عروسک داغ دیده!
روزگاری بود که ما در عالم جنینی به سر می بردیم و مادرمان برای کودکِ ندیده، عروسک می خریدند! مادرجانمان نیز عروسک می خریدند و البته بابا و دایی محسن مان و حتی جاری های مادرمان () جمیعاً دست به کار شده و آاااااااااای عروسک می خریدند!
وقتی پا به این دنیا گذاشتیم کمدِ اسباب بازی خود را بسی شلوغ یافته و بر ریشِ مادرمان و سایرِ عروسک خَر ها خندیدیم که " فکر کردید! مگه هر کدوم از این عروسک ها می تونه چند دقیقه من و سرگرم کنه؟!" و "شما با این کار فقط زحمت خودتون و زیاد کردید و باید این همه عروسک و بالا و پایین کنید و فضای زیادی از منزل رو به اونا اختصاص بدید"
بعد ها متوجه شدیم که چه پُر بیراه می گوییم و هر عروسک را کاربردی است که ما از آن غافل بوده ایم!
همین چند روز پیش وقتی در اثر تماسِ پایمان با اگزوز موتور دچار لطمات شدیم و حاضر به تماس زخم مان با هیچ پمادی نبودیم مادرمان با استفاده از یک خرگوش (به گفتۀ خودمان خَرشیو)و یک بعبعی ناقلا ما را چنان ضربه فنی نمودند که آب هم از آب تکان نخورد!
خودت خوب می دانی که اغلبِ ما کودکان از مالیدن هر گونه کرم بر بدنمان نفرت داریم عوضش تا دلت بخواهد عاشق این هستیم که بر ناخن هایمان لاک بزنی یا رژ لبت را به ما بدهی تا با فرو بردنِ انگشت مان داخلِ آن و مالیدنِ دست رژی بر لب و گونه و لباس هایمان برایت خووووووب امتحانش کنیم
حالا تصورش را بکن بخواهی بر پای داغ دیدۀ ما که دردناک نیز هست پماد سوختنی بزنی! آن وقت است که کارِ آسانِ پماد مالیدن تبدیل می شود به کاری که کارستان است و از احد الناسی ساخته نیست...
مگر این که از شگردهای آن آگاه باشید...
ابتدا به جای استفاده از هر پمادی یک پماد آلفا تهیه نمایید آرزویمان این است که هرگز داغ نبینی ولی داشتنِ آن در منزل واقعاً لازم است. و چه بد که ما در داروخانه های ولایت به آن دسترسی نیافتیم و درمانِ داغِ پایمان بسی به تأخیر افتاد
پس از تهیۀ این کرم می ماند فرآیندِ پیچیدۀ مالیدنِ آن بر زخم و پانسمانِ زخم به گونه ای که در کتابچۀ راهنمای پماد آلفا توضیح داده شده است...
مادرمان ابتدا ما را به پانسمان پایمان تشویق نمودند بدین صورت که از دو عدد عروسک که نسبت به آن ها تعصب خاصی داریم کمک گرفتند و قصۀ سوار شدنِ آن ها را بر موتور و تماس پایشان با اگزوز موتور و در نتیجه داغدار شدنِ پایشان را برایمان تعریف نمودند و بسی احساساتِ ما را جریحه دار نمودند به گونه ای که ما مرتب در منزل قدم می زدیم و اول قصه را به مادرمان یادآور می شدیم تا بقیه اش را بشنویم و به نظر می رسید با تکرار این قصه بسی از شدت وجدان دردمان کاسته می شد زیرا ما در می یافتیم که این فقط ما نیستیم که بی دقتی به خرج داده و پای خود را داغدار نموده ایم
و این ما هستیم پس از انجام پانسمان زخم مان در حالی که وانِ خود را از حمام به محل امن بالای تخت رسانده ایم و در آن لم داده و در حال طراحی ماشین پلیس مان با پاستل هستیم
توضیحات لازم در مورد استفاده از پمادِ آلفا و نیز مراحل گول مالی بر سرِ ما و پانسمان زخم مان را در ادامۀ مطلب ببین
دو روزِ پیش، بابایمان با نشان دادنِ زخمِ پایمان، از داروخانه یک عدد پماد آلفا تهیه نمودند که ما برای اولین بار فهمیدیم این پماد تا چه اندازه کاربردی ست البته اگر نوشته های داخل کتابچه اش در عمل تحقق پیدا کند...
