پارک چیتگر
پنج شنبه و جمعه را در معیت آوینا جانمان اوقات گذراندیم
صبح پنج شنبه بودکه آوینا جان به دلیل انجام عملیات نصب کاغذ دیواری در منزلشان بسیار مهربانانه و با یک عدد نایلون پر از خوراکی که از سوپری سرِ کوچه تهیه کرده بودند و از هر قلم خوراکی دو عدد در آن بود به منزل ما وارد شد و ما بسیار خوشحال بودیم...
می دانی ما آوینا جانمان را بسیار دوست می داریم ولی هر چقدر فکر می کردیم دیدیم اسباب بازی هایمان را بسی بیشتر از آوینا جانمان دوست می داریمبه همین دلیل اوقات به این صورت گذشت که در 36 ساعتی که در معیت آوینا جانمان بودیم نیم ساعت بازی می کردیم و بیست دقیقه را در دعوا و کشمکش بر سرِ اسباب بازی هایمان به سر می بردیم...
البته آوینا جانمان در اختفای اسباب بازی ها و مخصوصاً ماشین هایمان زیرِ لباس خود بسی هنر به خرج می دادند و ما را دچار سردرگمی می نمودند و دور از چشم مان از اسباب بازی هایمان بهره می بردند
روز پنج شنبه بعد از ظهر در معیت آوینا جان به پارک رفتیم در حالی که ما هر دو اصرار داشتیم سرسره های غول پیکر را تجربه کنیم بعد از این که با گریه پارک را ترک کردیم و اصرارمان مبنی بر بیشتر ماندن در پارک بی فایده بود برای خرید لباس های عیدمان که مادرمان چند روز قبل نشان کرده بودند به مغازه رفتیم و نونوار بیرون آمدیم آخر ما حاضر نبودیم لباس هایی را که برای اطمینانِ خاطر از صحت سایزشان به تن کرده بودیم، بیرون بیاوریم...
زمان برگشت در حالی که به حالت ایستاده بر روی صندلی عقب پلک هایمان روی هم بود میهمان آغوش مادرمان شدیم و خوابِ شبانۀ ما از ساعت هشت شب آغاز شد... آخر ما و آوینا جانمان بر خلاف همیشه، بعد از ظهرِ آن روز و علی رغم تلاش های مادرمان و خاله مهدیه خواب را بر چشمان خود و مادران مان حرام کرده بودیم و حالا حسابی خوابمان می آمد و مادرمان و خاله مهدیه در این اندیشه بودند که مادرانِ دارای کودکانِ دوقلو چگونه است که کودکانِ خود را به خواب می سپارند آخر می دانی ما و آوینا جان بسیار دلمان می خواست بیشتر در معیت همدیگر اوقات بگذرانیم و البته با هم دعوا کنیم به خاطر همین به خواب رفتن را بسی حیف تصور می کردیم
جمعه صبح در پی اقدامات مادرمان جهت صرف نهار عازم پارک چیتگر شدیم تا ضمن دیدار با طبیعتی که کاملاً بهاری بود در برگشت به منزلِ آوینا جانمان هم سری بزنیم و خاله مهدیه و آوینا را نیز به مقصد برسانیم...
در راه به ترافیک های سنگین برخورد کردیم و در حالی که آوینا جان در همین موقعیت با سر دادنِ جیغ های بنفش ممتد به ما و البته همگان ثابت نمود که قدرت حنجره اش بسی از ما بیش تر است ما آهنگ های پخش شده از ضبط ماشین را زمزمه می کردیم
در چیتگر به ما و آوینا خیلی خوش گذشت و به نظر می رسید سایرین هم اوقات خوبی را در معیت ما می گذرانند و اینک ما و آوینا جان در معیت بابا و دایی محسن مان در حال پخت و پز...و ما نیز کمک کار ایشان و شما بیابید بابای آوینا را
ناگفته نماند که ما و آوینا جان هر از گاهی نیز سر به کوه و بیابان گذاشته و به افرادی که در نزدیکی مان اتراق نموده بودند سر می زدیم و با خوراکی به نزد خانواده بر می گشتیم باور کن خودشان به زور به ما خوراکی می دادند بس که ما را دوست می داشتند
بعد از ظهر بود که عازم منزل خاله مهدیه شدیم تا از هنرنمایی های بابای آوینا جان و نصاب های کاغذ دیواری دیدن کنیم... آن جا نیز ما و آوینا جان را برای دور شدن از دست و پای نصاب به آشپزخانه تبعید نموده و با یک عدد ماهی سرگرم کردند و یا به عبارت بهتر سرِ کار گذاشتند و این ما هستیم که با ذوقی هر چه تمام تر ماهی را به مادرمان نشان می دهیم...
بعد از بازگشت به علت خستگی مفرط باز هم به حالت ایستاده چشمان خود را به خواب سپردیم آخر ما همیشه عادت داریم روی صندلی عقب بایستیم تا همه جا را زیر نظر داشته باشیم و به خوبی آموخته ایم که چگونه تعادل خود را حفظ نموده و با کاهش و افزایش سرعت ماشین نقش بر زمین نشویم ناگفته نماند که قبل ترها یک بار ترمز ناگهانی دایی محسن مان بدجور ما را نقش بر کف ماشین نمود ولی هنوز برایمان درس عبرت نشده است و مادرمان در پی راهکاری برای نشاندن ما بر روی صندلی و بستن کمربندمان هستند ما که فکر می کنیم بهتر است مادرمان به فکر یک عدد کمربندِ حالت ایستاده برای اینجانب باشند چون ما به هیچ عنوان حاضر به از دست دادنِ سوژه های دیدنی اطراف خود نیستیم
مهدمان را بسیار دوست می داریم و دیروز نیز دیگر بار میهمان مهد بودیم و قرار است دوشنبه جشن سال نو در مهد برگزار شود و ما در کنار سفرۀ هفت سین عکس یادگاری بیندازیم این درخت نیز محصول خاله شکوفه است که به مناسبت روز درختکاری به ما هدیه نموده اند و اجزای مختلف آن را به ما آموزش داده اند:
تنبلی این روزهای مادرمان در زمینۀ به روز رسانی وبلاگمان در نتیجۀ رسیدگی به کارهای عقب مانده و البته خودشان در روزهای آخر سال است به زودی با پست هایی از خانه تکانی امسال به روز خواهیم شد...