رنگِ انگشتی
در پیِ تعویضِ مهدمان، بر خلافِ مهد سابق که برای کودکانِ زیرِ سه سال آموزشی نداشت و در این گروه سنی فقط نی نی ها با شعر و ترانه سرگرم می شدند مهد جدید از روزِ اول یک عدد فهرست طولانی جهتِ تهیه کردن لوازم التحریر به مادرمان دادند...
عاقا مادرِ ما نیز که تا به حال غیر از مدادِ رنگی برایمان هیچ لوازم التحریری تهیه نکرده بودند وقتی وارد لوازم التحریر فروشی شدند به شدت جوگیر شده و به جز مواردی که مهد کودک به ایشان اعلام نموده بود اقلام دیگری را نیز خریداری نمودند از جمله ماژیک و رنگ انگشتی... ما که تصورمان این است مادرمان این موارد را بیشتر برای سرگرم نمودنِ خود تهیه نمودند آخر می دانی زمانِ کودکیِ مادرمان رنگ انگشتی در دسترسِ ایشان نبود و ایشان آرزو به دل ماندند تا زمانی برای کودکِ خود رنگ انگشتی تهیه نموده و در این میان خود نیز به فیض رسیده و بـــــــــــــازی کنند
بعد از رسیدنِ رنگ ها ما بلافاصله عملیات تفتیش را آغاز نموده و بعد از خروج رنگ ها از جعبۀ مورد نظر سه عدد قوطی رنگ یافتیم و بلافاصله یکی از آن ها را مفقود و مرحوم نمودیم...
جهت جلوگیری از خشک شدنِ رنگ های خریداری شده فردای آن روز مادرمان ما را در فراقِ رنگ قرمز و در معیت رنگ های آبی و زرد به حمام هدایت نموده و شروع به کار با رنگ ها نمودند و آاااااااااااااااااای کودکی می نمودند
ما نیز به مثالِ یک کودک منضبط نشسته بودیم و فقط به مادرمان نگاه می کردیم و این است هنر دست مادرمان که وجودِ پاهای نحیف و ظریفِ ما آن را به یک عدد عکس فوق هنری تبدیل نموده است
شک نداریم که می توانی همۀ موارد کشیده شده را تشخیص دهی چون مادرمان حســـــــــــابی هنر به خرج داده اند
و اما مدتی گذشت و ما مرتب بر روی هر یک از موارد کشیده شده دست می گذاشتیم و همان سوال معروف خود را مطرح می نمودیم که "این چیست؟" و هر بار مادران پاسخ می دادند و در نتیجۀ کشیدن و پاسخ گویی به سوالات مُمتدِ اینجانب مادرمان حسابی خسته شدند و به قصد خروج از حمام رنگ ها را جمع نمودند ولی حالا دیگر ما دست بردار نبودیم و در حمام اتراق نموده و برای خود یک عدد چهارپایه مستقر نموده و بر آن نشسته بودیم و مدام به مادرمان دستور می دادیم که فلان رنگ را بیاورند تا ما رنگ آمیزی نماییم
به نظر شما این پوزیشن نشان دهندۀ کسی است که قصدِ خروج از حمام را دارد؟
ادامۀ ماجرا در ادامۀ مطلب
ما سفت و سخت سکان خود را حفظ نموده و مستقر بر صندلی در حال فرمان دادن به مادرمان:
این در حالی است که یک عدد جوجه+ یک عدد آوینا+ یک عدد علیرضا+ یک عدد چهارپایه نیز در این مدت بر محتوای نقاشی مادرمان افزوده شده است
آن روز بالاخره ما دست به رنگ شدیم و در نهایت بعد از این که چند بارِ دیگر از مادرمان رنگ طلب نمودیم مادرمان قوطی رنگ ها را به یکی از همان مکان های امنِ معروف در منزلمان منتقل نموده و موفق شدند ما را به شوقِ نظاره کردنِ کلیپ "حسنی توی ده شلمرود" از حمام بیرون بکشند...
باورت نمی شود که دم به دقیقه به رنگ ها که در مکانِ امنِ بالای یخچال جای گرفته بود اشاره می کردیم و نوای حمام... حمام... سر می دادیم و باز هم مادرمان با کلکی سرِ ما را شیره مالیده و جای رنگ ها را تعویض می نمودند
و اما فردای آن روز وقتی مادرمان قوطیِ رنگ قرمز را از زیر مبل ها یافتند دیگر بار فیل مان یاد هندوستان نمود و دستِ بابایمان در دست وارد حمام شدیم و باز هم شروع به رنگ آمیزی در و دیوار نمودیمو این بار دیگر ما تماشاگر نبوده و مستقیم وارد عمل می شدیم و حالا نکش کی بکش...
وقتی به طرز فجیعی دستمان را به همۀ رنگ ها زدیم و همه را با هم مخلوط نموده و رنگ های نامعلومی خلق نمودیم مادرمان در یک عملیاتِ کودکانه از رنگ هایی که ما نقش بر کفِ حمام نموده بودیم اشکال مفهومی خلق کردند که در این تصویر قابل مشاهده است
یک عدد لاکپشت+ یک عدد فیل+ دو عدد جیک جیک+ یک عدد خانه+ دو عدد خورشید+یک عدد ماشین+ یک عدد اتوبوس+ یک عدد گل در شکل رسم شده است...
اگر نمی توانی این موجودات را در این عکس ها ببینی مشکل از ماست چون ترکیب رنگ هایمان بسی غیر حرفه ای شده است
با توجه به علاقۀ شدید و تلاشی که در زمینۀ رنگ کاری انگشتی از خود ساطع می نماییم دور از انتظار نیست که به زودی تصاویرِ زیبا و جدیدی از ما خلق شده و در این مکان به ثبت برسد