بدون عنوان!!
و خدایش نیامرزد آن که واژۀ منحوسِ "خصوصی" را به جماعتِ سودجو آموخت!
جماعتی که انتظار دارد درآمدِ ماهیانه ات را تمام و کمال به آن ها بپردازی تا در قبالِ آن از کودکت مراقبت کنند مخصوصاً زمانی که تو بخواهی کودکت را نیمه وقت به آن ها بسپاری آن وقت است که در حساب و کتاب مختار می شوند و با این اختیار لیست حساب و کتابشان حسابی بالا می زند...
یک ساله بودیم که همسایه مان برای ما یک عدد پرستار مطمئن پیدا کردند بعد از این که ما مدتی را در معیت ایشان گذراندیم دریافتیم که ایشان بسی نامطمئن هستند... در واقع ایشان با وجودِ این که به هنگام عقد قرارداد به اندازۀ کافی برای بالابردنِ مبلغِ مقرر چانه زنی نموده بودند، باز هم شروع به درخواست های مالیِ بی دلیل از مادرمان نمودند و از آن جا که مادرمان دچار این ترس شدند که مبادا به طورِ اتفاقی روزی ما را دزد ببرد تا از مادرمان پول دریافت شود دیگر ما را به ایشان نسپردند و این تجربه نشان داد که بهتر است مادرمان از این پس به وقتِ سپردنِ اینجانب به پرستار و یا مهد از بیانِ عنوانِ شغلی خود امتناع نمایند تا از به طمع افتادنِ دیگران جلوگیری به عمل آید...
و اما در مهد سابق مان با این که بارها مادرمان شهریۀ کل ماه را پرداخت می نمودند ولی فقط سه روزی که سرِ کار می رفتند ما را به مهد می سپردند چون مادرمان به خورد و خوراک و لباس اینجانب در مهد رسیدگی می نمودند و گاهی به رسم احترام برای مربی هدیه می خریدند این تصور برای مدیر ایجاد شده بود که ما روی گنج نشسته ایم و به دلیل دارا بودنِ روی فراوان باز هم مدیر مهد موقع پرداخت شهریه شروع به غُر زدن می نمودند که دخل و خرج مهد با هم جور در نمی آید و از این دست حرف ها.... بعدها مادرمان در ارتباطی که با سایرِ مادران داشتند متوجه شدند مبلغ دریافتی از بچه های مختلف و دارای شرایط یکسان با هم متفاوت است و از هر کسی هرچقدر که دلشان می خواهد شهریه دریافت می نمایند و در واقع قانون یُخت!!!
با وجود این که سازمان بهزیستی استان تهران شهریۀ مهد کودک ها را بر حسب مناطق مختلف در جدولی دسته بندی نموده است و علاوه بر ارسال آن به همۀ مهد کودک ها در سایت خود نیز قرار داده است و نیز قوانین و مقررات و ساعاتِ کارِ مهد کودک ها را به زبانِ ساده به خوبی شیر فهم نموده است و حتی کودکِ دو ساله ای مانند اینجانب از آن سر در می آوریم ولی نمی دانیم چرا درک و فهم آن برای مدیرِ مهدِ جدیدمان خیلی سخت است و صد البته که درکِ آن سخت نیست بلکه امان از سودجویی...
چند وقت پیش که مادرمان با مهدِ جدیدمان تماس گرفته و میزانِ شهریه را جویا شدند مدیر مهد مبلغی را عنوان کردند. ولی چند روزِ پیش که مادرمان برای گذاشتنِ ما به مهد رفتند مدیرِ مهد مادرمان را سر تا پا ورانداز نموده و تریپِ طلب کارانه ای به خود گرفته و عنوان کردند که در محاسبۀ شهریه اشتباهی صورت گرفته است و آن قدر اشتباهِ ایشان عمده بود که مقداری تقریباً دو سومِ برابرِ شهریه ای که قبلا گفته شده بود، درخواست شد... و ما هنوز این سوال را در ذهن خود مرور می نماییم که در این وراندازی مدیرِ مهد مادرمان را بسیار ساده لوح و دارای قابلیت فراوان در گول خوردن یافت و یا بسیار پولدار لازم به ذکر است که به همان دلایلِ قبلی مادرمان عنوانِ شغلیِ خود را نیز به زبان نیاورده و در فرم ثبتی نام ذکر نکرده بودند...
