علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

شاید برای شما هم اتفاق بیفتد(-;

در پیک نیک آخر هفتۀ گذشته مان هیجان هایی عظیم خلق شد که در همۀ این هیجانات پای یک  ماشین ایمن در میان است در ادامۀ مطلب خوانندۀ ما وقعِ آن چه در جنگل های لتیان بر ما گذشت خواهید بود روز جمعه پس از صرف یک صبحانۀ مفصل عازم دریاچۀ لتیان شدیم. این لتیان رفتن به پیشنهاد بابایمان که در پیک نیک چند هفته قبل مان یک جای دنج میان درختان جنگلی پیدا کرده بودند، انجام شد. به سد لتیان رسیدیم و پس از اندکی ارتفاع نوردی به جنگل های لتیان وارد شدیم و در همان نقطۀ دنج قبلی مستقر شدیم. آفتاب مستقیم بر فرق سرمان می تابید و از آن جا که گروهی در مکان دنج قبلی مان چادر زده بودند، بابا و دایی محسن مان به دنبال یک سایۀ دنج دیگر، رو...
19 مهر 1394

به مناسبت روز جهانی کودک

گاهی دلت می خواهد در انتخاب محل میهمانی رفتن خودمختار باشی و وقتی مادرت با خاله نسرین قصد بازارگردی و خرید را دارند تو اصرار می کنی بر رفتن به منزل فاطمه، دختر یازده سالۀ همسایۀ طبقۀ پایین؛ و وقتی مشخص می شود که فاطمه در آن ساعت منزل نیست، به سمیرا خواهر فاطمه اعلام می کنی که با او دوست هستی و می خواهی به منزل شان بروی و خیلی هم لطف می کنی و حتی حاضری ماشین هایت را نیز با او به اشتراک بگذاری تا با او که دختری هجده ساله است بازی کنی ! همان سمیرا که چند هفته پیش وقتی در منزل شان بوده ای اعلام کرده بودی که با او دوست نیستی و در این موقعیت سیاستت کودکانه ات ایجاب می کند حالا که همبازی همیشگی ات، فاطمه، نیست با او دوست باشی! در نتیجه از همراه شد...
16 مهر 1394

تالار و رستوران رامسر پلازا

اول نوشت: این پست یک پست نیمه تبلیغاتی ست حدود یک سالی می شود که فرکانس دایی محسن مان با فرکانس یکی از همکارانِ خود در پروژۀ ساختمانی هم ساز شده است. یک آقای محجوب و مهربان به نام "سیاوش" که علاوه بر این که دوست صمیمی دایی محسن مان هستند، به واسطۀ همکار بودن با بابایمان، با ایشان نیز آشنایی دارند . زمستان گذشته بود که دایی محسن مان با عمو سیاوش همسفر شدند و به رامسر سفر کردند و چند روزی میهمان برادرِ عمو سیاوش بودند. سفر دوم دایی محسن و عمو سیاوش به رامسر، بهار امسال بود که بسیار به آن دو خوش گذشت و سفری خاطره ساز شد . از آن جا که مدتی ست عموسیاوش زمینۀ کاری خود را تغییر داده و در رامسر مشغول به کار شده اند، از ب...
12 مهر 1394

یک نیمروز جنگلی

روز عید قربان به پیشنهاد دایی محسن مان تصمیم بر رفتن به شمال کشور گرفتیم. صبح روز عید روانۀ جادۀ دیزین شدیم تا در اولین روزهای پاییز تجربه گر یک طبیعت بکر و هوای عالی باشیم . از آن جا که چند روزی ست مادرمان در افسردگی ناشی از جان باختن هم وطنان مان در منا به سر می برند ، ارسال این پست تا امروز به تعویق افتاده است و این پست صرفاً جهت تعویض روحیۀ ما و شما بارگزاری می شود سفر به شمال در دو پست بارگزاری می شود و شما در ادامۀ مطلب شاهد اولین قسمت از سفرمان به چالوس و طبیعت جنگلی بکر اطراف آن خواهید بود . دیزین را پشت سر گذاشتیم و در آستانۀ ورود به جاده چالوس برای صرف صبحانه توقفی در کنار رودخانه داشتیم که به جز مادرمان ه...
8 مهر 1394

فاجعه ای که در منا رخ داد!

اگر فاجعۀ منا ما را بیشتر از حادثۀ سقوط هواپیمای طبس و رفتنِ همیشۀ دوستان مان، متأثر نکرده باشد، بی شک کمتر از آن متأثر نکرده است دردی بزرگ که این روزها ما و همۀ مسلمانان جهان را به سکوتی سنگین وا می دارد! و بغضی سنگین که سخت دردناک است! این غم بزرگ را به همۀ آن ها که این روزها برای دیدار با عزیزانِ خود لحظه شماری می کرده اند و برای رفتن به استقبال آن ها در حالِ برنامه ریزی بوده اند، تسلیت می گوییم و برای آن ها که در غربت شاهد مفقودشدن و رفتنِ دردناکِ عزیزان خود بوده اند، صبر آرزومندیم و برای آن ها که به خاطر عدم تدبیر عده ای قدرت طلب، ناجوانمردانه از بین ما رفتند رحمت الهی را آرزومندیم " رد پای یک جنایت د...
5 مهر 1394

لتیان در باران

مدت هاست که دلِ مادرمان بدجور هوای جاجرود و در نتیجه جنگل و دریاچۀ لتیان را کرده است! آخرین باری که ما یک دل سیر لتیان را دیده ایم و در کنارِ زیبایی دلنشینِ آن نهاری جانانه خورده ایم، بهمن  ماه سال گذشته بوده است و ما و این همه لتیان نبینی آن هم در بهار و تابستان محال است البته ما در تعطیلات عید فطر جهت تجدید بیعت با لتیانِ دوست داشتنی، تا جادۀ لتیان رفته ایم ولی به علت شلوغی بیش از حد تجربه گرِ آن سکوت دوست داشتنی که در آن فقط و فقط نوای جاری بودنِ آب به گوش می رسد، نبوده ایم نتیجۀ ماجرا آن است که به علت کم شدنِ لتیان گردیِ خونِ ما و خانواده، جمعۀ گذشته میهمان زیبایی های لتیان در روزهایی بودیم که به پاییز ختم می شد ...
31 شهريور 1394

الموتِ زیبا: قلعۀ حسن صباح

قلعه الموت یکی از منحصر به فردترین دژهای تاریخی ایران است که در منطقه رودبار الموت از توابع قزوین واقع شده است. این قلعه در شمال شرقی روستای گازرخان و بر فراز کوهی از سنگ به ارتفاع ۲۱۰۰ متر از سطح دریا قرار دارد. این کوه از نرمه گردن (میان نرمه‌لات و گرمارود) شروع شده و به طرف مغرب ادامه پیدا کرده است. صخره‌های پیرامون قلعه که رنگ سرخ و خاکستری دارند، در جهت شمال شرقی به جنوب غربی کشیده شده‌اند. پیرامون قلعه از هر چهار سو پرتگاه است و تنها راه ورود به قلعه در انتهای ضلع شمال شرقی است که کوه هودکان با فاصله‌ای نسبتاً زیاد بر آن مشرف است. نام الموت در تاریخ ایران با نام اسماعیلیه گره خورده و حسن صباح به عنوان رهب...
28 شهريور 1394