علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

پارک نیاوران

1393/5/13 12:19
نویسنده : الهام
883 بازدید
اشتراک گذاری

تعطیلات عید فطر جز معدود تعطیلاتی ست که بابای ما به معنای واقعی تعطیل هستند! و نه تنها به پروژه ها سر نمی زنند بلکه تلفن شان نیز وقت و بی وقت به صدا در نمی آیدعینک

و این مهم از آن جهت میسر می شود که برای کارگران افغانی که خیل عظیمی از تیم های اجرایی پروژه های بابایمان را تشکیل می دهند عید فطر بسیار مهم محسوب می شود و این تیم ها حتی اگر به صورتِ کاملاً بیکار در اتاقِ کارگری خود در محل پروژه بنشینند، به احترام این عید بزرگ کاری انجام نمی دهنددرسخوان و ما همچنان اندر کفِ این حرکتشان مانده ایم و اندر کفِ این همه اهیمت دادن شان به عید فطرزیبا

سومین روز از تعطیلات عید فطر را در منزل گذراندیم و شب هنگام برای صرف شام و ورزش کردن و تاب و سرسره بازی عازم پارک نزدیک منزل شدیم و بابایمان برای ما تعدادی بادکنک و یک عدد پمپ باد مخصوص بادکردن بادکنک خریدند و ما را به شدت به نوای "تهنُ تَهَنُ تهنُ اُبائک ای یا شمعا فوت کن" مشغول نمودندعینک

و اما روز جمعه حدود ساعت دو بعد از ظهر بود که عموی مادرمان به منزل مان وارد شدند و از آن جا که دو دختر 18 و 13 ساله دارند ما بسیار خوش حال بودیم و ایشان را "نی نی" خطاب می کردیم تا با ما بازی کنند و آن ها هم که تا دلت بخواهد با محبت بودند و ما تا می توانستیم از محبت بی حد و حصرشان سو استفاده نمودیمخجالت... اسم یکی از این نی نی ها (!) متین نام داشت و ما مرتب فریاد می زدیم :"پَتین" و گاهی نیز "بتین" و به ندرت گاهی نیز به ایشان افتخار می دادیم و دختر عموی مادرمان را "متین" خطاب می نمودیمشیطان

و بسی با ایشان که با ما همه جوره راه می آمدند و بازی می کردند اُخت شده بودیم به گونه ای که عصر همان روز وقتی قصد خروج از منزل به قصد پارک نیاوران را داشتیم ما اصرار داشتیم متین و محدثه جان حتما بر ماشین ما سوار شوند و آن ها نیز از خدایشان بود که در معیت مادرمان باشند! زیرا از آن جا که مادرمان به شدت اهلِ خوشگذرانی و خُزعبل گویی به حساب می آیند به آن ها در معیت مادرمان بسی خوش می گذشت و تا رسیدن به پارک نیاوران این مادرمان بودند که خزعبل می گفتند و همگی می خندیدیم... بعدها معلوم شد که دختر عموهای مادرمان به محض به راه افتادن از مشهد به قصدِ قم و تهران اصرار  داشته اند که حتما به منزل مان بیایند و در معیت مادرمان تهران گردی کنندخندونک

دیدار با پارک نیاوران برایمان بسیار خاطره انگیز بود و بعد از صرف شام و گشت و گذار در آن به منزل باز گشتیم...محبت

روز شنبه نیز عموجان میهمانِ ما بودند و شنبه شب را در معیت ایشان برای صرف شام به منزل پسر دایی مادرمان (بابای هستی جانمان) دعوت شدیم و بیش تر از همه اینجانب با دیدنِ هستی جان ذوق زده بودیم زیرا هستی خانم را اسباب بازی های فراوان و متنوعی است که ما هر وقت به منزل شان می رویم اجازه داریم با آن ها بازی کنیم...

البته هفتۀ قبل نیز هستی جان برای افطار میهمانِ ما بودند و ما با خرگوش و پنگوئنی که همراه آورده بودند حسابی بازی کرده بودیمآرام بعد از بازگشت از منزل هستی جانمان تا مدت ها متین و محدثه از ما در ژست های مختلف عکس می گرفتند و جالب بود که ایشان از نحوۀ صحبت کردن مان بسی خوش شان آمده بود و کلمات را به شیوۀ ما ادا می کردند و حرکات مان را تقلید می نمودندفرشتهیعنی یک همچین آدم مُهُمی هستیم ماراضی