اطلاعات لازم در مورد کاربرد و مزایای استفاده از پماد آلفا را می توانی اینجا ببینی... آرزویمان این است که هرگز به این پماد احتیاج پیدا نکنی این پماد حتی در درمان سوختگی پای نوازدان در نتیجۀ تماس با ادرار نیز موثر است
در این کتابچه نوشته شده است که باید ابتدا زخم را با سرم شستشو تمیز نموده و پس از خشک شدن، محل زخم را با پماد آلفا چرب نموده و سپس با یک عدد پلاستیک فریزر تمیز پانسمان نماییم که این پانسمان می تواند انجام نشود ولی از آن جا که ما کودکی هستیم با تحرکات فراوان پانسمان در مورد ما الزامی ست و الا پس از چند روز همۀ نقاط منزل در سبزی محض ناشی از رنگ پماد فرو می رفت و این است پانسمان زخم اینجانب توسط مادرمان که خدای را سپاس تحرکمان تنوانست آن را از پایمان جدا کند چون مادرمان نایلون مورد نظر را با نوار چسب کاملاً محکم نموده بودند
و ما با پیاده شدنِ این فرآیند روی خرگوش و بعبعی ناقلا و اطمینان از سلامت این دو نفر بعد از پانسمان، اجازه دادیم این اَعمال رو ما نیز پیاده شود!
ابتدا یک مکانِ جذاب انتخاب می شود جایی که ما همواره علاقه داریم آن جا بنشینیم و آن جایی نیست جز مکانِ مقدس روی میز اتو! آن هم در معیتِ عروسک هایمان! و با تکرارِ جملۀ کاربردیِ "بشین اینجا" رو به عروسک هایمان
سپس قصۀ تکراری داغدار شدنِ پای بعبعی ناقلا و خرگوش توسط فکِ بینوای مادرمان برای n اُمین بارِ متوالی، بارگزاری می شود
و این است صحنۀ جریحه دار شدنِ احساساتِ ما در نتیجۀ شنیدنِ قصۀ داغدار شدنِ بعبعی ناقلا توسط موتور! و ما قیاسی بین خودمان و بعبعی ناقلا برقرار نموده ایم و وجه مشترک ما و بعبعی ناقلا در این است که در عکس سمت راست این پای ماست که داغ دیده است و البته در تصویرِ سمت چپ این پای بعبعی ناقلاست که دچار داغ دیدگی شده است و ما در حالِ تأییدِ حرف های مادرمان و دادنِ آب و تابِ فراوان به داستان هستیم
علتِ این که خودمان داوطلبانه اصرار به گذاشتنِ این کلاه بر سرمان داریم هنوز مشخص نشده است کسی چه می داند شاید در تلویزیون امدادگران را دیده و خود را در نقش امدادگران می بینیم و مانندِ آن ها کلاه بر سر گذاشته ایم البته به شیوۀ خودمان
و در کمالِ آرامش می نشینیم و تمامِ مراحل پانسمانِ پای خود را می بینیم و مرور می نماییم و حتی وقتی مادرمان دست از سرِ ما برداشته و تصمیم به هواخوری زخم مان می گیرند خودمان داوطلبانه اصرار به پانسمان زخم مان می گیریم و دوان دوان به سمت کشو رفته وسایل پانسمان را خارج نموده و نوای " آبتا... آبتا" سر می دهیم و منظورمان همان "آلفا" ست....
حکایت ما شده است همان حکایت معروف "بقال و طوطی از مولوی" و البته این بیت معروفش که :" کز چه ای کَل با کَلان آمیختی.... تو مگر از شیشه روغن ریختی؟"... و این روزها کافیست در تلویزیون، کتاب هایمان، روزنامه هایی که ورق می زنیم و چهرۀ آدم ها و ماشین های صفحاتِ آن را رنگ آمیزی می کنیم و حتی عکس روی پماد آلفا تصویری از زخم مشاهده می کنیم این جاست که با اطمینانی عمیق رو به مادرمان ابراز می داریم:" اُتوووورررررر" و پندارمان این است که همۀ زخمی شدگان به واسطۀ سوار شدن بر موتور است که داغ دیده اند