علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

♥♔ شیرین کاریهای علیرضا ♥♔

سرزمین کوه ها!

گاهی لطافت آنقدر بیداد می کند که دلت می خواهد یک روز صبح تصمیم بگیری که خودت را برای رفتن به دیاری دوردست آماده کنی و از روز تعطیل در دامان طبیعت لذت ببری! گاهی لطافت آنقدر بیداد می کند که دلت می خواهد شیشۀ ماشین را تا انتها پایین بیاوری و با تمامِ وجود بوی اقاقیای خوشبوی وسط اتوبانِ شهید یاسینی را حس کنی! گاهی دلت می خواهد در مسیری پر از قاصدک گام بگذاری و قاصدک هایی که در هوا معلق هستند با برخورد به شیشۀ ماشین برایت پیام آورِ زیبایی های اردیبهشتِ لطیف باشند! گاهی لطافت آن قدر از حد فزون است که در تمامِ مسیر ناچار می شوی به کار کشیدنِ بیش از حد از شُش هاست! بویژه وقتی در اتوبانی که به موازات سرخه حصارِ زیبا  و بی انت...
12 ارديبهشت 1394

پل طبیعت

پل طبیعت یک پل سه طبقه پیاده رو و غیرخودرویی است که در عباس آباد تهران قرار دارد. این پل که از نمادهای شهر تهران است از عرض بزرگراه مدرس می‌گذرد و بوستان های طالقانی در شرق و  آب و آتش در غرب را به هم متصل می‌کند. بی مقدمه و پیرو پست قبلی، با هم گذری خواهیم داشت به پل طبیعت کودکانه های ما و یاسمین جانمان قبل از صرف نهار: نمایی از جنگل که بسیار شلوغ بود و به سختی توانستیم جایی برای نشستن پیدا کنیم: مکانِ نشستن مان عاقبت محلی با شیب بیست درجه بود! و نشستن بر آن و حفظ جایگاهِ خود در آن عملی بود از اعمال شاقّه! مخصوصاً که درختی کج شده و با شیبی بالاتر نیز در مقابل مان قرار داشت و حس...
10 ارديبهشت 1394

باغ موزۀ دفاع مقدس

جمعۀ اخیر به قصدِ رفتن به پل طبیعت برنامه ریزی شد و ما به اتفاق خاله لیلا و خانواده ابتدا سری به باغ موزۀ دفاع مقدس در همان نزدیکی زدیم، و جایت سبز نهار را در جنگل های اطراف موزه خوردیم و سپس پل طبیعت را در نوردیدیم البته ما به علت نداشتنِ وقت کافی و علی رغم میل باطنی، موفق به بازدید از داخل موزه نشدیم و فقط از محوطۀ موزه بازدید کردیم . عکس های جمعه به علت فراوانی در دو پست ارسال می شود: بخش اول: باغ موزۀ دفاع مقدس و بخش دوم: پل طبیعت که در پست بعدی بارگزاری خواهد شد با ما در ادامۀ مطلب همراه باش محوطۀ اطراف موزه و ما و یاسمین جانمان سوار بر یک غول آهنی روز تعطیلِِ ما، از همان کلۀ صبح با تریپ ع...
5 ارديبهشت 1394

طراوت بهاری

"روزگاری دور در روستایی دو خانواده در همسایگی یکدیگر زندگی می کردند. این دو خانواده دارای تعدادی برابر گوسفند بودند که هر روز آن ها را به چوپانی می سپردند تا برای چرا به صحرا ببرد. پدر هر دو خانواده هر از گاهی گوسفندی می کشت تا اهالی خانه به مرور زمان گوشتِ خشک شده و نمک سود شدۀ آن را مصرف کنند و بخورند... و اما دو خانواده با تمامِ شباهت هایی که داشتند دو اختلاف اساسی داشتند و آن هم در نحوۀ مصرف کردنِ گوشت بود! یکی از این دو خانواده را مادری بود که بسیار در پخت غذا افراط و زیاده روی می کرد و در اندک زمانی گوشتِ موجود به پایان می رسید و گوشتی در منزل موجود نبود تا در غذاهای مختلف مصرف شود! از طرف دیگر در خانۀ همسایه مادر...
25 فروردين 1394

نوروز 94 در یک نگاه!