یکشنبه صبح متین و محدثه جان به قصد رفتن به شمال از منزل مان به راه افتادند و ما به دنبالِ ایشان بسی گریه های جانسوز سر دادیمگریه و هنوز هم که هنوز است از ایشان یاد می کنیم و می گوییم:" پتین عمو رفت باغ باباجون"فرشته

عکس های ما از پارک نیاوران+ ژست هایمان در مقابل دوربین متین جان را در ادامۀ مطلب ببینمحبت

ژست های فوتبالی مان را در مجاورت عموی مادرمان داشته باشفرشته

و اینجانب در حال ورزش و چرخاندنِ دستگاه ها و البته سنجش میزانِ زور بازوفرشته

و اما عکس های ما که توسط گوشی متین جان گرفته شده است... قرمزی عکس ها به دلیلِ روشن بودنِ چراغ خواب اتاق مان می باشد.خندونک

پسندها (8)

نظرات (21)

مامانی فاطمه
14 مرداد 93 8:01
ای جانم عزیزم ایشااله همیشه دوروبرت شلوغ باشه علیرضا جونم که خوشحال باشی البته خدا به مامانی هم قوت بده که یارای مهمانداری داشته باشن خزعبل چیه خواهر شما دروگوهر تراوش میشه از دهانت عزیزم به ماهم افتخار میدید امدیم تهران باهم بریم تهران گردی
الهام
پاسخ
ممنونم خاله جونم مامانم که خوراک میهمانداریه خاله زهره میهمان ها رو به کار می کشه تا هم اونا احساس راحتی کنند و هم خودش خسته نشه این نظر لطف شماست زهره جونم با کمال میل البته اگر شما به ما افتخار بدید و بیاید خونمون
مریم مامان آیدین
14 مرداد 93 11:43
سلام الهام جونم قربون این پسرک که دیگه شیرین زبونی شده واسه خودش الهام جونم قبل آیدین ما هم یه بار تعطیلات عید فطر ترکیه بودیم و منم مبهوت این همه ارزش واسه عید فطر بودم که عید واقعیشون بود و همه جا شادی و حراج بود و حتی وسایل نقلیه به نیت عیدی دادن رایگان بود و تازه اونا فقط اسما مسلمونن و ما.... ای جانم که گل پسر انقدر مهمون دوسته بچه های مهمون وقتی بزرگترن خییییلی خوبه چون همه چی در آرامشه منم پارک نیاورانو خیلی دوست دارم ولی به خاطر پله ها و نگرانی از آیدین کمتر میریم ولی قبل آیدین هر هفته میرفتم که به اون ماهی های تو استخر غذا بدم و آآآآی لذت میبردمو اون گربه های پشمالو و خوشگل بغلی عکسا خییلی قشنگ بودن و خصوصا عکسای علیرضا جونم تو اتاق و ژستای خوشگلش ایشالا همیشه در معیت همسر و خانواده مهربون و گل پسر شیرین زبون خوووووووووش باشین
الهام
پاسخ
سلام مریم جون.فدای محبتت عزیزم چه جالب این رایگان بودنِ کرایه ها و حراج هاش من و وسوسه می کنه که عید فطر سال بعد برم ترکیه به طرز فجیعی میهمان دوسته. آخه ایشون که مثل من شبانه روزی تو آشپزخونه نیستند ایشون در معیت میهمان ها گل میگن و گل می شنون پارک نیاوران واقعا زیباست البته ما برای اولین بار بود که خانوادگی می رفتیم اونجا ولی خودم دوران مجردی با دوستانم زیاد رفتم ماهی ها و گربه هاش که خیلی مورد توجه علیرضا هم قرار گرفت فواره هاش برای بچه ها خیلی جذابه مخصوصا تو شب ها یک دنیا ممنونم از آرزوی قشنگت عزیزم
صدف
14 مرداد 93 14:45
همیشه به گردش الهام خانم بله منم شنیدم عید فطر برای خیلی از کشورها خصوصا اهل سنت بیش از حد ارزشمنده . یکی از دوستان منم این روزها باکو بود خیلی متعجب شده بود از شوروهیجان عید اونجا . من عاشق آوای تهن تهن علیرضا شدم ینی آخر تلفظه )) عکساشم که حرف نداره . و تازه متوجه شدم عجب دید باحالی داری علیرضا که به دخترایی که از خودش 15 سال و 10 سال بزرگترن میگه نی نی ))) بوووووووووووس
الهام
پاسخ
