عشق!
مادرمان از آن دسته از آدم هاست که به شدت بر این باور است که عشق زندگی را زیباتر می کند... می دانیم هم اکنون زیر لب به مادرمان نیشخندی زدی و با خود گفتی:" غیب می گوید! پُر واضح است که عشق زندگی را زیباتر می کند"
عشق از دیدگاه مادرمان فقط تپیدنِ دل برای معشوق نیست بلکه مادرمان معتقد است که عشق باید در لحظه لحظۀ زندگی جاری باشد و گویا...
وقتی از کودک مان مراقبت می کنیم عشق به شدت لازم می شود!
وقتی در منزل غذا می پزیم عشق به شدت لازم می شود!
وقتی منزل را نظافت می کنیم عشق به شدت لازم می شود!
وقتی با کودک مان بازی می کنیم عشق به شدت لازم می شود!
وقتی در پارک ورزش می کنیم عشق به شدت لازم می شود!
وقتی گرفتاری مالی داریم عشق به شدت لازم می شود! (از آن بابت که گرفتاری های بزرگ تری نداریم!)
وقتی از نعمت سلامتی برخورداریم عشق به شدت لازم می شود! (چون ما از نعمتی برخورداریم که همۀ انسان هایی که آن را ندارند، بدون شک آرزوی داشتنش را دارند )
و در اثباتِ عشقِ مادرمان در امر کودک داری همین بس که وقتی ما به دنیا آمدیم مادرمان آن قَدَر با عشق از ما مراقبت می نموده و هیچ غُر زدنی را چاشنیِ کارشان ننمودند که بلافاصله چند نفر در فامیل مان با مشاهدۀ رفتارِ مادرمان تصمیم به بارداری گرفتند...
روزهایی که برای ورزش به پارک می رویم همگان مادرمان را چنان با شوق بر روی دستگاه ها در حالِ ورزش کردن می یابند که بارها افرادی از ایشان پرسیده اند :"شما ورزشکار هستید؟" و یا در خواست ورزش های مناسب برای بیماری های مختلف را از ایشان داشته اند...
تعدادی از رهگذران نیز از ایشان سوال می نمایند که چرا با وجودِ این که در تناسب کامل به سر می برند و هیچ اضافه وزنی ندارند باز هم با این همه جدیت ورزش می کنند! و البته ما دلیلش را می دانیم؛ زیرا پرسش کنندگان از اعتقادِ مادرمان به عشق در همۀ امور، غافلند! و البته از اعتقادِ مادرمان به این که ورزش برای سلامتی ست و نه فقط برای کاهش وزن و در واقع کاهش وزن نیز برای سلامتی است! آخر مادرمان بر این باورند که برای کنترل وزن لازم نیست بسیاری از مواد غذایی را از بدنِ خود دریغ نماییم بلکه لازم است خــــــــــــــوب بخوریم و مواد غذایی مفید بخوریم و صد البته خــــــــــــــــوب نیز ورزش نماییم!
و از آن مقوله هایی که عشق می طلبد روزه داری است... آن گاه که در انتظار پایانِ ماهِ روزه نیستی و تمامِ وجودت با بیداری سحرگاهان و دورِ هم بودن های وقتِ افطار عجین می شود و شکرگزاری در برابرِ رحمت بی انتهایش تمامِ قلبت را لبریز می کند و تو را شرمسارِ رحمتش که سلامتی عطا نموده و توفیق بخشیده که بندگی نمایی و در مقابل عظمت بی انتهایش سر فرود آوری! آیا این چیزی جز شکرگزاری می طلبد؟!
و آن گاه آن را درک می کنی که یکی از همین سال ها در اثرِ بیماری توانایی روزه داری ات را از دست بدهی! و آن گاه تمامِ آرزویت سلامتی می شود و حتی حاضر هستی تمامِ سال را روزه دار بمانی تا سلامتی ات برگردد و برای انجام کوچک ترین اموراتِ پیش افتادۀ زندگیت مانند برخاستن و راه رفتن و ... محتاج هیچ کس نباشی!
و آن چه عجیب تو را لبریز از شکرگزاری می کند همان لطفی ست که تو را لایق میهمانی خود شمرده و یارای روزه گرفتن و تابِ تحمل در برابرِ طاعتش را عنایت می فرماید و به تو فرصت بندگی می دهد و فرصت فرود آوردن سرت را در مقابل آن همه عظمت! فرود آوردنی که تو را از سر فرود آوردن در مقابل هر بنی بشری بی نیاز می کند و آن گاه است که مفهوم عشق را عجیـــــــــــــــب درک می کنی!
×××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××
و امام سجاد با آن همه بندگی اش پس از پایان یافتنِ ماهِ مبارک رمضان با پروردگار این چنین سخن می گفت:
"پروردگارا مدارایت از روي ناتوانی، و مهلت دادنت از باب سستی، و خودداری ات از باب غفلت، و به تأخیر انداختنت از روی مدارا و سازش نبوده و نیست، بلكه به این خاطر است كه حجتت رساتر، و بزرگواری ات كامل تر، و احسانت فراگیرتر، و نعمتت تمام تر باشد. تمام این ها بوده و هست و خواهد بود، و حجت تو برتر از آن است كه به طور كامل وصف شود و بزرگی تو والاتر از آن است كه كسي به كُنهَش برسد و نعمتت بیش از آن است كه همه اش به شماره درآید، و احسانت بیش از آن است كه كسی كمترینِ آن را شكر آرد...
پروردگارا اینك منم كه به درگاهت روی آورده ام و از حضرتت توقع پذیرایی نیك دارم، پس بر محمد و آلش درود فرست، و رازم را بشنو، و دعایم را مستجاب كن، و روزم را به ناامیدی و تهیدستی به شب مرسان، و در دریوزگی ام دست رد به سینه ام مزن، و رفتنم را از پیشگاهت، و بازگشتم را به حضرتت گرامی دار، زیرا در آن چه بخواهی دچار مضیقه نمی شوی، و در برابر خواسته ها ناتوان نمی باشی و بر هر چیزی قدرت داری، و هیچ حول و قوه ای جز به دست خدای بزرگ نیست!"