هم چنین مدیر محترم عنوان کردند که بچۀ دو و نیم ساله را که هشت ماه است از پوشک گرفته شده و تقریبا دو ماه است که حتی در خواب نیز به راحتی اموراتِ خود را تحت نظر و کنترل دارد(!!!!)یا باید پوشک کنید و یا ماهیانه مبلغی را به خدمه پرداخت کنید تا ایشان در هر یک ساعت یک بار، کودک را دستشویی ببرند و مادرمان هم چنان هاج و واج که مهد شهریه را تحت چه عنوانی و برای چه خدماتی دریافت می کند وقتی قرار است برای دستشویی بردن پول جداگانه ای پرداخت شود
و مادرمان هاج و واج مانده بودند و فقط به ایشان نگاه می کردند و از آن جا که کلاسشان دیر شده بود و برای اعصابِ خود بسی ارزش قائل بودند و ایشان را نیز بسی تهی از درکِ موقعیت یافتند وقت خود را صرف توجیه نمودنِ ایشان نکردند و از فهماندنِ اصولی که بر آن واقف بودند خودداری نمودند ولی ناراحتی خود را برای برخورد نادرست مدیر مهد به ایشان نمایاندند... و صد البته که ما تا به حال یک همچین مدیرِ مهدی ندیده بودیم و تا جایی که به یاد داریم همیشه مدیران مهد برای جلب رضایت مادران هم که شده برخورد خوبی دارند ...
خلاصه این که مادرمان شهریۀ دو روزِ باقیمانده از بهمن را پرداخت نموده و بدونِ این که چیزی به زبان بیاورند از ادامۀ سپردنمان برای اسفند ماه به آن مهد منصرف شدند و در ذهنِ خود ما را به همان مهدِ سابق برگرداندند...
از آن جا که دوشنبه بعد از ظهر باران شدیدی باریدن گرفته بود و ترافیک سنگین بود مادرمان یک ربع دیرتر برای بردنِ ما به مهد رسیدند...
فردای آن روز مادرمان به سایت بهزیستی استان تهران سر زدند و مجدداً قوانین و شهریۀ مهد کودک ها را مطالعه نمودند و با آگاهی کامل فردای آن روز برای بارِ دوم و در واقع برای آخرین روز ما را به آن مهد سپردند و وقتی برای سپردنِ مجدد اینجانب به مهد رفتند متاسفانه و علیرغم میل باطنی دیگر بار با مدیر مهد مواجه شدند...
مدیر مهد که متوجه رفتار غیر اصولی روزِ قبل خود شده بود تصمیم گرفته بود از دلِ مادرمان در بیاورد و در این کار کاملاَ به شیوۀ غیر حرفه ای عمل نموده و باز هم خود را حق به جانب گرفته و به مادرمان اعلام کردند که :"دوشنبه یک ربع دیرتر برای بردن علیرضا آمدید؟" و مادرمان که دیگر تحمل این همه پررویی را نداشتند شروع کردند به گوشزد کردنِ مقرراتی که در سایت خوانده بودند و نیز توجیه مدیرِ محترم؛ و عنوان کردند که نیم ساعت قبل از شروع و نیم ساعت بعد از پایانِ وقت جز وظایف مهد در نگهداری بچه هاست بدون پرداختِ هیچ هزینۀ اضافی؛ و مدیر:" دوشنبه بعد از رفتن شما من و همکارم مجدد شهریه را حساب نمودیم و متوجه شدیم چه تخفیف ویژه ای برای شما اعمال نموده ایم" و مادرمان
در همین راستا مادرمان مجبور شدند کلیۀ قوانین و مقررات و از جمله جدول شهریۀ مناطق مختلف را مجدداً به ایشان یادآوری نمایند ضمن این که بیان نمودند که برخورد و رفتارشان به عنوان مدیر یک مهد اصلاً شایسته نیست و نیز طبق مقررات مهد لازم است شهریۀ دریافتی از والدین را با ذکر دلیلِ دریافت، فاکتور کنند و در پروندۀ کودک قرار دهند و به والدین نیز بدهند در ضمن شهریه مشخص شده توسط بهزیستی شامل هزینۀ تغذیه، بهداشت، نگهداری و آموزش می باشد و اگر ایشان بخواهند مبلغی بابتِ دستشویی بردن دریافت نمایند باید رسید دریافت آن را به مادرمان بدهند...