ممنونم صدف جون. جاتون سبز اتفاقا همین کارگران هم بیشترشون اهل تسنن هستند واقعا آخر تلفظه ممنونم عزیزم از نظر ایشون هر کسی که بابا و مامان نباشه نی نی محسوب میشه البته ما برای تشویق کردنش به تمیزکردن و مرتب کردنِ خونه قبل از اومدن مهمونا گفتیم نی نی میخواد بیاد و ایشون هم لفظ نی نی رو به کار می برد
مامان هدیه
14 مرداد 93 21:22
سلام همیشه به شادی و گردش و تفریح انشالله به خوشی کنار هم جمع باشید راستی پارک نیاوران همون طرف نیاورانه چقدر قشنگ بود واقعا ترقیب شدم که برم اونجا آخه تهران زندگی می کنم اما جاهای قشنگشو نمی دونم کجاست
الهام
پاسخ
سلام ممنونم بله دقیقا در حاشیۀ میدان باهنر تو نیاوران تو گوگل بزنید "پارک نیاوران" نقشه شو براتون میاره
مامان ایمان جون
15 مرداد 93 22:11
عجب تعطیلات پرباری داشتی عزیزم ایشالا از این معدود تعطیلات زیاد برات پیش بیاد علیرضاجون و همیشه شاد باشی با مامان بابای مهربونت.بووووووووووووووووووووس
الهام
پاسخ
جاتون سبز خاله جون یک دنیا ممنونم از آرزوی قشنگی که برامون داشتید خالۀ مهربونم
sahar
16 مرداد 93 9:50
ممنون الهام خانوم یک ایمیل کوتاه فرستادم .
الهام
پاسخ
ممنونم سحر جان میرم می بینم
مامان ناهید
16 مرداد 93 10:57
سلام الهام جان خوبید ؟ به به یه تفریح دیگه تو پارک قشنگ نیاوران انشالله همیشه خوش وشاد وسرحال باشید وجمعتون جمع
الهام
پاسخ
سلام بر شما ناهید عزیزم ممنونم خاله جون جای شما و بچه ها خالی
مامان ناهید
16 مرداد 93 10:58
چه مهمان های نابی داشتید دوست جونی علیرضا جان شدن وحسابی بهشون خوش گذشته ومادر هم که معلومه مهمانواز وخوشرو هستن که این همه آدم جذبشون میشن الهام جون بیا تو بغلم
الهام
پاسخ
جاتون خالی ناهید جون این نظر لطف شماست عزیزم
مامان ناهید
16 مرداد 93 11:00
الهی فدات بشم علیرضا جون که چه زود آخت میشی وجداشدن اینقدر برات سوزناکه الهی بمیرم گریه تو نبینم چقدر بغضم گرفت
الهام
پاسخ
یک هم چین پسر اُخت شدنی هستیم ما خاله جون و عاقبت اُخت شدن هم برای من اینه:"" و البته برای کسانی که باهاشون اخت شدم اینه:""
مامان ناهید
16 مرداد 93 11:03
چه پارک خوشگلی خوشحالم که بهتون خوش گذشته فدای ژستهات بشم علیرضا جان خوشگل خاله
الهام
پاسخ
فدای محبتتون ناهید جون
مامان عليرضا
16 مرداد 93 16:50
سلام دوستم.همیشه خوش باشید و از این مهمون باحالای بچه نگه دار داشته باشید اما یه دعوای اختصاصی:با پسرم چی کار کردی انقدر لاغر شده؟خیلی تو عکسا معلومه(البته این بخش دعوای اختصاصی رو از زبون مادر شوهر و خواهر شوهر و کلا فامیل شوهرات نوشتما آخه نمیدونم چه صیغه ای هست که هر وقت علیرضا نیم کیلو وزنش میاد پایین به من میگن باهاش چی کار کردی؟حالا بگو ببینم تو با علیرضا چی کار کردی؟
الهام
پاسخ
سلام عزیزم بچه نگهدار و خوب اومدی فکر نمی کنم لاغر شده باشه! شاید هم قد کشیده. البته یک سالی هست علیرضا رو وزن نکردم یعنی وظیفه شناسی رو حال می کنی؟! البته خودم رو هم اصلا وزن نمی کنم چون احساس می کنم دنیا اینقدر ارزش نداره برای نیم کیلو بالا و پایین رفتنِ وزنم حرص بخورم فلسفه رو حال کردی اونا قصدشون اینه که تو رو دچار عذاب وجدان کنند شوخی می کنم اتفاقا اصلا نگران بالا پایین رفتنِ وزنش نباش بعدها خواهی فهمید که چه حرص های بیخودی خوردی من که وقتی به گذشته نگاه می کنم همین حس و دارم
مامان کیامهر
17 مرداد 93 15:56