دید و بازدیدها در نوروز 93 لحظۀ تحویل سال 92+1 و اما نوروز 94 می رود به ادامۀ این پست اولین ساعات سال 94 و مِن جمله لحظۀ تحویل سال، ما و خانواده به دلیلِ خستگی رفت و آمدهای روزهای پایانِ سال و طی کردنِ یک مسیر حدود هزار کیلومتری، در خوابِ ناز به سر بردیم و البته رعد و برق و طوفان های شدید که منجر به قطع اتصال آنتن و عدم دسترسی به شبکه های مختلف شد نیز در این مهم بی تأثیر نبود و اما این شما و این علیرضا خان نوری در کنارِ سفرۀ هفت سین منزل عمه جانش؛ و اگر تصور می کنی این ژست گیری خاص برای کمک به زیباتر شدنِ عکس انجام شده است سخت در اشتباهی! و بالواقع این مدل ژست، ضدحالِ دیگری ست به شخصِ دوربین به دست ...
25 فروردين 1394

سیزده به در 94

مناسبت نوشت: از آن جا که به دلیلِ عدم وقتِ کافی پست های وبلاگ مان دارای تأخیر وافری است، مادرمان از گذاشتنِ پست ویژه به مناسبت میلاد حضرت زهرا معذور هستند و در همین پست روز زن و روز مادر را به تو همراه همیشگی تبریک می گوییم و آرزو می کنیم خداوند بهترین زنانه ها و بهترین مادرانه ها را برایت رقم بزند ... پست های زیر را که سال های قبل و به مناسبت روز مادر نگاشته شده است، حتما ببین به مناسبت روز مادر چگونه از مامان خود تشکر کنیم؟؟ هدیۀ من و بابایی برای مامانم و این هم از هدیۀ امسال ما و بابایمان به مناسبت روز مادر و روز زن، که البته ما بر سرِ خریدارِ گل جنجالی به پا کردیم و امسال که بابایمان عاقبت توا...
20 فروردين 1394

بهار آمد!

سلام رفیق! روز و روزگارت خوش و نوروزت فرخنده باد یادت هست چند پست آن طرف تر سوالی برایمان ایجاد شده بود که "عید کجاست؟" در تعطیلاتی که گذشت پاسخ سوال خود را یافتیم، و همانا پاسخ سوال در همین عکس هایی نهفته است که اینجا آپلود شده است: ما عید را لا به لای شکوفه های بهاری یافتیم! و عید این جاست، لا به لای آبِ زلالی که از قنات روان می شود و به طبیعت زندگیِ دوباره می بخشد! عکس های آپلود شده در این پست مربوط به آخرین روز اسفندماه 93 می باشد که با اندکی تأخیر (دوم فروردین ماه) آپلود شده است و با تأخیر بسیار زیادی ارسال می شود... در ادامۀ مطلب با ما همراه باش عید این جاست، لا به لای شکوفه ها...
2 فروردين 1394
2149 10 24 ادامه مطلب

به رنگِ زندگی

دقیقاً یک سال قبل بود که این روزها در حال هماهنگ سازی با خاله مهدیه مان برای رفتن به ولایت بودیم! و خاله مهدیه در تکاپوی نو کردنِ خانه و نصب کاغذ دیواری و تعویض درب ها و ... بودند که در همین گیر و دار آوینا جان و خاله مهدیه مان به مدت یک روز و نیم میهمان منزل ما بودند و در اینجا می توانی گردش یک روزۀ ما و آوینا جانمان را در پارک چیتگر ببینی! و اما این روزها هنوز عید فرا نرسیده است که خانوادۀ خاله مهدیه درست مثل هر ساله چشم انتظارشان هستند تا برای تعطیلات به ولایت بروند! و البته که امسال بر خلاف سال های قبل که تجربه گرِ انتظاری شیرین بودند، چشم انتظاریِ تلخیِ را تجربه می کنند! و همین چند روز قبل بود که در یک بعدازظهرِ اسفندی...
25 اسفند 1393

عید کجاست؟

مدتی ست عاشق یک مجموعه اسباب بازی شده ایم و همانا آن اسباب بازی محبوب یک سِت شامل موارد زیر است: گطاگ رندین تمونی (قطار رنگین کمانی)+ هبان پیمان رندین تمونی ( هواپیمای رنگین کمانی) + یک دستگاه ماشین که به علت هم ست شدن با این دو قلم، به ماشین رنگین کمانی معروف شده است! اگر تصور می کنی این سه از آن جهت نام رنگین کمان را یدک می کشند که هفت رنگِ رنگین کمان بر روی آن ها ترسیم شده است، سخت در اشتباهی! بلکه اگر تیتراژ برنامۀ رنگین کمان در شبکۀ تهران را دیده باشی قطار و هواپیمای مورد نظر ما به درستی در ذهنت ترسیم خواهد شد! و از آن جا که در چند هفتۀ اخیر به بهانه های مختلف ما صاحب اسباب بازی های متفاوتی شده ایم مادرمان این قلم را برایمان...
16 اسفند 1393