این جا بود که مدیرِ محترم در حد تیم ملی شیرفهم شده و متوجه اشتباه در محاسباتِ خود در زمینۀ ساده فرض نمودنِ احتمالیِ مادرمان شدند و پوزیشن طلب کارانۀ ایشان در کمتر از چند ثانیه 180 درجه تغییر کرد و برای لاپوشانی بر سواستفاده های خود فرمودند که ما تحت نظر بهزیستی نیستیم و مادرمان هم نگاه عجیبی به ایشان کردند که.....
حالا دیگر مدیر شروع کرد به معذرت خواستن بابتِ رفتارِ بی ادبانه و طلبکارانۀ روز قبل خود و این که ما یک مهد خصوصی هستیم و بیانِ دخل و خرج و ... و مادرمان که دیرشان شده بود و دیگر به دنبالِ دردسر نبودند عنوان کردند ما این را به حسابِ شلوغ بودنِ سرتان می گذاریم... و از ایشان خواستند که مجدداً شهریه را حساب نمایند تا ایشان تصمیم بگیرند که ما را به مهدشان بسپارند یا خیر عایا؟
با وجودِ این که حالا دیگر اطلاعات مادرمان در زمینۀ قوانین بر ایشان پوشیده نبود باز هم شروع کردند به محاسبات غیر منطقی و طوری وانمود کردند که کلی به مادرمان تخفیف داده اند و دلِ مادرمان حسابی به این همه غیرمنطقی های کودکانۀ ایشان سوخت. در نهایت آگاهیِ مادرمان از مقررات باعث شد که با اختلاف 15000 تومان با شهریۀ واقعی ما را به مهد بسپارند و آن مقدارِ اضافی را نیز فقط به مربی و بابتِ زحمتِ ایشان پرداخت کنند...
حالا دیگر ما اسفند ماه نیز میهمانِ همین مهد هستیم در حالی که شکوفه بانو از ما و دو نفرِ دیگر از دوستانمان مراقبت می نماید و ما ایشان را بسیار دوست می داریم و با ایشان ارتباط خوبی برقرار نموده ایم....
مادرمان در زمینۀ بیانِ این مطالب در این مکان که یک وبلاگ کودکانه است بسی مردد بودند ولی خوب است بدانی...
شاید خوب باشد که هر یک از ما در موقعیت های کاری مختلف، به یاد داشته باشیم که:
لازم نیست کسی در همان برخوردِ اول هوشیاری خود را بر ما نمایان کند تا او را شایستۀ احترام بشماریم و هر انسانی هر چند غیرهوشیار شایستۀ یک رفتارِ محترمانه است...
رفتارِ محترمانه با دیگران نشانۀ درک، فهم و شعور خودمان است....
هر کس در هر موقعیت شغلی و یا مالی که باشد مشکلات خاصِ خودش را دارد پس چه لزومی دارد میزان شهریه را بر طبق موقعیت شغلی و یا مالی طرف مقابل تعیین کنیم... اگر طرف مقابل انسانِ خیّری باشد خودش با روی خوش به ما کمک خواهد کرد و پولی را که به زور از ایشان دریافت می کنیم حلال نمی باشد و برکت کار و کاسبی مان را بدجوری پایین می آورد...
و دیگران مسئول اشتباهاتِ ما نیستند اگر ما به هر دلیلی بدونِ فکرِ اقتصادیِ مُکفی دست به یک سرمایه گذاری زده ایم و به هر دلیلی محاسباتمان اشتباه در آمده است لزومی ندارد تاوانِ اشتباهِ خود را از جیبِ دیگران خارج کنیم...
and what 're your ideas?