خدا قوت خواهر جان چه عالی که این همه اخلاقهای خوب دارد مامان علیرضا جان ، خوش به سعادت عروسشان ژست های علیرضا جان بسیار هنرمندانه است نی نی های 13 و 18 ساله هم حتما در جوار این خانواده دوست داشتنی کلی خوش گذرانده اند
الهام
پاسخ
فدای محبتتون بهار عزیزم چند وقته نیستید نگرانتون شدم خواهر این نظر لطف شماست عزیزم این عروس و خوب اومدی ولی هیچ تضمینی نیست تا اون موقع مامان علیرضا خان خوش اخلاق بمونه این نظر لطف شماست نازنینم جای شما خالی
مامان ناهید
18 مرداد 93 11:00
سلام الهام جان خوبید صبحتون به خیر اومدم دیدم آپ نکردید هستین یا در مسافرتین فداتون بشم علیرضا جان را ببوسید
الهام
پاسخ
سلام عزیزم صبح شما هم خوش ممنونم ار توجهت عزیزم نه همین جا هستیم منتها فرصت آپ کردن نداشتم
مامان ناهید
18 مرداد 93 12:26
الهام جان این ادرس رو برو واضح توضیح داده منم از همین جا یاد گرفتم http://kolbemadarane.niniweblog.com/post17.php
الهام
پاسخ
ممنونم از راهنمایی تون ناهید جون
الهام
18 مرداد 93 12:36
سلام خوبی؟خوشی؟رو ب رشدی؟ بعدی 1 ماه آپ کردم...1 ماه! انرژى مثبت تنها چيزيه که اگه با يکى ديگه تقسيمش کنيد به جاى اينکه نصف بشه دو برابر ميشه ... به جان خودم منتظر انرژی مثبتتم
الهام
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم که خبر دادی در اولین فرصت میام خدمتتون
زهرا مامان ایلیا جون
19 مرداد 93 5:28
شیطونک خاله ان شالله همیشه شاد باشی عزززیزم پتین عههه ببخشید متین جون رفت تنهاا شدی دوباره الهی فدات عکسهاتون خیلی جالب بود قربون اون ژستهای فوتبالی
الهام
پاسخ
ممنونم از محبتتون خاله جونم شما همیشه به ما لطف دارید. دوستم ایلیا جون و ببوسید
زهره مامانی فاطمه
19 مرداد 93 9:58
سلام بر الهام جون نیستی خواهر
الهام
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم از احوالپرسیت می خواستم دوستانِ با محبت و پیدا کنم و ببینم کدوم یک از دوستان منتظر پست گذاشتنم هستند و دلشون برامون تنگ میشه شوخی کردم! چند روزه گرفتارِ کاری هستم عزیزم الان در حالِ پست گذاشتنم ایشالا به محضِ تکمیل شدن ارسالش می کنم
مامان آرمینا
20 مرداد 93 0:11
معلومه که به علیرضا با مهمونای گلتو خیلی خوش گذشته .پارک خیلی قشنگیه .زستای علیرضا جون هم خیلی عالیه
مامانی فاطمه
25 مرداد 93 7:05
دوباره سلام الهام جون .برای علیرضا جونم آمدم وجدانم قبول نکرد توی اون پستات براش حرف بزنم .علیرضا جونم خاله در روز تولد سه سالگیت میگم ایشااله هزاران سال زنده وپاینده باشی زیر سایه اول خداوند منان بعدهم پدر ومادر عزیزت امروز برات دعاکردم که همیشه سلامتی وخوشبختی وآخرعاقبت بخیری همراهتون باشه
مامانی فاطمه
25 مرداد 93 7:09
الهام عزیزم خداخودش بهت صبر واستقامت بده که هرچه مشیت الهی است رو بپذیری وبپذیرم میدونم اونقدر فهیم وبادرک هستی که نیازی به سفارش خواهر کوچیکترت نداشته باشی فقط برای دل خودم گفتم که میدونیم هممون که دنیا بی وفاست بخدا از ترس بی وفایی دنیا خیلی چیزارو به زبون نمیارم ولی خواهرم بدون زندگی هست ایشااله هرروز شاهد پایندگی وبالندگی علیرضای عزیز باشی
الهام
پاسخ
خوبم زهره جان.
مامان و بابا
28 مرداد 93 12:47
سلام مامان مهربون بياييد بخاطر آينده ني ني هامونم كه شده بحران آب جدي بگيريم و تو مصرفش صرفه جو باشيم
الهام
پاسخ
سلام ممنونم از یادآوریتون