار بی خیالِ تریپِ مودبِ چهارزانو شوید و با تغییرِ تریپ، تصمیم قاطع خود را برای فرو کردنِ کارد در کره بگیرید و روی تصمیم تان بایستید
اگر این کار را نیز بیهوده می یابید حق دارید اندکی عصبانی باشید پس در حالی که کارد را در کره فرو برده اید آن را بین زمین و آسمان بالا و پایین ببرید و عصبانیت خود را تخلیه کنید...
جهت دسترسی بهتر و مؤثرتر به کارد و کره آن را به روی پای خود منتقل کنید و به عملیات ادامه دهید...
اگر فکر می کنی که ما بالاخره توانستیم قسمتی از این کره را بر روی نانِ خود بمالیم و نوشِ جان کنیم اشتباه تصور می کنی ما از همان ابتدا نیز قصدِ انجامِ این کار را نداشتیم و فقط می خواستیم شیطنت کنیم
واقعیت آن است که ما عمراً و حتی یک بار نیز لب به کره نزده ایم در تمام این مراحل ما منتظرِ آماده شدنِ تخم مرغی بودیم که قرار بود آن را به شیوۀ سمندونی نوش جان کنیم
البته بعید می دانیم با این پوزیشنِ دوربین به دستی که مادرمان اختیار نموده اند تخم مرغی در کار باشد و حدسِ ما این است که تخم مرغِ بینوا یا در اثرِ غفلتِ مادرمان تبدیل به زغال شده است و یا هنوز در یخچال به سر می بَرَد و هیچ اقدامی برای پختنش انجام نشده است